جمعیت امام علی
  • خانه
  • درباره ما
    • تاریخچه و فعالیت‌ها
    • منشور اخلاقی
    • ماموریت و اهداف
    • اساسنامه
    • ساختار سازمانی
    • شارمین میمندی‌نژاد مؤسس جمعیت امام علی
    • زهرا رحیمی مدیر عامل جمعیت امام علی
    • کمیته‌های جمعیت امام علی
    • سوالات متداول
  • خانه‌های ایرانی
    • خانه‌های علم
    • خانه‌های اشتغال
    • خانه هنر
    • باشگاه هواداران
    • خانه درمان
    • آدرس خانه‌های ایرانی
  • طرح‌ها
    • آیین کوچه گردان عاشق
    • آیین هفت‌ سین برکت
    • آیین کعبه کریمان
    • آیین طفلان مسلم
    • آیین صفای سعی
    • آیین شام عیاران
    • آیین یلدا در کوچه‌‌های فقر
    • باشگاه ورزشی پرشین
    • طرح از مهر بگو
    • جشنواره بوی عیدی
  • سمینارها
    • همایش سیل
    • سمینار تخصصی اعتیاد کودکان و نوجوانان
    • سمینار تخصصی کودکان کار
    • سمینار ازدواج کودک
    • سمینار کودک آزاری
  • رسانه
    • اخبار
    • یادداشت‌ها
    • نشریات
  • حمایت مالی
    • حمایت مالی
    • گزارش حسابرسی
    • حامیان
  • فرم عضویت داوطلبان
  • تماس با ما
  • EN
  • Menu
  • معرفی خانه ایرانی درمان
  • خدمات خانه ایرانی درمان
  • فعالیت های پژوهشی

بخش سلامت و درمان جمعیت امام علی

جمعیت دانشجویی-مردمی امام علی (ع) با توجه به نیازهای درمانی براورده نشده در جامعه، اقدام به فعالیت در بیمارستان های کودکان و تأسیس خانه ایرانی برای ارائه خدمات آموزشی درمانی به کودکان مناطق محروم و همچنین کودکان بیمارنمود. از جمله فعالیت های بخش درمان عبارت است از ویزیت و ارائه خدمات رایگان دندانپزشکی و پزشکی به کودکان و خانواده های تحت پوشش، گفتار درمانی،  برگزاری کلاس های آموزشی در حوزه بهداشت و سلامت برای کودکان و اعضای داوطلب، برگزاری کلاس های کمک های اولیه و امداد و نجات برای اعضای داوطلب، ، ارائه مشاوره و همکاری جهت شکل گیری پروژه های تحقیقی در زمینه بیماری ها و پیشگیری و درمان بیماری ها با دانشگاه های علوم پزشکی، فرهنگ سازی در خصوص گسترش سلامت و بهداشت در سطح جامعه است. تمامی اعضای بخش درمان (اعم از پزشکان، دندانپزشکان، پزشکان داروساز، اعضای بخش علوم توانبخشی، مددکاری، دانشجویان و تمامی اعضا از بخش های مختلف) داوطلب می باشند.

میخواهم پزشک داوطلب جمعیت امام علی باشم
میخواهم پزشک داوطلب جمعیت امام علی باشم

خدمات خانه ایرانی درمان

خدمات دندانپزشکی

بخش دندانپزشکی به صورت روزانه پذیرای  8-10 نفر از کودکان می باشد. دندانپزشکان به صورت داوطلبانه در اتاق دندانپزشکی مشغول به فعالیت هستند.  در حال حاضر خانه ایرانی درمان به خانه­ های ایرانی مولوی، دروازه غار، لب خط شوش، خاکسفید، فرحزاد، شهرری، احمدآباد مستوفی، سرآسیاب ملک آباد کرج، شهرری، پاکدشت، شهریار، و نیز کوره­ های محمودآباد و بومهن خدمات دندانپزشکی ارائه می دهد.

  • خانه درمان جمعیت امام علی
  • خانه درمان جمعیت امام علی(ع)

خدمات پزشکی

پزشکان داوطلب همکاری بسیار مناسبی را در بخش پزشکی با خانه ایرانی درمان آغاز کرده اند. برخی از معاینات و درمان ها در اتاق معاینات خانه درمان صورت می پذیرد. همچنین پزشکان برای معاینه و چکاب کودکان به خانه های ایرانی مراجعه می کنند. برخی از پزشکان نیز پذیرای کودکان و خانواده ها در مراکز درمانی خود هستند.

نابرابری درمانی

خدمات مددکاری برای کودکان و خانواده های بیمار

خانواده هایی که در روند درمان خود نیاز به کمک های مالی و روانی دارند پس از شناسایی در جلسات هفتگی مددکاری بررسی و با توجه به شرایط خانواده نوع ارائه خدمات به ایشان اولویت بندی و تعیین می گردد.

