جمعیت امام علی
  • خانه
  • درباره ما
    • تاریخچه و فعالیت‌ها
    • منشور اخلاقی
    • ماموریت و اهداف
    • اساسنامه
    • ساختار سازمانی
    • شارمین میمندی‌نژاد مؤسس جمعیت امام علی
    • زهرا رحیمی مدیر عامل جمعیت امام علی
    • کمیته‌های جمعیت امام علی
    • سوالات متداول
  • خانه‌های ایرانی
    • خانه‌های علم
    • خانه‌های اشتغال
    • خانه هنر
    • باشگاه هواداران
    • خانه درمان
    • آدرس خانه‌های ایرانی
  • طرح‌ها
    • آیین کوچه گردان عاشق
    • آیین هفت‌ سین برکت
    • آیین کعبه کریمان
    • آیین طفلان مسلم
    • آیین صفای سعی
    • آیین شام عیاران
    • آیین یلدا در کوچه‌‌های فقر
    • باشگاه ورزشی پرشین
    • طرح از مهر بگو
    • جشنواره بوی عیدی
  • سمینارها
    • همایش سیل
    • سمینار تخصصی اعتیاد کودکان و نوجوانان
    • سمینار تخصصی کودکان کار
    • سمینار ازدواج کودک
    • سمینار کودک آزاری
  • رسانه
    • اخبار
    • یادداشت‌ها
    • نشریات
  • حمایت مالی
    • حمایت مالی
    • گزارش حسابرسی
    • حامیان
  • فرم عضویت داوطلبان
  • تماس با ما
  • EN
  • Menu
  • معرفی خانه ایرانی درمان
  • خدمات خانه ایرانی درمان
  • فعالیت های پژوهشی

بخش سلامت و درمان جمعیت امام علی

جمعیت دانشجویی-مردمی امام علی (ع) با توجه به نیازهای درمانی براورده نشده در جامعه، اقدام به فعالیت در بیمارستان های کودکان و تأسیس خانه ایرانی برای ارائه خدمات آموزشی درمانی به کودکان مناطق محروم و همچنین کودکان بیمارنمود. از جمله فعالیت های بخش درمان عبارت است از ویزیت و ارائه خدمات رایگان دندانپزشکی و پزشکی به کودکان و خانواده های تحت پوشش، گفتار درمانی،  برگزاری کلاس های آموزشی در حوزه بهداشت و سلامت برای کودکان و اعضای داوطلب، برگزاری کلاس های کمک های اولیه و امداد و نجات برای اعضای داوطلب، ، ارائه مشاوره و همکاری جهت شکل گیری پروژه های تحقیقی در زمینه بیماری ها و پیشگیری و درمان بیماری ها با دانشگاه های علوم پزشکی، فرهنگ سازی در خصوص گسترش سلامت و بهداشت در سطح جامعه است. تمامی اعضای بخش درمان (اعم از پزشکان، دندانپزشکان، پزشکان داروساز، اعضای بخش علوم توانبخشی، مددکاری، دانشجویان و تمامی اعضا از بخش های مختلف) داوطلب می باشند.

میخواهم پزشک داوطلب جمعیت امام علی باشم
میخواهم پزشک داوطلب جمعیت امام علی باشم

خدمات خانه ایرانی درمان

خدمات دندانپزشکی

بخش دندانپزشکی به صورت روزانه پذیرای  8-10 نفر از کودکان می باشد. دندانپزشکان به صورت داوطلبانه در اتاق دندانپزشکی مشغول به فعالیت هستند.  در حال حاضر خانه ایرانی درمان به خانه­ های ایرانی مولوی، دروازه غار، لب خط شوش، خاکسفید، فرحزاد، شهرری، احمدآباد مستوفی، سرآسیاب ملک آباد کرج، شهرری، پاکدشت، شهریار، و نیز کوره­ های محمودآباد و بومهن خدمات دندانپزشکی ارائه می دهد.

  • خانه درمان جمعیت امام علی
  • خانه درمان جمعیت امام علی(ع)

خدمات پزشکی

پزشکان داوطلب همکاری بسیار مناسبی را در بخش پزشکی با خانه ایرانی درمان آغاز کرده اند. برخی از معاینات و درمان ها در اتاق معاینات خانه درمان صورت می پذیرد. همچنین پزشکان برای معاینه و چکاب کودکان به خانه های ایرانی مراجعه می کنند. برخی از پزشکان نیز پذیرای کودکان و خانواده ها در مراکز درمانی خود هستند.

نابرابری درمانی

خدمات مددکاری برای کودکان و خانواده های بیمار

خانواده هایی که در روند درمان خود نیاز به کمک های مالی و روانی دارند پس از شناسایی در جلسات هفتگی مددکاری بررسی و با توجه به شرایط خانواده نوع ارائه خدمات به ایشان اولویت بندی و تعیین می گردد.

