روایت جمعیت امام علی از وضعیت “احد” و “صمد” و بیانیه جمعیت پیرامون مرگ این دو کودک زباله گرد
دو برادر ۷ و ۸ ساله که با کار اجباری سهم عمدهای در تامین مایحتاج خانواده بر عهده داشتند؛ اما دیگر در بین ما نیستند. آن ها در حریق گاراژ محل جمع آوری ضایعات که در آن کار می کردند زنده زنده سوختند و فریادشان را کسی توان یاری نبود.
“اعتیاد والدین و حضانت احد و صمد”
پدر تجربه پنج بار ترک ناموفق اعتیاد را در دو سال گذشته داشته است و مادر در زمان وقوع حادثه در کمپ ترک اعتیاد است. علی رغم مشخص شدن اعتیاد والدین و عدم صلاحیت آن ها در نگهداری از بچه ها، بهزیستی احد و صمد را به پدر تحویل میدهد. شاید امروز خود پدر هم فکر میکند که کاش حداقل تا زمانی که بتواند از اعتیادی که زندگی او را به این جا رسانده جدا شود، بچه ها را به او نمیدادند. حتما امروز خودش هم راضی نیست که بچهها را به خاطر انگیزهی درمان یا کمک خرج پیش خودش در وضعیت خطرناک نگه داشته است.
“نبود اوراق هویت و محرومیت از تحصیل”
هیچ یک از دو کودک شناسنامه، کارت اقامت یا گذرنامه نداشتند. به همین دلیل از تحصیل محروم میمانند. پدر و مادر نیز به دلیل اعتیاد و بسیاری مشکلات دیگر از گرفتن کارت آبی از اداره اتباع برای رفتن آنها به مدرسه سر باز میزنند. رفتن کودکان به مدرسه، میتوانست به آنها فرصت دهد کودکی کنند، اما ظرفیت مدارس و زمان محدود ارائهی کارت هویت و هزینه های تحصیل باعث شد این حق هم از این کودکان دریغ شود.
“به سوی قربانگاه”
احد و صمد در چهارراه های شهر کرج کار میکردند؛ اما با ورود بهزیستی به زندگی این دو برادر و تهدید آنها به رد مرز کردن، پدر که از این مساله واهمه داشت محل کار کودکان را تغییر میدهد و آنها را به یک گاراژ جمع آوری ضایعات که خود نیز در آن جا کار میکند، میبرد. به این طریق، کودکان زباله گرد میشوند و این بار در جایی ناامن و به دور از چشم مردم به کار خود ادامه میدهند.
“روایت حادثه”
ساعت ۱۰:۱۵ دقیقه صبح روز حادثه یکی از اعضای جمعیت امام علی که به طور مستقل با بچهها در ارتباط بوده است با نماینده جمعیت در کرج تماس میگیرد و اطلاعات اولیه راجع به ماجرا را به وی میدهد. ساعت ۱۱:۰۰ پس از تماس مجدد با ایشان، وی خبر میدهد بچهها پس از یک نوبت کار صبح به اتاقی در گاراژ برمیگردند تا خود را گرم کنند و دوباره به سر کار بروند. کپسول آتش میگیرد، منفجر میشود و کودکان در اتاق حبس میشوند.
نجم الدین (پدر بچهها) با دیدن صحنه به کمک پسرها میشتابد اما خود نیز دچار سوختگی شدید میشود و کاری از او ساخته نیست. تا زمان آمدن ماشینهای آتش نشانی هر لحظه بر شدت آتش افزوده میشود و افراد حاضر در محل نمیتوانند با دستان خالی به کودکان کمک برسانند. کار آتش نشانی به دلیل شرایط نامساعد محل ضایعاتی با مشکل مواجه میشود و به کندی پیش میرود. به همراه مادر بچهها که از کمپ خارج شده است به تهران میرود تا به وضعیت بچهها رسیدگی کند. اما کودکان در همان محل حادثه جان سپردهاند. احد و صمد به همراه پدر به بیمارستان یافت آباد منتقل میشوند اما کاری از دست کادر پزشکی بیمارستان هم برنمی آید.