خدمات مددکاری شامل :

  • پیگیری روند درمان
  • مشاوره خانواده و کودک
  • حمایت از خانواده­ی کودکان بهبود یافته
  • حمایت روحی خانواده در صورت از دست دادن کودک
  • آگاهی دادن به خانواده ها در مورد روند بیماری
  • آگاهی رسانی به خانواده­ ها در مورد شیوه های تسهیل درمان و حمایت های روانی
  • ارائه کمک های مالی و …..
خانه درمان جمعیت امام علی

خدمات دارویی

با کمک داروخانه های همکار با پخش درمان داروهای مورد نیاز متداول اعم از داروهای درمانی و تقویتی در خانه درمان نگهداری و یا در اختیار خانواده ها در بیمارستان ها قرار می گیرد و با نظارت پزشکان عزیز به خانواده ها داده میشود.

خانه درمان جمعیت امام علی

خدمات آموزشی برای اعضای داوطلب

خدمات آموزشی برای اعضای داوطلب شامل برگزاری کارگاه های آشنایی با بیماری ها و لزوم خودمراقبتی، کارگاه های کمک های اولیه و امداد و نجات، آشنایی با انواع کودک آزاری جنسی و پیشگیری از آن، کارگروهی خلاقیت، و… است.

کارگاه های آموزشی برای اعضای داوطلب برای فعالیت در بیمارستان شامل ارتباط موثر، کار گروهی، آشنایی با بیماری های مزمن، خلاقیت، هنر درمانی، قصه خوانی، بازی خلاق، سوگ، نحوه ارتباط با خانواده های بیمار و روانشناسی رشد می باشد.

خانه درمان جمعیت امام علی

خدمات آموزشی برای کودکان

خدمات آموزشی، شامل آموزش بهداشت فردی، رعایت بهداشت و سلامت دهان و دندان ،کارگاه پیشگیری از کودک آزاری، کارگاه پیشگیری از ایدز، کارگاه آشنایی با  اعضای بدن، کارگاه نحوه تعیین گروه خونی، کارگاه آشنایی با وسایل پزشکی می باشد.

خانه درمان جمعیت امام علی

خدمات درمانی سیار

با بررسی  تیم شناسایی جمعیت امام علی، مناطقی که از لحاظ بهداشتی-درمانی وضعیت نامناسبی دارند تحت حمایت های بخش تیم سیار خانه درمان قرار می گیرند. با حضور پزشکان و متخصصان و  داروخانه سیار به بخشی از معضلات درمانی منطقه رسیدگی شده و گزارشی از شرایط منطقه تهیه شده و به ارگان های ذی ربط ارائه داده می شود.

از جمله فعالیت های مهم در بخش خدمات درمانی سیار، امدادرسانی پزشکی در بلایای طبیعی همچون سیل و زلزله می باشد؛ بخش پزشکان داوطلب جمعیت امام علی در بلایای اخیر از جمله زلزله کرمانشاه در سال 96، و سیل سراسری سال 98 حضوری فعال، پررنگ و مستمر داشتند.

خانه درمان جمعیت امام علی

میخواهم داوطلب خانه ایرانی درمان باشم

فعالیت های پژوهشی

این گروه  به فعالیت و پژوهش در زمینه بیماری های مختلف، تهیه بروشور و کتابچه و نیز تهیه هفتگی اطلاعات مفید در مورد تغذیه مناسب برای کودکان و در اختیار قرار دادن این اطلاعات به مادران. برخی از سرفصل های فعالیت این گروه شامل:

  • تهیه دفترچه های مربوط به بیماری های خاص مانند CF  و….
  • تهیه بروشورهای مربوط به عوارض جانبی بیماری های مزمن
  • برگزاری پروژه های مشترک با دانشگاه های علوم پزشکی و دانشجویان علوم پزشکی مانند غربالگری بیماری ها و اختلال های مختلف، آموزش بهداشت و …
خانه درمان جمعیت امام علی

تصاویری از حضور تیم درمان جمعیت امام علی و تیم تارا در جشنواره محصولات کارآفرینی و بازارچه خیریه بوی عیدی

غرفه تیم بهداشت و درمان در بازارچه بوی عیدی غرفه تیم درمان جمعیت امام علی در نهمین بازارچه خیریه بوی عیدی نقاشی زهرا دختر مبتلا به آنمی آپلاستیک که نیاز به پیوند استخوان دارد در جشنواره #بوی_عیدی برای تامین هزینه درمان به فروش می رسد.