خدمات مددکاری شامل :

  • پیگیری روند درمان
  • مشاوره خانواده و کودک
  • حمایت از خانواده­ی کودکان بهبود یافته
  • حمایت روحی خانواده در صورت از دست دادن کودک
  • آگاهی دادن به خانواده ها در مورد روند بیماری
  • آگاهی رسانی به خانواده­ ها در مورد شیوه های تسهیل درمان و حمایت های روانی
  • ارائه کمک های مالی و …..
خانه درمان جمعیت امام علی

خدمات دارویی

با کمک داروخانه های همکار با پخش درمان داروهای مورد نیاز متداول اعم از داروهای درمانی و تقویتی در خانه درمان نگهداری و یا در اختیار خانواده ها در بیمارستان ها قرار می گیرد و با نظارت پزشکان عزیز به خانواده ها داده میشود.

خانه درمان جمعیت امام علی

خدمات آموزشی برای اعضای داوطلب

خدمات آموزشی برای اعضای داوطلب شامل برگزاری کارگاه های آشنایی با بیماری ها و لزوم خودمراقبتی، کارگاه های کمک های اولیه و امداد و نجات، آشنایی با انواع کودک آزاری جنسی و پیشگیری از آن، کارگروهی خلاقیت، و… است.

کارگاه های آموزشی برای اعضای داوطلب برای فعالیت در بیمارستان شامل ارتباط موثر، کار گروهی، آشنایی با بیماری های مزمن، خلاقیت، هنر درمانی، قصه خوانی، بازی خلاق، سوگ، نحوه ارتباط با خانواده های بیمار و روانشناسی رشد می باشد.

خانه درمان جمعیت امام علی

خدمات آموزشی برای کودکان

خدمات آموزشی، شامل آموزش بهداشت فردی، رعایت بهداشت و سلامت دهان و دندان ،کارگاه پیشگیری از کودک آزاری، کارگاه پیشگیری از ایدز، کارگاه آشنایی با  اعضای بدن، کارگاه نحوه تعیین گروه خونی، کارگاه آشنایی با وسایل پزشکی می باشد.

خانه درمان جمعیت امام علی

خدمات درمانی سیار

با بررسی  تیم شناسایی جمعیت امام علی، مناطقی که از لحاظ بهداشتی-درمانی وضعیت نامناسبی دارند تحت حمایت های بخش تیم سیار خانه درمان قرار می گیرند. با حضور پزشکان و متخصصان و  داروخانه سیار به بخشی از معضلات درمانی منطقه رسیدگی شده و گزارشی از شرایط منطقه تهیه شده و به ارگان های ذی ربط ارائه داده می شود.

از جمله فعالیت های مهم در بخش خدمات درمانی سیار، امدادرسانی پزشکی در بلایای طبیعی همچون سیل و زلزله می باشد؛ بخش پزشکان داوطلب جمعیت امام علی در بلایای اخیر از جمله زلزله کرمانشاه در سال 96، و سیل سراسری سال 98 حضوری فعال، پررنگ و مستمر داشتند.

خانه درمان جمعیت امام علی

میخواهم داوطلب خانه ایرانی درمان باشم

فعالیت های پژوهشی

این گروه  به فعالیت و پژوهش در زمینه بیماری های مختلف، تهیه بروشور و کتابچه و نیز تهیه هفتگی اطلاعات مفید در مورد تغذیه مناسب برای کودکان و در اختیار قرار دادن این اطلاعات به مادران. برخی از سرفصل های فعالیت این گروه شامل:

  • تهیه دفترچه های مربوط به بیماری های خاص مانند CF  و….
  • تهیه بروشورهای مربوط به عوارض جانبی بیماری های مزمن
  • برگزاری پروژه های مشترک با دانشگاه های علوم پزشکی و دانشجویان علوم پزشکی مانند غربالگری بیماری ها و اختلال های مختلف، آموزش بهداشت و …
خانه درمان جمعیت امام علی

تصاویری از حضور تیم درمان جمعیت امام علی و تیم تارا در جشنواره محصولات کارآفرینی و بازارچه خیریه بوی عیدی

غرفه تیم بهداشت و درمان در بازارچه بوی عیدی غرفه تیم درمان جمعیت امام علی در نهمین بازارچه خیریه بوی عیدی نقاشی زهرا دختر مبتلا به آنمی آپلاستیک که نیاز به پیوند استخوان دارد در جشنواره #بوی_عیدی برای تامین هزینه درمان به فروش می رسد.

گزارش‌های خانه ایرانی درمان جمعیت امام علی در سال 98

  • گزارش کشوری بخش بهداشت و درمان بهار 98
  • گزارش کشوری بخش بهداشت و درمان تابستان 98
  • گزارش کشوری بخش بهداشت و درمان پاییز98

گزارش تابستان ۹۸ اتاق دندانپزشکی خانه درمان

در فصل تابستان ۹۸، در مجموع ۲۹۶ نفر در اتاق دندانپزشکی خانه درمان مورد درمان قرار گرفتند.

آمار مراجعان از خانه‌های ایرانی:

سرآسیاب: ۷ نفر ویزیت، ۱۹ نفر درمان، در کل ۲۶ نفر
لب خط: ۲ نفر ویزیت، ۱۰ نفر درمان، در کل ۱۲ نفر
شهریار: ۷ نفر ویزیت، ۲۱ نفر درمان، در کل ۲۸ نفر
مولوی: ۱۶ نفر ویزیت، ۱۲ نفر درمان، در کل ۲۸ نفر
خاک سفید: ۱ نفر ویزیت، ۲ نفر درمان، در کل ۳ نفر
دروازه غار: ۱۶ نفر ویزیت، ۲۰ نفر درمان، در کل ۳۶ نفر
خانه درمان: ۳ نفر ویزیت، ۸ نفر درمان، در کل ۱۱ نفر
محمود اباد: ۲ نفر ویزیت، ۸ نفر درمان، در کل ۱۰ نفر
احمد اباد: ۱نفر ویزیت، ۴نفر درمان، در کل ۵ نفر
فرحزاد: ۱۱ نفر ویزیت٬ ۵۸ نفر درمان، در کل ۶۹ نفر
شهرری: ۳نفر ویزیت، ۱۱ نفر درمان، در کل ۱۴نفر
بومهن: ۱ نفر ویزیت، ۱۸ نفر درمان، در کل ۱۹ نفر
فشافویه: ۱نفر درمان
پاکدشت: ۲ نفر ویزیت٬ ۶ نفر درمان، در کل ۸ نفر
رباط کریم: ۱نفر ویزیت
پرشین ملک اباد: ۲نفر درمان
پرشین دروازه غار: ۵ نفر درمان
پرشین: ۴ نفر ویزیت، ۱۳ نفر درمان، در کل ۱۷ نفر
از طرف دکتر فروزانی ۱نفر درمان

آمار درمان‌های انجام شده:

A.f ۵۳
C.f ۳۳
ext ۳۹
pulpo ۷
گلس اینومر ۱
بیلداپ ۱
وارنیش فلوراید ۴
فیشورسیلنت ۹
کشیدن بخیه ۱
اندو ۱۵
جرمگیری ۷

گزارش پاییز ۹۸ اتاق دندانپزشکی خانه درمان

اتاق دندانپزشکی در فصل پاییز در مجموع ۲۱۰ نفر مراجعه کننده داشت.

آمار مراجعان از خانه‌های ایرانی:

سرآسیاب: ۱ نفر ویزیت٬ ۵ نفر درمان، در کل ۶ نفر
لب خط: ۲ نفر ویزیت، ۲۱ نفر درمان، در کل ۲۳ نفر
شهریار: ۵ نفر ویزیت٬ ۲۵ نفر درمان٬ در کل ۳۰ نفر
مولوی: ۲ نفر ویزیت٬ ۲۵ نفر درمان، در کل ۲۷ نفر
خاک سفید: ۲ نفر ویزیت٬ ۲ نفر درمان، در کل ۴ نفر
دروازه غار: ۶ نفر ویزیت، ۱۴ نفر درمان، در کل ۲۰ نفر
خانه درمان: ۳ نفر درمان، در کل۳ نفر
محمود اباد: ۲ نفر درمان، در کل ۲ نفر
احمد اباد: ۱نفر ویزیت٬ ۱۲ نفر درمان، در کل ۱۳ نفر
فرحزاد: ۲۴ نفر درمان٬ در کل ۶۹ نفر
شهرری: ۶ نفر ویزیت٬۱۲ نفر درمان٬ در کل ۱۸ نفر
بومهن: ۵ نفر ویزیت٬ ۲۰ نفر درمان، در کل ۲۵ نفر
پاکدشت: ۸ نفر درمان، در کل ۸ نفر
ملک اباد: ۱ نفر درمان

آمار درمان‌های انجام شده:

A.f ۷۸
C.f ۴۴
ext ۶۴
pulpo ۱۹
pin ۲
s.s.c ۱

وارنیش فلوراید ۱۰
فیشورسیلنت ۳۹
عصب کشی ۲۲
جرمگیری ۱۴
ژینژو پلاستی ۱

گزارش تابستان ۹۹ اتاق دندان‌پزشکی خانه درمان

اتاق دندان‌پزشکی در فصل تابستان در مجموع ۸۱ نفر مراجعه کننده داشت.

