اینجا کوچه گردی جای خود را به بیابانگردی میدهد. ابتدا وارد خانهای با ۱۱ اتاق کوچک برای ۱۰ خانواده شدیم.
پایِ درد و دلشان که مینشینیم؛ از سقفی میگویند که فقط سنگینی نام سقف را بر دوش میکشد و چیزی جز چندتکه چوب که با التماس رویهم قرار گرفتند؛ نیست و تمام مدتی که باران میبارد از سقفها به داخل خانه نفوذ میکند…
وارد اتاقها که میشدیم نفسمان از تاریکی و کوچکی اتاق میگرفت؛ گویی وارد قبری میشوی که در آن زندگی جریان دارد…
حدود ۲۰ کودک در این خانهها زندگی میکنند و بعضی از آنها همراه با مادرانشان در عوارضی تهران-قم و چهارراههای شهرری دستفروشی و گدایی میکنند.
مردان خانواده به دلیل مهاجر بودن و نداشتن اوراق هویتی بیکار هستند.
این خانوادهها اکثراً به دلیل نداشتن آب مناسب دچار بیماریهای کلیوی هستند و همچنین به دلیل گردوغبار یکی از مادرها به همراه فرزندش درگیر بیماری آسم هستند.