گزارش‌های خانه ایرانی درمان جمعیت امام علی در سال 98

  • گزارش کشوری بخش بهداشت و درمان بهار 98
  • گزارش کشوری بخش بهداشت و درمان تابستان 98
  • گزارش کشوری بخش بهداشت و درمان پاییز98

گزارش تابستان ۹۸ اتاق دندانپزشکی خانه درمان

در فصل تابستان ۹۸، در مجموع ۲۹۶ نفر در اتاق دندانپزشکی خانه درمان مورد درمان قرار گرفتند.

آمار مراجعان از خانه‌های ایرانی:

سرآسیاب: ۷ نفر ویزیت، ۱۹ نفر درمان، در کل ۲۶ نفر
لب خط: ۲ نفر ویزیت، ۱۰ نفر درمان، در کل ۱۲ نفر
شهریار: ۷ نفر ویزیت، ۲۱ نفر درمان، در کل ۲۸ نفر
مولوی: ۱۶ نفر ویزیت، ۱۲ نفر درمان، در کل ۲۸ نفر
خاک سفید: ۱ نفر ویزیت، ۲ نفر درمان، در کل ۳ نفر
دروازه غار: ۱۶ نفر ویزیت، ۲۰ نفر درمان، در کل ۳۶ نفر
خانه درمان: ۳ نفر ویزیت، ۸ نفر درمان، در کل ۱۱ نفر
محمود اباد: ۲ نفر ویزیت، ۸ نفر درمان، در کل ۱۰ نفر
احمد اباد: ۱نفر ویزیت، ۴نفر درمان، در کل ۵ نفر
فرحزاد: ۱۱ نفر ویزیت٬ ۵۸ نفر درمان، در کل ۶۹ نفر
شهرری: ۳نفر ویزیت، ۱۱ نفر درمان، در کل ۱۴نفر
بومهن: ۱ نفر ویزیت، ۱۸ نفر درمان، در کل ۱۹ نفر
فشافویه: ۱نفر درمان
پاکدشت: ۲ نفر ویزیت٬ ۶ نفر درمان، در کل ۸ نفر
رباط کریم: ۱نفر ویزیت
پرشین ملک اباد: ۲نفر درمان
پرشین دروازه غار: ۵ نفر درمان
پرشین: ۴ نفر ویزیت، ۱۳ نفر درمان، در کل ۱۷ نفر
از طرف دکتر فروزانی ۱نفر درمان

آمار درمان‌های انجام شده:

A.f ۵۳
C.f ۳۳
ext ۳۹
pulpo ۷
گلس اینومر ۱
بیلداپ ۱
وارنیش فلوراید ۴
فیشورسیلنت ۹
کشیدن بخیه ۱
اندو ۱۵
جرمگیری ۷

گزارش پاییز ۹۸ اتاق دندانپزشکی خانه درمان

اتاق دندانپزشکی در فصل پاییز در مجموع ۲۱۰ نفر مراجعه کننده داشت.

آمار مراجعان از خانه‌های ایرانی:

سرآسیاب: ۱ نفر ویزیت٬ ۵ نفر درمان، در کل ۶ نفر
لب خط: ۲ نفر ویزیت، ۲۱ نفر درمان، در کل ۲۳ نفر
شهریار: ۵ نفر ویزیت٬ ۲۵ نفر درمان٬ در کل ۳۰ نفر
مولوی: ۲ نفر ویزیت٬ ۲۵ نفر درمان، در کل ۲۷ نفر
خاک سفید: ۲ نفر ویزیت٬ ۲ نفر درمان، در کل ۴ نفر
دروازه غار: ۶ نفر ویزیت، ۱۴ نفر درمان، در کل ۲۰ نفر
خانه درمان: ۳ نفر درمان، در کل۳ نفر
محمود اباد: ۲ نفر درمان، در کل ۲ نفر
احمد اباد: ۱نفر ویزیت٬ ۱۲ نفر درمان، در کل ۱۳ نفر
فرحزاد: ۲۴ نفر درمان٬ در کل ۶۹ نفر
شهرری: ۶ نفر ویزیت٬۱۲ نفر درمان٬ در کل ۱۸ نفر
بومهن: ۵ نفر ویزیت٬ ۲۰ نفر درمان، در کل ۲۵ نفر
پاکدشت: ۸ نفر درمان، در کل ۸ نفر
ملک اباد: ۱ نفر درمان

آمار درمان‌های انجام شده:

A.f ۷۸
C.f ۴۴
ext ۶۴
pulpo ۱۹
pin ۲
s.s.c ۱

وارنیش فلوراید ۱۰
فیشورسیلنت ۳۹
عصب کشی ۲۲
جرمگیری ۱۴
ژینژو پلاستی ۱

گزارش تابستان ۹۹ اتاق دندان‌پزشکی خانه درمان

اتاق دندان‌پزشکی در فصل تابستان در مجموع ۸۱ نفر مراجعه کننده داشت.

