شوهرش را گرفته بودند و فرستاده بودند افغانستان. خانم میگفت كه از اسفندماه از او خبری ندارند! همراه ٦ بچهاش در خانهی اجارهاي قبرستان فيروزبهرام زندگي میکردند كه از وقتي شوهرش را گرفته بودند نتوانسته بود، اجاره ماهي٢٥٠ هزار تومان را بدهد. خانم الآن سر كار نمیرفت. البته يک مدت كشاورزي میکرد؛ اما به خاطر آسيبي كه دستانش ديده بود، تصمیم گرفته بود دیگر کار نکند. خانواده هیچ منبع درآمدی نداشت. بزرگترین فرزند خانواده دختري ١٢- ١٣ ساله بود. خيلي بزرگتر از سنش رفتار ميكرد. مرتضي پسر ٨ ساله، دستش زیر دستگاه رفته بود و چهارتا از انگشتانش را از دست داده بود. اوضاع مالي خانواده اصلاً خوب نبود و خانواده درمانده بودند.