به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان
حضور زنان در جامعه، کابوس طالبان
به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
طالبان برای حضور زنان در رسانه ها و مکاتب محدودیتهای جدیدی وضع کرده است
آذر ۱۴۰۰
پیدا کردن ردپای خشونت در دنیای امروز کار سختی نیست. در دنیایی که دست نحیف کودکانش با تن سرد اسلحه غریبه نیست و جان آدمها در آن بازیچه قرادادها و تفاهمنامههای سیاسی قدرت طلبان است، خشونت واژه غریبی نیست.
مصادیق خشونت اما محدود به این مقدار نیست. انسان امروز در هر جایگاهی که باشد به نوعی در معرض انواع خشونتها قرار دارد و این مفهوم با زندگی روزمره او گره خورده است.
در این میان زنان و کودکان به شکلی دیگر قربانیان اشکال مختلف خشونت هستند.
خشونتی که همیشه جان و جسمشان را زخمی نمیکند. گاهی زخم بر آرزوها و آرمانهایشان میزند و آیندهشان را قربانی میکند.
روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، امسال همزمان شده با ابلاغ دستورالعملی از سوی طالبان در افغانستان. دستوری که محدودیت حضور زنان در جامعه را دوچندان میکند. دستوری که میتواند مصداق دقیق خشونت باشد. اما خشونتی از سرِ ترس. ترسی که طالبان از نقش آفرینی زنان در جامعه دارد.
در خبرها آمده که ده روز بعد از بازگشایی مکاتب دخترانه، دولت طالبان دستور تعطیلی لیسهها – مقاطع بالاتر از ششم – را صادر کرده و بدون توضیحی به افکار عمومی و رسانهها این دختران را از تحصیل محروم کرده است، در حالی که چندی پیش با بازگشایی مکاتب دخترانه موافقت کرده بود.
به نظر میرسد این محدودیتهای روزافزون، نتیجه ترس و واهمهای است که طالبان از حضور زنان در جامعه، آگاهی آنان و رشد اجتماعی و فرهنگی این جامعهسازان آینده، دارد.
زنانی که اگر آگاه باشند، فرزندانی تربیت میکنند که تن به هیچ تفکر تند و غیرمعقولی نمیدهند و سرباز هیچ لشگر تندرو و متعصبی نمیشوند.
زنانی که حضورشان طالبان را به وحشت میاندازد، همان کسانی هستند که آینده را برای این تروریستها ناامن میکنند؛
زیرا با تربیت نسلی آگاه که دنیا را در اسلحه و خودکامگی و تحجر تعریف نمیکند، تداوم جنون طالبانیسم را ناممکن میسازند.
حاکمان جدید افغانستان درباره حضور زنان در رسانه هم دستوراتی صادر و اعلام کردهاند: «رسانه ها باید از انتشار سریال و فیلمهایی که زنان در آن نقش بازی کرده اند، خودداری کنند»!
در پی این دستور خبرنگاران و مجریان زن در تمامی ولایات افغانستان از حضور در رسانههای محلی شنیداری و تصویری، منع شدهاند. وزارت امر به معروف دولت طالبان با صدور این دستورالعمل ۸ مادهای که در آن هر گونه برنامه رسانهای که موجب «بداخلاقی اجتماعی میشوند» را ممنوع اعلام کرده است.
در نزد طالبان، بداخلاقی اجتماعی، معادل است با نفس کشیدن زنان در عرصه حیات فرهنگی جامعه و هر گونه حضوری خارج از چهارچوب افکار عقبماندهشان؛ افکاری که در آنها موجودیت زن فیالنفسه تهدیدی است که باید مهار شود.
این گونه است که از زمان به قدرت رسیدن طالبان، بسیاری از خبرنگاران زن با ابراز نگرانی از امنیت جانی خود مجبور به مهاجرت از افغانستان شدهاند و اینک بسیاری از زنان هنرمند و نویسنده و فیلمساز این کشور حالا کیلومترها دور از وطن خود از رنج هموطنانشان میگویند.
گویی یک جامعه منفعل، مطیع و ناآگاه آن چیزی است که دولت طالبان به دنبال آن است.
محرومسازی دختران از ادامه تحصیل و منع حضور زنان در رسانهها، به خوبی نشان میدهد این گروه تندرو به رغم جهالت آشکارشان، به خوبی از نقش زنان و اثر سازندهای که میتوانند در اجتماع و تاریخ داشته باشند، آگاه هستند.
بسیاری از مردم گستردگی خشونت فیزیکی علیه زنان را باور ندارند و یا با کم اهمیت جلوه دادنش در تلاشند تا از این مسئولیت اجتماعی شانه خالی کنند. ما به عنوان افراد یک جامعه وظیفه داریم با حمایت از قربانیان، آنها را برای بدست آوردن توان و حقوق پایمال شدهشان تشویق کنیم و آزارگر را وادار به پاسخگویی کنیم. یادمان باشد خشونت خانگی توافقی نیست و قربانی به دلایل متفاوتی از جمله وابستگی عاطفی، نبود حمایت اجتماعی و خانوادگی، وابستگی اقتصادی به آزارگر و یا ترس از دست دادن یا آسیب رسیدن به فرزندان در رابطه باقی میمانند.