آمار مراجعان از خانه‌های ایرانی:

احمدآباد مستوفی: ۲ نفر ویزیت، ۲ نفر درمان، در کل ۴ نفر
پاکدشت: ۱ نفر درمان، در کل ۱ نفر
خاک‌سفید: ۱ نفر درمان، در کل ۱ نفر
درمان: ۴ نفر درمان، در کل ۴ نفر
دروازه غار: ۵ نفر درمان، در کل ۵ نفر
سرآسیاب: ۱ نفر درمان، در کل ۱ نفر
شهرری: ۱۷ نفر درمان، در کل ۱۷ نفر
شهریار: ۸ نفر درمان، در کل ۸ نفر
فرحزاد: ۱۳ نفر درمان، در کل ۱۳ نفر
مولوی: ۲۷ نفر درمان، در کل ۲۷ نفر

آمار درمان‌های انجام شده:

A.F ۴۱
C.F ۱۶
EXT ۲۰
RCT ۱۶
Fissure Sealant ۳۷
Scailing and Polishing ۴

  • آدرس خانه درمان: خیابان طوس، بین خوش و قصرالدشت، کوچه تابران، بن بست شفیع پور، پلاک۲
  • شماره تماس روابط عمومی جمعیت امام علی: ۰۲۱۸۸۸۳۴۵۶۷
  • ﻛﺎﻧﺎﻝ تلگرام ﺳﻼﻣﺖ ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻣﺎﻡ ﻋلی
  • ارتباط با ادمین ﻛﺎﻧﺎﻝ تلگرام ﺳﻼﻣﺖ ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻣﺎﻡ ﻋلی
  • صفحه اینستاگرام ﺳﻼﻣﺖ ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻣﺎﻡ ﻋلی
سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

زنجیرِ تو بر شانه‌هایمان

2017-10-29/0 دیدگاه /در یادداشت‌‌‌‌‌‌‌, یادداشت‌های شارمین میمندی‌ نژاد /توسط امیرعلی

سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

بیست و هشتمین نوشته از سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌نژاد، مؤسس جمعیت امام علی، در روزنامه شرق

 

آیا من بر مظلومیت تو می‌گریم یا دود این اسپندهای ریخته بر آتش چشمانم را می‌سوزاند؟ تو در ردیف اول نشسته‌ای، ناگهان بهارت زمستان شده، غم در قاب نگاهت، غرقابه اشک گشته و رنگ هر آبرو از رویت ریخته. تو در آغاز، تمام شده‌ای و به جُرم قتل، در پایان یکی از این شبها، محکوم به اعدام هستی تا سحرگاهانمان را بی تو، امن و آرام کنیم. مگر آن که من در این شبِ تاریک، خون‌بهای تو را با کمک مردمم، جمع کنم و پیشکشِ اولیای دمت گردانم. سال ۱۳۸۶ است. قدِ عقلم مرا به این هیأت آورده که همه حسرتشان آن است که در روزِ یاوری و هل من ناصر نبوده اند؛ پس حتم یاری‌ام خواهند کرد. همه جا را دود گرفته است.

از دود منقلهای هیأت، به آن زیرزمین تنگ و گود می‌روم که به اصطلاح، کارگاه کار کودکان است. سه حوضچه به شکل تنور، چنبره زده بر منبعی از گرما، قرار است ذوب‌کننده آت و آشغالها و زائدات شهرمان باشد تا سر آخر، از این حوضها، مواد بُنجل و کم‌قیمتی به وجود بیاید. هنوز آن روز، پیش چشمانم است؛ آن روز که برای گرفتن رضایت از اولیای دم تو که ردیف اول نشسته‌ای، به آن دخمه هولناک رفته بودم که با لُپ‌لُپه عبثِ پنکه ای فرسوده، اندکی باددار شده بود. بلوایِ دود و آتش و گرما… درست انگار وارد تعریف دوزخی شده بودم که قرآن از آن سخن می‌گوید:

آنها در ميان بادهاي كشيده و آب سوزان قرار دارند
و در سايه دودهای متراكم و آتش زا
سايه‏‌ای كه نه خنك است و نه مفيد
(آیات ۴۲ الی ۴۴ سوره واقعه)

چند کودک افغان و ایرانیِ صورت‌سوخته، بر سر آن حوضچه‌ها با پارویی، سطل و مشماهای بازیافتی را در حوض هم می‌زدند. با هر چرخش پارو، پلاستیکها در هم چروک و مچاله و آب می‌شدند. بوی مشمئزکننده زباله به همراه مواد شیمیایی شدیدا تو را می‌آزرد. جرم این کودکان چیست جز تاب نیاوردن فقر به همتِ کارِ معصومانه‌شان در آن جهنم؟

