فقر، عامل خطر خیابانی شدن

پدیده‌ی کودکان خیابانی یک معضل جهانی است؛ به نحوی که صندوق کودکان سازمان ملل در سال ۲۰۰۵ تعداد کودکان خیابانی را در سراسر دنیا ده‌ها میلیون نفر تخمین زده است. در ایران توجه به موضوع کودکان خیابانی از دهه‌ی ۷۰ جدی‌تر شده و مطالعات متعددی از آن زمان انجام گرفته که نتایج حاصل از برخی مطالعات اولیه در خصوص وضع کودکان خیابانی در تهران و شهرهای دیگر نشان داده که کودکان خیابانی شامل دختران و پسرانی از گروه‌های سنی مختلف هستند که غالبا مهاجر و به خانواده‌هایی پرجمعیت و کم درآمد تعلق دارند و شمار زیادی از آنها به دستفروشی و کار در خیابان های پر تردد شهرهای بزرگ مشغولند.

شناخت کودکان خیابانی از طریق پروژه‌هایی که به وضعیت زیست این کودکان و علل ورود آنها به خیابان می‌پردازد راه‌گشای سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان برای پیشگیری هر چه سریع‌تر از وارد شدن آسیب‌ها به کودکان و حمایت از آنها خواهد بود.

این تحقیق بر آن است تا با جمع‌آوری و طبقه‌بندی شواهد تحقیقی در مورد کودکان خیابانی و بر اساس شواهد علمی به جمع‌بندی علل ورود کودکان به خیابان‌ها دست یابد.

هدف این تحقیق پاسخ به دو سوال ذیل است:

۱- علل شیوع عوامل خطرزای اقتصادی، فردی، خانوادگی و محیطی مرتبط با خیابانی شدن کودکان در ایران چیست؟

۲- ارتباط یا میزان اثر عوامل خطرزای اقتصادی، فردی، خانوادگی و محیطی بر خیابانی شدن کودکان چگونه است؟

مفاهیم

کودکان خیابانی: بر اساس تعریف یونیسف در سال ۱۹۹۷، کودکان خیابانی به کودکانی اطلاق می‌شود که در شهرهای بزرگ برای ادامه‌ی بقای خود مجبور به کار یا زندگی هستند. در این تعریف دو فاکتور کار و زندگی در نظر گرفته شده. لذا می‌توان این تعریف را به دو مفهوم زیر تفکیک کرد.

کودکان در خیابان: اینان کودکان شاغل در خیابان هستند که غالبا از خانواده‌های کم‌درآمد و پرجمعیت هستند و علت حضور آن‌ها در خیابان کسب درآمد است. این کودکان با خانواده‌هایشان در ارتباط هستند و بعضا به مدرسه هم می‌روند.

کودکان خیابان: برای این گروه از کودکان، خیابان به منزله‌ی خانه است. آن‌ها در خیابان در پی سرپناه و غذا هستند و دیگر افراد خیابانی برای آن‌ها در حکم خانواده هستند. این کودکان با مدرسه بیگانه بوده و به نسبت گروه اول بیشتر در خطر سواستفاده‌ی گروه‌های غیرقانونی و تبهکار هستند.

فقر: بانک جهانی در گزارش سالانه خود در سال ۲۰۰۰، فقر را محرومیت مادی، محرومیت از آموزش و پرورش، در معرض خطر بودن، بی‌پناهی و بی‌نوایی تعریف کرده است.

فقر درآمدی: عبارت است از محرومیت مادی که با معیار درآمد یا مصرف سنجیده می‌شود و شامل محرومیت از نیازهای اساسی می‌گردد.

فقر قابلیتی که به مثابه‌ی محرومیت از قابلیت‌های فردی و اجتماعی تعریف می‌شود.

فقر مبتنی بر طرد اجتماعی که بر اساس رویکردهای مختلف، نقش محوری را از آن پیوستگی و هم‌بستگی و مسئولیت اجتماعی دانسته و لذا طرد اجتماعی را نه تنها نشانه‌ی رفتار هر فرد بلکه گویای رفتار دولت در تامین هم‌بستگی اجتماعی می‌داند.

فقر و خیابانی شدن کودکان: بسیاری کودکان خیابانی را محصول فقر دانسته و برخی نیز خانواده‌ی نامناسب را در خیابانی شدن کودکان مسئول می‌دانند. در تایید و یا رد هر دو نظر فوق، مطالعات فراوانی انجام شده که نشان‌دهنده‌ی نقش هر دو فاکتور ذکر شده در خیابانی شدن کودکان می‌باشد. در مجموع باید گفت که با وجود تفاوت در نتایج پژوهش‌های به عمل آمده، فقر همواره به عنوان یکی از عوامل مهم ورود کودکان به خیابان شناخته شده است. همچنین باید در نظر داشت که برخی از عوامل مانند میزان برخورداری والدین از تحصیلات و مهارت‌های شغلی، بعد خانوار و عوامل محیطی چون مهاجرت‌های گسترده در خیابانی شدن کودکان نقش دارند.

 

ارزیابی مطالعات: در این پژوهش، ابتدا ۱۸۴۴ عنوان مطالعه مد نظر قرار گرفت که پس از حذف موارد تکراری و غیر مرتبط ۲۴۲ مطالعه باقی ماند. از این تعداد با توجه به معیارهای ورودی و خروجی و هم‌چنین جامعه‌ی هدف اختصاصی تحقیق، ۴۸ سند و مقاله انتخاب گردید.



