دخترى که روى کولش نوزادى را بسته بود؛ در کوچه منتظر ما بود. مادربزرگش ما را به داخل خانه برد. خانوادهاى ۶ نفره که مادر و پدر هر دو معتاد بودند. کودک سهسالهای که در بغل مادر بود؛ صورت و لبش تاول زده بود. از طبقهی اول به حیاط، روى زغال داغ پرت شده بود. کمى که بیشتر دربارهی او پرسوجو کردیم، متوجه شدیم کودک معلول است و ستون فقراتش شکل گرفته است. از خواهر و برادرهاى دیگرش پرسیدیم، خواهر ناتنیاش ١۴ ساله است و تازه نامزد کرده است، روى کولش خواهر سهماههاش را خواب میکرد.