می‌گفتند گناهکاری؛ پسر صاحبکارِ کارگاهت را به ضربه پارویی کُشته‌ای. من عکس آن پسر مقتولِ درشت‌اندامِ صاحبکار را می‌بینم که به هر زیرگیری‌ای می‌توانست بر دوش نحیف این کودکان غریب و بی‌کس بنشیند و صورتهای خیس از عرقشان را لهیده‌خمیری چسبیده بر سنگپوشِ کفِ آن تنورِ دخمه کند و شرش را بر جان آنان بریزد.

چه همهمه و غوغا و هیاهویی است در این هیأت. به مختصرِ قوریِ چایِ فقیرانه‎ای می‎توان ارادت خود را به رخ کشید و بهشتی شد، در شهری که دخمه های پنهانی برای جهنم کردن زندگی کودکانِ بی‌کس‌اش دارد.

صدای زنجیر زدنِ دسته‎ای عزادار، یادآور صدای دستبند و پابند غل و زنجیر پاهای توست که از ردیف اول به آن راهروی تنگ و طولانی زیر هشت قدم می‎گذاشتی. همانجا بود که هر بار فریاد می‎زدی: من او را کُشتم چون می‌خواست به من تجاوز کند. تو در آن دالان تنگ انتظار مرگ ، فریاد شدی و من در این هیأت، برای جمع آوری پول خونت، بر پیران این هیأت، فریاد می‌شوم که:

گناه او چیست که پدر از دست داده و ما او را به دست نیاورده‌ایم، فقیر و گرسنه شده است و ظرف غذایی از ما به او نرسیده، بهشتِ کودکی‌اش به دوزخِ کارگاه زیرزمینی دوخته شده و چشم مسئولیت و مسئولانمان پیگیرش نشده، یاری خواسته، یاری‌اش نکرده ایم، و اینک همه او را قاتل می‌خوانیم و متهم ردیف اول. مگر ما حسینی نیستیم؟ کداممان در کدام ردیفِ زندگیِ این کودک قرار داشته است که او را همردیف دزدان و قاتلان و اراذل می‌کنیم؟

آقایان!
نه به زنجیرزنی است، نه به کِل کشیدنِ در کوچه ها؛ نه به دود کردن این اسپندِ بی دلیل بر سر خیابانها و نه قیمه و قرمه و قوری چای دادن به سیران شهر. من نباید سر به سرِ سنگ بکوبم. اگر به فردوسِ ملاقات او دل بسته اید، کودکی را به دوزخِ تنهاییِ این شهر، تنها نگذارید.

تو لحظه‌ای در آن دالان تنگ می‌ماندی به امیدِ آن که قدمی برنداری تا صدای زنجیرهای اسارتت، گوشَت را نیازارد و به آنی، آزادی را در مخیله سکوتت بیاوری و من به آنی در آن سکوتِ هیأت، از زنجیرهای فروافتاده، امیدی گرفتم که شاید کمک و حرکتی نه برای دیروز تو و امثال تو، بلکه برای امروزِ مرگت و قصاصت، اتفاق افتد و کسی به پول خورده‌ای مرا در خون‌بهایِ تو یاری کند. اما عبث بود این پندارم. زنجیرهایِ سرزنش دوباره بر هوا شدند و بر دوشها فرود آمدند. تو با زنجیرهای پایت به راهت ادامه بده… سکوت شِکَن که این سکوت بی‌فایده است.

آيا سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند [كار] كسى پنداشته‏ ايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مى ‏كند [نه اين دو] نزد خدا يكسان نيستند و خدا بيدادگران را هدايت نخواهد كرد (آیه ۱۹ سوره توبه)

سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌ نژاد، مؤسس جمعیت امام علی در روزنامه شرق

https://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/photo_2019-04-16_22-23-15-17.jpg 1280 1280 امیرعلی http://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/LOGO-01-01-300x81.png امیرعلی2017-10-29 16:53:512020-07-03 23:51:40زنجیرِ تو بر شانه‌هایمان
سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

نادیده کوچک

2017-10-22/0 دیدگاه /در یادداشت‌‌‌‌‌‌‌ /توسط امیرعلی

سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

بیست و هفتمین نوشته از سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌نژاد، مؤسس جمعیت امام علی، در روزنامه شرق

تنها آن روز دیده شد که در کنار حوض گِل، وقتی که همسن و سالانش او را می‌زدند، در گردنکشی‌ای سخت و جانکاه، چاقوی نیم‌شُسته آشپزخانه را برداشته و برای رها کردن گردنش ضربه خشمی زده بود.