یافته‌های تحقیق

وضعیت تحصیلی کودکان: در جامعه‌ی آماری این تحقیق از بین کودکان خیابانی بررسی شده تا ۸۲/۹% کودکان، تحصیلاتشان زیر دبیرستان یعنی دارای تحصیلات ابتدایی و راهنمایی بودند و بقیه بی‌سواد بودند.

در بین این مطالعات انجام شده، عمده‌ی فعالیت کودکان شامل دست‌فروشی، تکدی‌گری، دزدی و تن‌فروشی بوده است.

بر اساس نتایج پنج مطالعه، ۵۰ تا ۹۰ درصد کودکان بیش از شش ساعت در روز کار می‌کنند.

 

بحث و نتیجه‌گیری

اغلب کودکان خیابانی (۸۰/۱۸ درصد) به مشاغل ساده‌ای اشتغال دارند که نیاز به مهارت‌های حرفه‌ای ندارند، مانند دستفروشی، پادویی و امثال آن. از سویی بنا بر یافته‌های مطالعه، بیش از ۸۰ درصد کودکان خیابانی کشور با خانواده در ارتباط هستند و به منظور کسب درآمد و کمک به ادامه‌ی بقای خود و خانواده به کار مشغول هستند و فقط ۳/۶ درصد آنها بدون سرپرست هستند. لذا می‌توان نتیجه گرفت که اوضاع اقتصادی و فقر خانواده‌ها نقش موثری در ورود کودکان به بازار کار دارد.

بر اساس نتایج مطالعات، بیشتر کودکان خیابانی به خانواده‌های پرجمعیت تعلق دارند؛ به نحوی که بنا بر یافته‌های این مطالعه، ۸۵ درصد کودکان خیابانی از خانواده‌هایی با بعد بیش از پنج نفر برخاسته‌اند؛ در حالی که میانگین بعد خانوار در کل کشور ۴/۰۳ است.

بنا بر یک مطالعه تحلیلی، ارتباط معناداری بین درآمد خانواده با خیابانی شدن کودکان دیده می‌شود. خانواده‌های پرجمعیت در مقایسه با خانواده‌های کوچک‌تر، کم‌تر قادر به تامین هزینه‌های خانواده، از جمله مخارج تحصیل کودکان، هستند. در این وضع و حال، به منظور صرفه‌جویی در مخارج خانواده، کودکان از رفتن به مدرسه باز می‌مانند و وارد بازار کار می‌شوند.

بر اساس نتایج ۲۳/۳۸ درصد پدران کودکان خیابانی بیکار بوده و ۶۸/۴ درصد مادران آنها خانه‌دار هستند و مشارکتی در کسب درآمد خانواده ندارند. از مقایسه‌ی رقم بیکاری پدران با بالاترین نرخ رسمی بیکاری در یک دهه‌ی اخیر چنان بر می‌آید که این رقم بسیار بالاتر از آهنگ کشوری بوده است.

هم‌چنین ارتباط معناداری بین نداشتن درآمد مستمر پدر و بیکاری با خیابانی شدن کودک دیده می‌شود. بر اساس یافته‌های مطالعات، پدران شاغل نیز به طور عمده به مشاغلى مانند کارگری و مشاغل آزاد کم‌درآمد مانند دستفروشی و جمع‌آوری ضایعات، باربری و اشتغال دارند. مشاغلی چون تکدی و خرید و فروش مواد مخدر نیز گزارش شده است.

دیگر یافته‌ی این مطالعه، درباره وضع سطوح تحصیلات والدین با دیگر یافته‌های مطالعه همپوشان است؛ به گونه ای که پدران ۹۱/۳ درصد کودکان خیابانی، و مادران ۸۵/۵ درصد این کودکان بی‌سواد بوده یا دارای تحصیلات کمتر از دبیرستان می‌باشند. در حالی که آهنگ باسوادی در کشور ۸۴/۶۱ درصد است.

هم‌چنین بر اساس مطالعات انجام گرفته شیوع مهاجرت‌های داخلی و خارجی بین کودکان کار مشاهده می‌شود.

بر اساس یافته‌های تحقیق، ۳۴ درصد کودکان با فشار خانواده به کار مشغول شده‌اند و نزدیک به ۷۸ درصد خانواده‌های کودکان با کار آن‌ها موافقند.

از مجموع یافته‌های فوق چنین بر می‌آید که اشتغال کودکان خیابانی به کار به عواملی از جمله بعد بالای خانوار، شیوع بالای بیکاری و مشاغل کم‌درآمد پدران، درآمد پایین خانواده، سطح پایین سواد والدین و … باز می‌گردد و در این میان، ارتباط معناداری بین وضع اقتصادی و فقر خانواده با ورود کودکان به خیابان دیده می‌شود.

یافته‌های این مطالعه بیانگر ضرورت استفاده از سیاست‌های حمایت و رفاه اجتماعی در مبارزه با پدیده‌ی کار کودکان خیابانی است و بهتر است که مورد توجه دست اندرکاران این مساله در کشور قرار گیرد.

۰ پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *