گزارش شناسایی محله حسن آباد – یزد:
محله حسن آباد که در جنوب شرقی یزد قرار دارد، در گذشته جزو یکی از روستاهای شهر بحساب میآمد و اکثر اهالی آن زمین ها و باغات کشاورزی داشتند، با توسعه شهری و اتصال به شهر، هم اکنون به منطقه مهاجرنشین تبدیل شده و به همین سبب، کمتر مورد توجه، رسیدگی و نظارت قرار گرفته است.
یکی از معضلات این منطقه، نزاع و درگیری، مصرف مواد مخدر و حمل سلاح سرد توسط نوجوانان میباشد.
همچنین عدم نظارت صحیح بر ساخت و ساز باعث ظاهر نامناسب محله شده است.
گزارش شناسایی محله حسن آباد – یزد:
وارد خونه که شدم، بوی مواد به دماغم نخورد! خوشحال شدم، حس کردم این خونه خیلی میتونه متفاوت باشه…
مادر خونه همونطور که به سختی نفس میکشید به استقبالمون اومد و بعد آروم آروم شروع کرد به گفتن دردش.
دردش خشکسالی بود که زمینهایی که روش کار میکردند را خشک کرده بود. دردش سه تا بچههاش بود که میدونست آسم را از خودش به ارث بردند، اما نمیدونست این چربی خون لعنتی از کجا اومده. دردش شوهرش بود که بیماری اعصاب داشت و تمام مدتی که ما اونجا بودیم فقط به زمین نگاه میکرد. دردش آشپزخونهای بود که شباهتی به آشپزخونه نداشت و حتی یک سینک ظرفشویی اوراقی هم نداشت. دردش ۲۵۰ هزار تومانی بود که نداشت تا هر سال پرداخت کنه و بچههاش را بیمه روستایی کنه. دردش آبرویی بود که حفظ میکرد تا همسایهاش خیال نکنه اون نداره و نمیتونه.
درگیر اعتیاد نبودند اما دردهایشان واقعا درد بود…
گزارش شناسایی محله اکرم آباد – یزد:
محله اکرمآباد که در جنوب شرقی و جنوب شهر یزد قرار دارد، از نظر مردمشناسی اکثراً از ساکنین اتباع افغانی (مهاجرت کرده از شهر فراه افغانستان) تشکیل شده است. مردم این منطقه بیشتر در کورههای آجرپزی اطراف و بیرون شهر در همان حوالی کار میکنند، ولی بنابر فرهنگ خاص خود، زیاد به امر آموزش فرزندان توجهی ندارند و سودی در ادامه تحصیلشان نمیبینند. همچنین به دلیل فشار و جوّی که علیه این اتباع در شهر یزد رواج دارد، مدارس دبستانی جدیداً شرایطی برای آنها قرار دادهاند که این امر باعث عدم رغبت و پیگیری این اتباع برای به مدرسه فرستادن فرزندانشان شده است.
هر چند این اتباع درآمد مناسبی برای زندگی دارند، اما در منطقهای معروف به کنجآباد، وضعیت بهداشتی زندگی گروهی از آنها بسیار نامطلوب است به طوری که دیده شده است که کودکان آنها دارای بیماریهای عفونی، قارچی و تشنجی هستند؛ دختران خود را در سنین پایین، نه تا چهارده سال، به عقد مردان پر درآمد گاهی با اختلاف سنی زیاد درمیآورند و این دختران نیز به سرعت باردار میشوند. در شناسایی انجام شده، تمام پسران زیر پانزده سال این خانوارها به کارهای سختی تن دادهاند و دچار آسیبهای ستون فقرات هستند. معضل اصلی برخی خانوادههای این منطقه فقر فرهنگی، کار کودکان در شرایط سخت و رواج مواد مخدر میباشد.