آمار مراجعان از خانه‌های ایرانی:

احمدآباد مستوفی: ۲ نفر ویزیت، ۲ نفر درمان، در کل ۴ نفر
پاکدشت: ۱ نفر درمان، در کل ۱ نفر
خاک‌سفید: ۱ نفر درمان، در کل ۱ نفر
درمان: ۴ نفر درمان، در کل ۴ نفر
دروازه غار: ۵ نفر درمان، در کل ۵ نفر
سرآسیاب: ۱ نفر درمان، در کل ۱ نفر
شهرری: ۱۷ نفر درمان، در کل ۱۷ نفر
شهریار: ۸ نفر درمان، در کل ۸ نفر
فرحزاد: ۱۳ نفر درمان، در کل ۱۳ نفر
مولوی: ۲۷ نفر درمان، در کل ۲۷ نفر

آمار درمان‌های انجام شده:

A.F ۴۱
C.F ۱۶
EXT ۲۰
RCT ۱۶
Fissure Sealant ۳۷
Scailing and Polishing ۴

  • آدرس خانه درمان: خیابان طوس، بین خوش و قصرالدشت، کوچه تابران، بن بست شفیع پور، پلاک۲
  • شماره تماس روابط عمومی جمعیت امام علی: ۰۲۱۸۸۸۳۴۵۶۷
  • ﻛﺎﻧﺎﻝ تلگرام ﺳﻼﻣﺖ ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻣﺎﻡ ﻋلی
  • ارتباط با ادمین ﻛﺎﻧﺎﻝ تلگرام ﺳﻼﻣﺖ ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻣﺎﻡ ﻋلی
  • صفحه اینستاگرام ﺳﻼﻣﺖ ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻣﺎﻡ ﻋلی

کارآفرینی جمعیت امام علی برای زنان سرپرست خانوار در آمل

2018-04-18/0 دیدگاه /در خبر /توسط نیما مختاریان

چند ماهی از شروع کلاس هنر دخترانمان می‌گذشت که قرار شد دست سازه‌های دخترانمان در نمایشگاه بوی عیدی و نمایشگاه‌های شهرمان عرضه شود. در تکاپوی آماده شدن برای بوی عیدی بودیم که اندیشه‌ی کارآفرینی مادران نیز شکل گرفت.

با تعداد کمی از مادران شروع به کار کردیم و نتایج خیلی خوبی به‌دست آوردیم. کارهای بیشتر و متنوع‌تری برای نمایشگاه‌ها آماده شد. سپس در جشن هفت‌سین برکت، حدود ۱۵۰ هدیه برای کودکان، توسط مادران آماده شد.

 

حس رضایتی که در چشمان مادران موج می‌زد ما را بر آن داشت تا کارآفرینی مادران را جدی‌تر دنبال کرده و با تحقیق در مورد پتانسیل‌های بازار شهرمان، دوخت سرویس آشپزخانه را انتخاب کردیم.

اکنون در ابتدای راهیم و تا ارائه‌ی محصولات به بازار زمان کمی باقی است. امیدواریم که بتوانیم با پیدا کردن بازار فروش بهتر، کارهای بیشتر و متنوع‌تری را ارائه نموده و مادران بیشتری را جذب بازار کار کنیم.

https://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2018/05/twt2_img_20180419_082202_378.jpg 1280 1280 نیما مختاریان http://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/LOGO-01-01-300x81.png نیما مختاریان2018-04-18 13:11:432022-01-10 22:20:23کارآفرینی جمعیت امام علی برای زنان سرپرست خانوار در آمل

دو روايت از قربانيان كودک‌آزاری و قتل در پاكدشت بررسی شد

2018-04-18/0 دیدگاه /در یادداشت‌‌‌‌‌‌‌ /توسط نیما مختاریان

صدای حسين نخراشیده است و کلمه‌ها به سختی از دهانش بیرون می‌آید. می گوید: «من اینجا می‌خوابم همش می‌ترسم سقف بریزه رو سرم، بمیرم»

هنوز بعد از ماه‌ها از شکایت جمعیت امام علی(ع)، حکمی برای این پرونده صادر نشده است و پدر ياسمن نيز همچنان در انتظار صدور حکم پرونده کودک آزاری دخترش است. مدارک پزشکی قانونی ياسمن روی میز دادگاه است و خودش همراه با مددکارش هر چند وقت یک‌ بار که نوبت دادگاهش می‌شود، در جایگاه حاضر می‌شود تا ماجرا را شرح دهد.

بیجه در اطراف کوره‌های آجرپزی پاکدشت آرام و بی‌خیال پسربچه‌ها را به بهانه‌های مختلف به سمت بیابان‌های اطراف کوره‌های آجرپزی می کشید، به آن‌ها تجاوز می‌کرد و آن‌ها را می‌کشت.


می‌گویند و می‌خندند و بازی می‌کنند. آن‌ها یاد گرفته‌اند رنج‌های‌شان را با سکوت پنهان کنند. حسين و ياسمن، دو قربانی کودک‌آزاری هستند. بیجه، احمدرضا برادر حسين را 13 سال پیش بعد از تجاوز به او کشت و ياسمن دختر هفت ساله‌ای است که بارها به دست صاحبخانه مورد تجاوز قرار گرفت. این روایت‌ها رنجی است که هر ساعت بر جان‌شان می‌رود تا فقط زنده بمانند.