عادت اهالی آن خانه پنج اتاقه این بود که ظرف و بشقابها را از اتاقهای دودگرفته‌شان بیرون بیاورند و در حوض وسط حیاط بشویند. آن خانه غیر از یک توالت مشترک و این حوض، امکان رفاهی دیگری نداشت. حامد کوچک با آن جثه نحیف‌تر از سنش، همچون دَله‌گربه‌ای آواره در آن محله غربت به هر گرسنه‌خانه‌ای که دهان درش باز مانده بود بی‌دعوت داخل می‌شد که شاید با لقمه‌ای خودش را سیر کند.گداییِ از سفره گدایان، برایش تحقیر و توهین و ضرب و شتم داشت. آن روز پسران کوچک خانه با دیدنش به سر و کولش ریختند.

یکی شان که تنها بازی کودکیش کتک زدن حامد بود او را سخت گرفت و به لب حوض برد تا سرش را به زیر آبِ ادب فرو کند. حامد به ماهی‌ای می‌مانست که در بی‌خیالی اهل خانه، بال‌بالِ بی‌هوایی می‌زد و عاجزانه کمک می‌خواست. فشار بر گردنش هر لحظه بیشتر می‌شد. دستش در میان ظرفهای آب نکشیده گشت و بشقاب ملامینی را بر سر پسرک کوبید. یکی از خانمها از شکستنِ بشقابش فریاد زد: «حیوونا برین اون ور دعوا کنین!» پسرک درشت‌اندام عصبانی‌تر تمام وزنش را بر گردن حامد انداخت و سر او را در حوض فرو کرد که ناگهان بر دستان کور و خفه شده حامد، چاقوی نیم‌شُسته نشست….

وقتی حامد با یک ضربه همسالش را ناکار کرده و در خونریزیِ خونِ خود به وادی مرگ کشانده بود، باز هم کسی او را یا آن روزِ خاص را به یاد نمی‌آورد؛ انگار که حامد کوچک با آن سوءتغذیه شدید و اندامی سوخته، در بُعدی مبهم، به غیبتی دردناک همیشه نادیده گرفته می‌شد.

روزی که اولیای دم برای تقاص به پای چوبه‌دار حامد رفته بودند، او را ساده نگریسته، بی‌تفاوت از مرگ عزیزشان، نادیده‌اش گرفته و به دار تقاص نکشیده بودندش… حامدِ کوچک ، “بود”… اما برای هیچکس “نبود”.

سال ۱۳۸۵ پولهای خورد دانشجویی‌مان را با ترس از خشم و خشونتی که پای طناب‌های دار پیدا می‌شود کنار هم می‌گذاشتیم و سعی‌مان این بود که تقاص خون دهیم. اطلاع‌رسانی طاقت‌فرسا و تشویق مردم به حرکتی برای نجات کودکانِ در شُرُفِ قصاص آن‌قدر کمرشکن بود که تمام آن سالها را در وهمِ مرگ برایمان جانکاه کرده و این کابوس تلخ همچنان تا امروزِ میانسالیِ جمع‌مان‌، گریبانِ بودن و وجودمان را رها نکرده است.

همه آن نوجوانان، دیده‌شدنشان را به تقلا می‌آوردند تا ما را وادار کنند برای بخشش، قدمی جدی برداریم. دست و پا و جزع‌وفزع می‌زدند تا بر طناب و چوبه‌دار، دست و پا و جزع‌وفزع نزنند؛ اما حامد هیچ قصدی برای آزادی نداشت. هیچ میلی برای زنده شدن و زندگی نیز در او نبود.

به بیرون زندان رفتیم تا ببینیم حامد کجا زندگی می‌کرده است. در تنگِ تاریکِ کوچه، نور چراغ ماشینی بر صورت پیرزنی رقصید و تلألوِ دوچشم سفید و بی‌سوشده‌اش را ترس دلهایمان کرد. کور بود و فلج، و زمینگیر از قطعِ اعضا در اثر بیماری قند. او مادربزرگ حامد بود. گداپیرزنی عاجز که هیچگاه نمی‌توانست نوه‌اش را ببیند.

حامد نخواست و نیامد و ما در حضور موقتمان در آن زندان، پول اندکی با دلمردگیِ تمام جمع کرده بودیم. چند نوجوان پیش پای حضورمان، زندگی‌شان در طوفان خشم و انتقام تاراج شده بود. جان و نایی نداشتیم. اگر حتی یک نفر را بتوانیم بیرون آوریم، خوب خواهد بود. بند و بساط برنامه‌مان را با یکی دو رضایت و وجه‌الرضایه‌ای که پرداخته بودیم، جمع کردیم برویم که حامد با زار و اشک آمد. مقابلمان نشست که خواهش می‌کنم فدیه مرا نیز بدهید. وقتی که نشست، قد هجده سالگی‌اش به زحمت دوازده ساله می‌زد.

