مشاهدات اعضای جمعیت امام علی در نصیرآباد
من نگرانم!
نگران تاثیر تجربههای سخت بر آیندهی او و دخترانش…
تجربهی ازدواج در کودکی برای فقط یک نانخور کمتر شدن سر سفره پدرش!
تجربهی طلاق در سن پایین برای رهایی از نکبت زندگی با مرد معتاد و سرپرستی دخترش!
و تجربهی تلخ ازدواج مجددی که در آن همسرش، با آگاهی از تومور مغزی دختر سه سالهشان، او و دخترانش را رها کرد و رفت.
حال او مانده و پول پیش نداشتهی خانه…
او مانده و غصهی دخترک بیمارش
او مانده و دختر نوجوانی که پشت در هنرستان منتظر هزینهی ثبتنام است.
اعضای جمعیت امام علی در نصیرآباد شهریار پیگیر تحصیل و ثبتنام مدرسهی اين دختر بوده تا سهمش از آینده، سپیدی از جنس امید باشد….نه ترک تحصیل و انتظار برای ازدواج زودهنگام و بیفرجام….
و من باز نگرانم!
نگران تکرار این چرخه، به هر سبب، با دخترانش.
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!