از آدم‌ها می ترسم

حسين از همان روزی که به دنیا آمد، دیابت داشت. پدر و مادر جوان بعد از مدت‌ها متوجه بیماری پسرشان ‌شدند اما پدر اعتیاد داشت و مادر نيز آن‌قدر پیگیر نبود تا بچه اش را برای بیماری به دکتر ببرد. اما در همان روزهای کودکی معلوم شد که حسين بیماری قند دارد. پدر، نه کاری داشت و نه می‌توانست آن‌گونه که باید خرج خانواده‌اش را بدهد.حسين از همان روزهای کودکی به جای این که برای درمان بیماری‌اش انسولین مصرف کند، هر روز تکه‌ای کوچک تریاک از خاله یا پدر و مادرش می‌گرفت و می‌خورد. حالا حسين جوانی 19 ساله است اما صورت و قد و قواره‌اش به پسربچه‌های 13 ساله می‌ماند. تاثیرات سال‌های زیاد خوردن مواد باعث شده تا او رشدی راکه باید نداشته باشد. صدایش دورگه و کلفت است؛ در حالی که صورت و قدش هنوز کودک است. پدر و مادر حسين چند سال بعد از ازدواج‌شان یعنی چیزی نزدیک به 30 سال پیش از گرگان به پاکدشت ورامین مهاجرت کردند.

صغری مادر حسين، سه پسر داشت. زنی همیشه افسرده که چند سال بعد از زندگی‌اش دچار بیماری افسردگی سختی شد که سال‌های آخر عمرش با اعتیاد و پریشان احوالی همراه بود. او حتی رغبت نمی‌کرد خانه‌اش را تمیز کند یا اینکه کسی را به خانه‌اش راه بدهد چون همیشه اوضاع خانه آن‌قدر بد بود که نمی‌شد کسی را به آن راه داد. اما سخت ترین اتفاق زندگی حسين و خانواده اش در عاشورای سال 82 رخ داد. روزی که حسين همراه با برادر بزرگ‌ترش احمدرضا برای زنجیرزنی به مراسم عزاداری امام حسین(ع) در میدان اصلی شهر پاکدشت رفته بودند، ناگهان احمد رضا گم شد. شب وقتی همه مطمئن شدند که دیگر احمدرضا گم شده، همه جای شهر را زیر و رو کردند اما وي نبود. روزها به ماه کشید و صغری، مادر حسين و احمدرضا هر روز پریشان‌تر شد. پدر غرق در اعتیاد و مادر نيز برای رهایی از اضطراب‌هایی که لحظه به لحظه به‌سراغش می‌آمدند، معتاد شد. روزها گذشت و بر تعداد پسربچه‌هایی که در پاکدشت گم می‌شدند، اضافه می‌شد. درحالی که بیجه همچنان در اطراف کوره های آجرپزی پاکدشت آرام و بی‌خیال پسربچه‌ها را به بهانه‌های مختلف به سمت بیابان‌های اطراف کوره‌های آجرپزی می‌کشید، به آن‌ها تجاوز می‌کرد و آن‌ها را می‌کشت. احمدرضا برادر حسين، دومین قربانی بیجه بود. بیجه را یک‌سال بعد اعدام کردند اما مادرحسين از اعتیاد شدید دچار بیماری روحی و روانی شد تا آنجا که حتی اجازه نمی‌داد حسين از خانه بیرون بیاید. پدر ماه‌ها به خانه نمی‌آمد و غرق در اعتیاد شب و روزش درخیابان‌ها می‌گذراند. پوریا برادر بزرگ‌ترحسين و احمدرضا از همان روزهای کودکی کار می‌کرد تا بتواند خرج مادر و برادرش را بدهد.

در روزهای آخر اسفند 96 وقتی به خانه حسين در فرون آباد سر زدیم، او تک و تنها نشسته بود و تلویزیون تماشا می‌کرد. فضایی که در اطراف‌مان وجود داشت، چیزی شبیه به خانه نبود. اگر سقف خانه را برمی‌داشتی به خرابه‌ای می مانست که زباله‌دانی شده است. در بزرگ و آهنی خانه به حیاط کوچکي می‌رسید و هوای سرد و بارانی، بویی همراه با تعفن و ماندگی را از داخل خانه به بیرون می‌آورد. حسين در حالی که کلاه بافتنی یشمی رنگ به سرش گذاشته بود و یک پلیور کهنه زرشکی با شلوار ورزشی مشکی به تن داشت، ما را به داخل خانه دعوت کرد. چراغ های راهرو را خاموش کرده بودند و تنها گچ‌های ریخته دیوارها و بوی نمور آن‌ها می‌آمد. در دو اتاق منتهی به هم، انگار که از آسمان زباله باریده بود. از بطری‌های آب معدنی و دلستر گرفته تا پوست پفک و چیپس و بشقاب‌ها و قاشق‌های نشسته و نان‌هایی که کپک زده و روی زمین بودند. جای جای سقف خانه چکه می کرد و زیر چکه‌های باران را سطل گذاشته بودند. آب آرام آرام از سطل، شره می‌کرد و روی فرش‌ها می‌ریخت. تنها چیزی که آن مخروبه را به خانه تبدیل می‌کرد، کمدی بود که روی طاقچه اتاق گذاشته بودند و روی آن پوستری از تام و جری چسبانده بودند که تام در آن با چشم‌های خندان نگاه می‌کرد؛درحالي‌كه جری زیر پاهایش له شده بود. درهای بخشی از کمد کنده شده بود و روی بالاترین طبقه آن چند مجسمه گچی لب پر از خرسی که در حال رقصیدن بود، گذاشته بودند و کنارش گلدانی از گل های مصنوعی چرکتاب. قسمت زیرین کمد نيز پر از پلاستیک و کاغذ و تکه‌های زباله بود که زیر لایه‌هایی از خاک به سختی تشخیص داده می‌شدند. حسين یک تشک چرکتاب را در گوشه انتهایی اتاق به طور عمودی گذاشته بود تا فضایی را که در آن می‌خوابد از بقیه جدا کند. بوی برنج دم کشیده هم در فضا می‌آید. بالای سرش یک اجاق کوچک گذاشته و کیسه برنج و روغن و نمک نيز همان‌جاست.