تو به شوق کدام زندگی، برای دیده شدن پیش پای کدام چشم به طلب فدیه آمدی؟
که حامد با کلماتی که از صخره‌های درد و بُغضِ وجودش با زحمت بالا می‌آمد، مردد و تکه‌به‌تکه، مرام مردانه‌اش را گفت: « اگر پول خون مرا بدهید، آنها می‌توانند مادر بیمار و زمینگیرشان را بعد از سالها به پزشک ببرند، پدر که قصد ترک دارد را در کمپ بخوابانند، خانه‌ای عوض کنند»… سرش سنگین و پُردرد با شرمِ شورِ عشقی به زیر افتاد و ادامه داد: « دخترشان را جهیزیه‌ای آبرومند دهند و به خانه بخت بفرستند». او همه را می‌دید و هیچکس او را نمی‌دید.

تُقسِ تقدیرِ نادیده کوچک این بود که هیچ در بساطمان نمانده باشد و ببینیم که او از زندان کودکان به رعب و ترس و جرمِ زندان بزرگسالان می‌رود. آن شب بود که تا سحر من از عجزِ خود در برابر این بزرگ‌مردِ نادیده مظلوم فریاد می‌کشیدم.

سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌ نژاد، مؤسس جمعیت امام علی در روزنامه شرق

https://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/photo_2019-04-16_22-23-15-16.jpg 1280 1280 امیرعلی http://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/LOGO-01-01-300x81.png امیرعلی2017-10-22 16:38:472022-05-11 16:44:09نادیده کوچک
سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

گناه دیگران

2017-10-15/0 دیدگاه /در یادداشت‌‌‌‌‌‌‌, یادداشت‌های شارمین میمندی‌ نژاد /توسط امیرعلی

سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

بیست و ششمین نوشته از سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌نژاد، مؤسس جمعیت امام علی، در روزنامه شرق

 

گرگِ انسان در فاصله پذیرایی و آشپزخانه در خون خود غلتیده ‌بود. در پشت سد جنازه، وقتی که همه از ترس از خانه گریخته بودند ، در انتهای آن مطبخِ پوکِ بی‌پخت و پز، دو چشم معصوم کودکانه در تاریکی مطلق، تنها انعکاسِ نورِ ترسِ قتلِ فجیعی را در خود داشت.

صبحگاهان وقتی که پلیسها از جنازه عبور کردند، در همان کُنجِ آشپزخانه، کودکی ترسیده را دیدند که سراپا خونین، کاردی در دستِ تقصیر گرفته، زانوی غم در بغل، قتلی را به گردنِ تصمیمش آویخته و به سویی خیره مانده‌بود.

سالها بعد از رخداد آن شب شوم، او را برای نخستین بار دیدم که در کارگاه کانون اصلاح و تربیت سخت کار می‌کرد تا خرج مادر، خواهر و همچنین پدر زمین گیرش را بپردازد. اولیای دم مقتول برایش حق خون را در تعهدی ناامن قسط بندی کرده بودند و هر آن ممکن بود جوان بر سرِ دارِ قصاص کشیده شود. به دنبال آزاد کردن کودکان به همراه اعضای جمعیت امام علی(ع)، به آن زندان رفته بودم. حقیقتش شنیدنِ نحوه وقوع جرمش، ضربات متعدد کارد بر پیکر قربانی، میزان خشونت و جدیت در قتل را برایم مشمئزکننده می‌ساخت مرا به او جذب نکرد. از او عبور کردم. تعداد کسانی که زیر تیغ بودند زیاد و توان ما برای آزادی‌شان اندک بود. آنچه که از او در یادم مانده، کتِ مردانگی و غیرتی بود که بعد از هر کار سخت بر تن می‌کرد. با چشمانِ معصوم و آن همه بی‌گناهی‌اش که نظرگیرت می‌شد، در مقابلم نشست و از من خواست تا در قسط خون، یاری‌اش کنم. پول آزادی را بی‌عوض نمی‌خواست، قرض می‌خواست. با حرفهای او به سمت اولیای دمش رفتم تا پرداخت بخشی از تعهد او را بر گردن گیرم.
در بی‌توازنی محله‌ای در حاشیه به خانواده مقتول رسیدم که گرگ و شغالی بودند با قانون جنگل در لباس آدمیت. من که برای اخذ رضایت به در خانه اولیای دم مظلومِ بسیاری رفته بودم، از دیدن این ظالمان در زاویه محق بودن، حیرتزده شدم. آنان کاسبان خون بودند که به واسطه نسبی با مقتول، این کودک را در گوشه زندان، گیر آورده بودند. در همانجا بود که قصد قسط ‌شکنی کردیم و یکجا پول را پرداختیم. آنها نیز به ولع آن پول درشت، از خون آن کودک گذشتند.