گزارش شناسایی محله بلوار دشتی – یزد:
اولین باری بود که میرفتم شناسایی ،یجورایی هم میترسیدم هم هیجان داشتم وقتی ماشین واستاد و گفت همینجاست پیاده شید باورم نمیشد اینجا یه خانواده نیازمند زندگی کنه آخه دقیق کنار یه ساختمون چند طبقه یه خونه بود که حتی در ورودی نداشت و بجای در پتو و روفرشی آویزون کرده بودن ،وقتی رفتیم داخل خونه به تناقض های بیشتری رسیدم جایی که چندنفر دارن زندگی میکنن اونم با چند تا بچه که تازه یکیشون ۴۰ روزه بود و دقیق داخل شهر بود و کنار یکسری خونه که مردمش داشتن زندگی عادیشونو دنبال میکردن.نه آب داشت نه گاز و دختر بچه های خانواده مجبور بودن برای تامین آبشون گالن های سنگین و از مغازه سرکوچشون آب کنن و بیارن، هرچی قدم برمیداشتم و جلو تر میرفتم هی به تناقض های بیشتری میرسیدم برام تعریف کرده بودن این خانواده یه دختر بچه باهوش داره که آرزوی مدرسه رفتن داره اما فکر میکردم درحد یه تعریف باشه وقتی کتاب دفترهایی که پدرش از ضایعات پیدا کرده و بود و براش آورده بود و دیدم و اینکه چجوری قشنگ داشت از روی کتاب فارسی چهارم برام میخوند بازم با خودم میگفتم شاید بچه داره از حفظ چیزی رو میخونه اما وقتی دفترش و باز کردم و نوشته هاش رو خوندم وقتی دید با اون دست خط قشنگ و تمیز بچگونش برای دل خودش راجع به مدرسه رفتن نوشته و ثبت نام و “سبت نام”نوشته از خودم خجالت کشیدم که چرا اینقدر داشتم در برابر قبول واقعیت هایی که تو جامعم وجود داره مقاومت میکردم ،با اینکه جمعیت رو ۶ سال بود میشناختم و نزدیک یک سال بود به نوعی فعالیت دائم داشتم اما این اولین شناسایی یجور دیگه منو بخودم آورد یجورایی مصمم کرد با تمام توان و انرژیم به عنوان یکی از اعضای این جامعه هرکاری که میتونم انجام بدم تا حداقل دیگه بچه ای مثله ریحانه تنها آرزوش”سبت نام “کردن داخل یکی از مدرسه های این کشور بزرگ که همیشه یکی از ادعاهاش قدرت علمیش هست نباشه…..
خانوادشون هفت نفر بود، ۴ تا دختر و یه پسر که یکی از دختراشون تازه بدنیا اومده بود و ۴۰ روزش بود، پدرخانواده معتاد بود و زباله گرد
دختر بچه ها هم زباله گرد بودن …
گزارش شناسایی محله کشتارگاه – یزد:
این محله در شرقی ترین قسمت شهر یزد، به دور از امکانات شهری واقع شده است و محل اقامت مهاجران افغان می باشد.
مردم اکثراً در کوره های آجرپزی و کارخانه های فولاد به کارهای سخت پرداخته و کودکان نیز در سطح شهر، به تکدیگری، جمع کردن زباله و کار در کارگاههای زیرزمینی مشغول هستند.
در این محله، مدرسه یا آموزشگاهی برای کودکان وجود ندارد و حتی درمانگاهی نیز در نزدیکی آن یافت نمی شود. تنها نهضت سوادآموزی به طور فصلی به عده ای از مردم که شهریه ماهانه می پردازند، آموزش هایی ارائه می دهد.
این منطقه کاملاً دور افتاده است و تنها بلوار اصلی آن، لوله کشی گاز دارد. همچنین آب آشامیدنی مناسبی نیز در آن یافت نمی شود.
هر چند تعداد خانوار در این محله کم است، اما به دلیل زاد و ولد زیاد بین مردم منطقه، به وضوح دیده میشود که کودکان زیادی در کوچهها سرگردان و مشغول رفت و آمد هستند.
چند مورد خانوادههای ایرانی نیز در این منطقه شناسایی شده اند که آن ها نیز بسیار فقیر و محروم از زندگی سالم می باشند.
گزارش شناسایی محله کشتارگاه – یزد:
وارد خانه که شدیم بوی بدی به مشامان خورد.
خانواده ای با ۴ فرزند که ۳تای آن ها دچار معلولیت جسمی هستند.
مسئولیت مراقبت از این کودکان برعهده ی مادر ۵۰ ساله که خود مبتلا به دیابت است ودختر ۲۰ساله خانواده میباشد.
پدر خانواده ۶۰ سال سن دارد و کارگر روزمزد است.درآمد خانواده به طور متوسط ۸۰۰ هزارتومان میباشد.
گزارش شناسایی محله کشتارگاه – یزد:
خانه از لحاظ بهداشتی در وضعیت نامناسبی بود
خانواده ای که پول برای درمان و دارو نداشتند…
پدر خانواده ضایعات جمع میکرد و خرج خانواده را از این طریق به دست می آورد و در هر دوپایش پلاتین وجود داشت و ۴ مهره کمرش جابه جا شده بود.
یک خانواده ۷ نفره، ۵ کودک،۳ دختر و ۲ پسر.
مادر خانواده از بیماری دیسک کمر و ناراحتی قلبی رنج می برد.
پسرها به پدر در جمع کردن ضایعات کمک می کردند.
پسر کوچک تنگی نفس و پسر بزرگ به علت افتادن از پله ها سرش ضربه خورده بود و بیماری اعصاب داشت.
سقف خانه ای که نیاز به تعمیر داشت و بدون حمام.
صاحب خانه فقط تا آخر ماه رمضان به آنها مهلت برای تخلیه خانه داده بود…