حسين از روزی که احمدرضا گم شد، بسيار کم از خانه بیرون رفت. اعتیاد و بیماری روحی مادر از یک طرف و هراس حسين از سویی دیگر اجازه نداد تا او پایش را از خانه بیرون بگذارد. حسين گوشه خانه ایستاده و همراه بقیه زباله‌ها را تماشا می کند. موهای چرب و مشکی‌اش از زیر کلاه بیرون آمده و جلوی چشم‌هایش را گرفته است. می‌گوید:« دلم می‌خواهد بروم بیرون کار کنم اما کجا؟ من این همه وقت از خانه بیرون. از وقتی بیجه احمدرضا را کشت، من بیرون نرفتم». صدایش نخراشیده است و کلمه‌ها به سختی از دهانش بیرون می‌آید. می‌گوید:« من اینجا می‌خوابم همش می‌ترسم سقف بریزد روي سرم بمیرم» سکوت می‌کند.

حسين هنوز مصرف ماهانه تریاکش را برای کنترل بیماری قندش هر هفته از یکی از خاله‌هایش می گیرد و اگر مواد پیدا نکند تا بخورد، استرس و خماری به جانش می‌افتد. اومی‌گوید:« من نمی‌توانم کاری کنم. فقط می‌توانم بروم ظرف‌ها را بشورم و بیایم اینجا برای خودم غذا بپزم که از گرسنگی نمیرم». پدر حسين ماه‌هاست برای یک خرده سرقت در زندان است. می‌گویند قرار است عید آزاد شود. حسين در آن دیدار قول داد تا در سال آینده زندگی‌اش را عوض کند. قول داد تا هراسش را كنار بگذارد و از خانه بیرون برود اما حسين هنوز بیمار است و درمان بیماری قند، اعتیاد نیست. عکس کودکی حسين، احمدرضا و پوریا، میان قاب عکس قهوه ای قدیمی در گوشه‌ای از اتاق افتاده است. سه‌تایی در عکس لبخند می‌زنند و چشم‌های‌شان از شادی برق می زند. انگار که مادر آن طرف دوربین ایستاده باشد و بگوید:«جان مادر!».