بیرون که آمد نجیبانه در طلافروشیِ یکی از حامیان جمعیت به تراشیدن دُر و گوهر مشغول شد. زبانش همچنان بسته بود از گفتن اتفاق آن شب تا که سالها بعد در لحظه‌ای خلوت، در میان بازی کودکانه دختر خردسالش در اتاق، قفلِ غفرانِ لب نزد من گشود و گفت پدرم دیگر سایه‌ای بر سر خانواده نداشت و به اعتیاد افتاده و در پیش پای ساقی‌اش همه زندگی را به چوب حراج زده بود. ساقی پسر خانواده را مجبور به فروش مواد می‌کرد و مادر را مجبور به تن‌فروشی. حضور ملعونش در خانه، درد و ذلت و تاریکی دم‌به‌دم بود تا این که دخترِ کوچک خانه، قدی در نظرگیریِ هرزِ او کشیده بود. آن شب قرار بر تاراجِ خواهر بود که پسر ۱۴ ساله خانواده به دایی‌اش زنگ می‎زند زبان بسته حفظ آبرو باز می‌کند که بیا و بنگر امشب قرار است خواهرم نیز به وضع مادرم دچار شود و تو چه دانی دایی جان که چه حالی بر ما رفته است در این پاسوختگی و اعتیاد پدر؟ دایی که دانشجوی جوانی بود به خانه آنان می‌آید. مادر خانواده که خواهرش می‌شود را بر بساط بی‌غیرتی همسرش می‌بیند و آن سو گرگی در لباس انسان در کمین دخترک خانواده. جوان چاقویی ناشیانه می‌کشد و با او درگیر می‌شود. گرگ انسان قلدر است و چموش‌تر از آن که به ضربت دانشجو بر زمین بیفتد. فریاد دایی از گلویش که در پنجه ساقی است، بیرون می‌آید:”چاقو بیاور و بزنش، دارد خفه‌ام می‌کند!” و پسر خانه در آشپزخانه، کاردِ بطالتی می‌یابد، چند ضربه می‌زند تا گرگ انسان، پنجه از گلویِ طُردِ دایی جوانش بردارد.

وقتی که ساقی در خون خود می‌غلتد، پسرک در کُنج آشپزخانه پناه می‌گیرد و فریاد می‌زند:”دایی جان فرار کن! تو برو! تو را بگیرند، از درس خواندن می‌افتی»؛ و دایی ترسیده، به کتابهای دانشجویی‌اش پناه برده بود و هیچ‌گاه سراغ خواهرزاده زندانی‌اش را نگرفت و خواهرزاده لب فروبست و بار این همه درد را بر گردنِ غیرتش گرفت.

تنها کاری که از من بر می آید اینست که اشک ناگهانم را پس از شنیدن داستانش به سرانگشت عجز می گیرم و می پوشانم که تو این همه سال گناه دیگران را در اعتیاد و تاراج خانواده ات به تقاص معصومیت کودکانه‌ات پوشاندی.

سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌ نژاد، مؤسس جمعیت امام علی در روزنامه شرق

https://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/photo_2019-04-16_22-23-15-15.jpg 1280 1280 امیرعلی http://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/LOGO-01-01-300x81.png امیرعلی2017-10-15 16:29:562020-07-03 23:50:46گناه دیگران
صفحه ۳۱۰ از ۳۲۵«‹۳۰۸۳۰۹۳۱۰۳۱۱۳۱۲›»

اطلاعات تماس

آدرس:  تهران، میدان فردوسی، خیابان شهید سپهبد قرنی، جنب بیمارستان آپادانا، پلاک ۱۳۵، طبقه ۲، واحد ۴
شماره تلفن: ۸۸۸۳۴۵۶۷-۰۲۱
زمان پاسخگویی: شنبه تا چهارشنبه، ساعت ۱۰ الی ۱۶

حمایت مالی

شماره حساب:
شماره کارت:
شبا:

درگاه پرداخت آنلاین

نماد اعتماد الکترونیکی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت برای جمعیت امام علی محفوظ است 2021 © -
  • Twitter
  • Instagram
  • Facebook
  • Behance
  • Youtube
  • درباره ما
  • طرح‌ها
  • خانه‌های ایرانی
  • تماس
  • EN
رفتن به بالا