چرا زنان در مقابل خشونت سکوت میکنند؟
علل و پیامدهای گوناگونی با خشونت علیه زنان در امیخته اند. نگاه مردسالارانه به زن، که می تواند او را مایملک، ضعیف، و ناتوان بداند، هم در بعد پیشگیری و هم قطع چرخه خشونت در جوامع، یکی از اصلی ترین عوامل ریشه ای خشونت علیه زن است که پدیده هایی همچون ازدواج اجباری کودکان، عروسی خون بس، قتل های ناموسی، خودکشی و خودسوزی زنان، منع تحصیل دختران و زنان را به وجود می آورد و زنان را از حقوق اولیه ای همچون حق حیات، حق تامین امنیت، حقوق باروری و … محروم میکند.
چرا راه دور؟
مدت زیادی نگذشته است که دختری در افغانستان به دلیل تعرض اقدام به شکایت کرد، اما با تهدید های شدیدی مواجه شد که مجبور به پس گرفتن حرف خود و حتی وادار به عذرخواهی شد. اما چرا راه دور برویم؟ طبق آمار پزشکی قانونی ایران در سال 1395، بیش از 77 هزار مورد معاینه مربوط به همسرآزاری انجام شده است. خشونت علیه زنان مصادیق گسترده تری از همسرآزاری دارد. همچنین، تعداد بسیار زیادی از زنان خشونت دیده، هیچ گاه به پزشکی قانونی مراجعه نمی کنند. خصوصا اگر بی سواد، کم سواد و یا فقیر باشند.
و اما چه باید کرد؟
با دانستن آنکه خشونت علیه زنان در محلات حاشیه نشین نرخ بالاتری دارد، و با توجه به شیوع مواد محرک آمفتامین و شیشه در سرتاسر کشور، باید اذعان کرد یکی از گام های موثر در حذف خشونت علیه زنان، مبارزه با موادمخدر و پیشگیری از اعتیاد است.
فقر اقتصادی و فقر فرهنگی نیز رابطه مستقیم با افزایش خشونت علیه زنان دارد، بنابرین ایجاد زیرساخت های اجتماعی- اقتصادی و آموزشی برای توانمندسازی جوامع ساکن محلات حاشیه یک راهکار موثر است.
تحقیقات ثابت کرده که خشکسالی و مشکلات محیط زیستی ،رابطه مستقیمی با به حاشیه رانده شدن زنان دارد که در نتیجه آنان را در معرض خشونت های بیشتر و پنهان تری قرار میدهد. پس حفظ محیط زیست و توسعه پایدار در روستاها و مناطق زیست محیطی گام بسیار موثری در تامین امنیت زنان است.
و اما زنان قربانی خشونت در محلات حاشیه چه راه فراری دارند؟
تصور کنید زنی در یک اتاق قربانی خشونت است، این اتاق سه راه فرار دارد که اولی حمایت قانونی، دومی حمایت های تامینی و بهزیستی و سومی فرار از آنجا به محیط های ناشناخته است. راه فرار اول با علامت سوال بزرگی در تقدیم لایحه تامین امنیت زنان به مجلس روبه رو است که هنوز پس از گذشت ده سال مراحل حذف و سانسور بندهایش طی می شود. راه فرار دوم، با کمبود امکانات و بودجه روبه رو است، خانه های امن بهزیستی به تعداد کافی نیست و اقدامات تامینی مناسب دیگری وجود ندارد. راه سوم که همان گریز از شرایط به هر قیمتی است، مصادیقی همچون خودکشی، همسرکشی، یا کارتن خوابی و اعتیاد را شامل می شود. طبق آماری که در سال جاری از زبان مسئولان منتشر شد، 19 میلیون نفر ساکن محلات حاشیه ایران هستند.
زنان را بشنوید!
زنان سخن میگویند، اما جوامع مردسالار نمی شوند. شما صدای رنج زنان را بشنوید. بسیار مهم است که مردان از زاویه نگاه زنان به رفتارهای خشونت آمیز خود نگاه کنند.
خشونت های روانی، جسمی و جنسی علیه زنان همیشه از طرف خشونت گر با توجیه همراه است. بسیاری از زنان به دلیل آنکه راه گریزی از شرایط خشونت ندارند، و یا به خاطر فرزندانشان، خانه را ترک نمیکنند و با آسیب های فراوان روانشناختی و جسمانی روبه رو می شوند.
کودکانی که شاهد دائمی خشونت در خانه یا محله خود هستند، از طرفین الگوبرداری می کنند و در بزرگسالی با پذیرفتن نقش خشونت گر یا قربانی، در تکرار این چرخه ویران گر سهیم می شوند.
گوش کردن به صدای رنج زنان، علاوه بر التیام زخم های آنان، باعث آگاهی بخشی درباره انواع خشونت و اثرات جبران ناپذیر آن می شود. سازمان های مردم نهاد به عنوان چشم بینا و گوش شنوای جامعه، ایفاگر مهم ترین نقش در رساندن صدای زنان هستند که امید است در تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های کلان مورد توجه لازم قرار گیرد.
روز جهانی منع خشونت علیه زنان
25 نوامبر، مصادف با چهارم آذر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان نامگذاری شده است. در سرتا سر دنیا در این روز به آگاهی بخشی دراین باره می پردازند. شعار امسال برای این روز جهانی #HearMeToo است به معنی آنکه “من را نیز بشنو”. سازمان ملل متحد ، امسال بر نقش پلیس در جلوگیری از خشونت علیه زنان، حمایت از قربانیان و مجازات افراد متجاوز تاکید کرده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!