سیاهی نيز یک جور نقاشی است

مدادرنگی‌های نصفه و نیمه و رنگ و وارنگ را در اتاق نقاشي روی زمین ریخته‌اند و مهتاب، درنا، مهدیه و سارا تند تند رنگ‌های آبی و صورتی را از میان رنگ‌ها انتخاب می‌کنند و برای خودشان برمی‌دارند تا شکل‌های هندسی و حیواناتی را که درکتابچه نقاشی‌شان است، رنگ‌آمیزی کنند. ياسمن گوشه اتاق نشسته و با چشم‌های درشت و مشکی، بقیه را تماشا می‌کند. در دستش خمیر بازی را گرفته و مدام آن را فشار می‌دهد. ناگهان خمیر را گوشه‌ای پرتاب می کند و می‌آید می‌نشیند کنار درنا که مشغول رنگ کردن خرس توی کتابچه‌اش است. ياسمن با چشم‌های از حدقه درآمده، می‌گوید:«مگه خرس آبی هم داریم؟!» این را معلم نقاشی تایید می‌کند و می‌گوید:« تو نقاشی همه حیوونا به هر رنگی درمی‌آيند». ياسمن سکوت می‌کند و به سمت در خروجی می‌رود. معلم از او می‌خواهد تا نقاشی اش را کامل کند. میان اضطراب و تردید کنار دفترچه نقاشی‌اش می نشیند و با بی میلی مداد سیاه را از میان رنگ‌ها جدا می‌کند و دایره‌ها و مربع‌های سیاه را یکی بعد از دیگری رنگ می‌زند. مقنعه سفیدرنگ مدرسه‌اش پر از لکه‌های سیاه رنگ است و روپوش صورتی‌اش به چرکتاب می‌زند. سعی می‌کند مربع‌هاي کوچک را با دقت رنگ بزند و به قول معلم از خط بیرون نزند. اما دست‌هایش انگار به اختیار خودش نیست؛ از این طرف به آن طرف می‌روند و مربع سیاه رنگ روی کاغذ سفید تبدیل به توده‌ای سیاه رنگ می‌شود. درنا حواسش هست و با انگشت روی توده سیاه دفترچه ياسمن دست می‌گذارد و می‌گوید:« چرا این‌قدر سیاه کردی؟» جواب می دهد:« چه فرقی داره همش یه رنگه. سیاه که بهتره مثل همدیگه میشه» بعد حواسش می‌رود به انگشت های لاک زده درنا که هر کدام یک رنگ است. می گوید:«اینا چیه؟ از مامانت اجازه گرفتی لاک زدی؟» درنا دستش را می‌کشد و می‌رود سمت نقاشی‌اش. ياسمن می گوید:« خانوم من برم بیرون؟ حوصله ندارم. میخوام برم». معلم که از کلاس بیرون می‌رود، ياسمن مقنعه‌اش را بیرون می‌آورد و گوشه کلاس پرت می‌کند و روی زمین می‌خوابد. می‌گوید:« خاله سیاه و سفید بهترین رنگ‌هاي خداست». ياسمن هفت سالش است. همراه با پدر و برادر و خواهر کوچک‌ترش در خانه‌ای کوچک در پاکدشت زندگی می‌کنند. مادر ياسمن سال‌هاست به علت اعتیاد کارتن خواب است و به خانه نمی‌آید. یک سال پیش ياسمن و خواهر و برادرش همراه با پدرشان در اتاقک سرایداری باغی در نزدیکی پاکدشت زندگی می‌کردند. صاحب باغ مردی میانسال بود که روزها پدر ياسمن را برای خرید به تهران می فرستاد و ياسمن را به اتاق خودش می آورد و با تهدید به او تعرض می‌کرد. ياسمن بارها زبان باز کرد تا ماجرا را به پدرش بگوید اما از عواقب آن ترسید. تا اینکه روزی در یکی از کلاس‌های تئاتر جمعیت امام علی(ع) در یکی از نقش‌هایی که بازی می‌کرد، در حالی که اشک امانش را بریده بود، ماجرا را برای خانم مربی تعریف کرد. مددکارهای جمعیت امام علی(ع) ماجرا را به پدر ياسمن اطلاع دادند و پدر پذیرفت که دخترش را از آن خانه نجات بدهد. در اولین زمان خانه را عوض کردند و جمعیت امام‌علی(ع) از مرد صاحبخانه شکایت کرد. مدارک پزشکی قانونی ياسمن روی میز دادگاه است و خودش همراه با مددکارش هر چند وقت یک‌بار که نوبت دادگاهش می شود، در جایگاه حاضر می‌شود تا ماجرا را شرح دهد. هنوز بعد از ماه‌ها از شکایت جمعیت امام علی(ع) حکمی برای این پرونده صادر نشده است و پدر ياسمن نيز همچنان در انتظار صدور حکم پرونده کودک آزاری دخترش است. «حوصله‌ندارم» این دوکلمه را ياسمن زیاد در حرف‌هایش تکرار می‌کند و همیشه بی‌قراری و خشمی پنهان در صورتش موج می‌زند. کیف صورتی رنگ مدرسه‌اش را درست جایی که چشم‌های آبی عروسک چاپ شده روی آن قرار دارد، پاره کرده است. می گوید:« به خدا من نفهمیدم کی پاره شد!» مدام از این طرف سالن به آن طرف می‌رود و دختران کوچک‌تر یا همسن خودش را که می بیند، نصیحت‌شان می کند که تنها از خانه بیرون نروند و برای‌شان خط و نشان می کشد. دوتایی همراه با مهتاب در سالن غذاخوری خالی روی کفپوش‌ها نشسته‌اند و با سرو صدا مشغول خوردن ناهارشان که خورشت کرفس است، هستند. یکی در میان قاشقش را به هوا پرتاب می کند و دانه‌های برنج به هوا پرتاب می‌شوند. رو به یکی از بچه‌ها که عروسکش را روی پایش گذاشته و مشغول خواب کردن آن است، می‌گوید:« من شب‌ها تا صبح بیدارم، خوابم نمیبره» مهتاب مقنعه سفید مدرسه اش را روی سرش مرتب می‌کند و می‌گوید:«من شبا با دختر همسایمون میرم دوچرخه سواری، این‌قدر کیف میده». ياسمن همین که این جمله را می‌شنود، دست از غذا خوردن می‌کشد و انگشت اشاره‌اش را بالا می‌برد و می‌گوید:« کی به تو گفت شبا بری بیرون؟ به خاک بابابزرگم اگه من تو رو بیرون ببینم، میام تیکه تیکه‌ات می‌کنم». مهتاب با چشم‌های گرد کرده ياسمن را تماشا می‌کند و ساکت است. درسا می‌گوید:« چقدر غذاش خوشمزه است». ياسمن به فکر فرو می‌رود و بعد از مکثی بلند مدت می‌گوید:« خاله مامان من بلد نبود غذا درست کنه. هیچی». درسا می‌پرسد:« مامانت چی شده؟» ياسمن در حالی که لقمه غذا را به سختی قورت می‌دهد، می‌گوید:« فضولی؟» بعد درسا را تماشا می‌کند که از خاطرات بیرون رفتن با مادرش آن وقت‌هایی که جوان بود، حرف می‌زند؛ از پارک رفتن‌ و ساندویچ خوردن‌های‌شان. ياسمن ساکت است. در سکوت اطراف را تماشا می‌کند و از خیر آخرین لقمه‌های غذایش می‌گذرد و بشقاب غذایش را بالای میز غذاخوری می‌گذارد و می‌رود. حالا که ماه‌ها از روزهای تلخ زندگی‌اش می‌گذرد، هنوز قرص‌های اعصاب و روان مصرف می‌کند. قرص‌هایی که در روزهای اول درمان تعدادشان خیلی بیشتر بود. همه آرزویش این است که بعدازظهرها یکی از مددکارها همگی‌شان را با هم سوار ماشین کند و در شهر بگرداند، با يكديگر به کافی‌شاپ بروند، بستنی بخورند و بگویند و بخندند.

