در راهی قدمگذاشتم که حس خوبی رو بهم القا می کرد.
در همون راه بود که با خانواده ای آشنا شدم. خانواده ای که از درد فقر رنج میبرد.
یکی توگوشمزمزمه کرد:
_آزمون الهیِ .
آزمون الهی برای کی؟!من یا اونا؟!
از دید من ،آزمون الهی برای من.
باز توگوشم زمزمه کرد:
_توام میتونی مثل مولات باشی؟!
توام میتونی یه کوچه گرد عاشق باشی؟؟
با خودم فکر کردم، مولا علی سرلوحه زندگی من، چرا من نتونم …
دستمو مشت کردم وقدمم رو استوار.
به راهم ادامه میدم، تا ته این حس خوب.
==================
دردنامه یکی از اعضای تیم شناسایی کوچه گردان عاشق , بومهن – 1395