ياسمن یک خواهر کوچک‌تر دارد که جانش برای او در می‌رود. وقتی از ریحانه تعریف می‌کند، لپ‌هایش گل می‌اندازد و لبخندی به پهنای صورت به لبانش می‌آید. می‌گوید:« ریحانه عشق منه، زندگی منه، دختر منه». ياسمن از مادرش هیچي نمی‌گوید. وقتی بچه‌ها از مادرهای‌شان می‌گویند، او در سکوت با چشم‌های حسرت زده و متعجب به دهان بچه‌ها خیره می‌شود و فقط گوش می‌دهد. عصرها، پدر ياسمن جلوی در خانه علم پاکدشت در انتظار دخترش می‌ایستد. ياسمن از دستپخت پدرش تعریف می‌کند و باخنده می‌گوید:«بابام عدس پلو خیلی خوشمزه درست میکنه». بعد به آغوش پدر می‌پرد. پدری که تا مدت‌ها پیش درگیر اعتیاد بود و بعد از بارها ترک کردن تصمیم گرفت برای همیشه تریاک را کنار بگذارد تا بچه‌هایش را حفظ کند. در یک مغازه صافکاری کار می‌کند و زندگی‌شان به سختی می‌گذرد. از پرخاشگری‌های گاه و بی گاه ياسمن می‌نالد و از وقت‌هایی که بی امان می‌نشیند و فقط گریه می‌کند، بی آنکه کلمه‌ای حرف بزند.

https://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2018/05/d74240cf11d5dccaa8d48.jpg 167 303 نیما مختاریان http://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/LOGO-01-01-300x81.png نیما مختاریان2018-04-18 12:51:142020-02-24 13:59:25دو روايت از قربانيان كودک‌آزاری و قتل در پاكدشت بررسی شد

اشتغال زایی در سرپل ذهاب

2018-04-16/0 دیدگاه /در خبر, کرمانشاه /توسط نیما مختاریان

اگر صاحب شرکت یاموسسه‌ای هستید می‌توانید با سفارش کیسه‌های پارچه‌ای،حامی محیط زیست و بانوان سرپرست خانوار کرمانشاهی باشید

لینک ثبت سفارش

https://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2018/05/photo_2018-05-16_17-17-24.jpg 1276 1280 نیما مختاریان http://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/LOGO-01-01-300x81.png نیما مختاریان2018-04-16 12:51:072018-05-16 13:22:45اشتغال زایی در سرپل ذهاب
صفحه ۲۸۸ از ۳۲۵«‹۲۸۶۲۸۷۲۸۸۲۸۹۲۹۰›»

اطلاعات تماس

آدرس:  تهران، میدان فردوسی، خیابان شهید سپهبد قرنی، جنب بیمارستان آپادانا، پلاک ۱۳۵، طبقه ۲، واحد ۴
شماره تلفن: ۸۸۸۳۴۵۶۷-۰۲۱
زمان پاسخگویی: شنبه تا چهارشنبه، ساعت ۱۰ الی ۱۶

حمایت مالی

شماره حساب:
شماره کارت:
شبا:

درگاه پرداخت آنلاین

نماد اعتماد الکترونیکی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت برای جمعیت امام علی محفوظ است 2021 © -
  • Twitter
  • Instagram
  • Facebook
  • Behance
  • Youtube
  • درباره ما
  • طرح‌ها
  • خانه‌های ایرانی
  • تماس
  • EN
رفتن به بالا