“مشکلات دفن”
به دلیل نداشتن اوراق هویت کودکان، بیمارستان از تحویل پیکر کودکان امتناع میکند. پدر نیز هیچ گونه اوراق هویتی نداشته، ازدواجهای او هیچ جا ثبت نشده است و با توجه به درصد بالای سوختگی توانایی تحویل گرفتن کودکان را نداشته. بنابراین یکی از اقوام احد و صمد پیگیر امور اداری تحویل اجساد می شود و پس ازچند روز اجازه دفن کودکان گرفته می شود. گفته میشود کودکان در امامزادهای دفن شدهاند، اما آنها با کمال تاسف در بیابانی خارج از محدوده امامزاده و نزدیک به آن در خاک آرام گرفتهاند.
احد و صمد رفتند. رفتند تا با رفتنشان ما را از خواب غفلت بیدار کنند. دیگر کار از کار گذشته؛ اما احدها و صمدها بسیارند؛ مانند جاوید، دوست این دو برادر که روز حادثه همراهشان بود اما جدا شدن او از بچهها برای خرید خوراکی او را از این مهلکه نجات داد. هزاران جاوید و احد و صمد شب و روز در این دیار زباله گردی میکنند و انسانیت همچنان رنگ میبازد.
#زباله_گردی_حق_کودکان_نیست
بیانیه جمعیت امام علی پیرامون مرگ احد و صمد، دو کودک زباله گرد
وقتی دو کودک ۷ و ۸ ساله، به جای کیف و مداد و دفتر و کتاب، با زبالهها و عفونتهای شهر سر و کار دارند، انسانیت آن قدری زیر سوال می رود که دیگر اتفاق ناگوارتری برای رخ دادن باقی نمیماند. سوختن این دو کودک، زنده زنده در آتش، انسان را با سوالی بزرگ مواجه میکند که عدالت کجاست و چه زمانی محقق خواهد شد؟!
میدانیم که راهی جز بودن در کنار کودکان و مطالبه و پایمردی برای استیفای حقوق حقهی آنها نیست. امروز مطالبه فراگیر حقوق اولیه و حیاتی تمام کودکان، تنها راه پیش روی جامعهی ما برای نجات دادن آیندهاش از تباهی است. امید و زندگی، زاییده یاس نخواهد بود. احد و صمد با سوختن جسم و جانشان در میان شعله های آتش، فریاد مظلومیت تمام کودکان کار زبالهگرد شدهاند. نباید اجازه دهیم فریادشان به هیچ ختم شود و حیات برباد رفتهشان، در دستان دون همتی و انفعال یک اجتماع، پوچ گردد و پایان پردردشان در آن روز تلخ زمستانی، آغاز هیچ حرکتی برای خاتمه دادن به زبالهگردی کودکان نباشد.
دستان کودکان ما لایق اسباب بازی است؛ نه زباله.
بدن های یخ زده و کوچکشان، آغوش محبت خانواده میخواهد؛ نه سطلهای بزرگ آهنین که تنشان را در خود ببلعد.
ذهن و دل لطیف و اندیشه پویایشان، دانش و مدرسه میخواهد؛ نه همنشینی با زباله های فاسد و پسماندهای آلوده.
جمعیت امام علی(ع) بدین وسیله خواسته های خود را برای پایان بخشیدن به رنج بی اندازه ی کودکان زبالهگرد، به شرح ذیل اعلام میکند و به هر طریق ممکن، تحقق این خواسته ها را پیگیری خواهد نمود:
۱ـ بازگرداندن حقوق اولیه کودکان نظیر حق برخورداری از هویت، حق تحصیل، حق برخورداری از خوراک، پوشاک، سرپناه، بهداشت و درمان مناسب برای همه کودکانی که در این سرزمین حیات دارند.
۲ـ اعلام برنامه های منطقی و اصولی در راستای کاهش کار کودکان؛ به ویژه مصادیق پر خطر کاهش کار کودک نظیر زبالهگردی و اجرای برنامهها به طور جدی و به دور از شعار زدگی و در کوتاه مدت و نیز حمایتهای اجتماعی از کودکان کار:
احد و صمد توسط سازمان بهزیستی به رد مرز شدن به جرم کار در خیابان تهدید شده بودند. تهدید به رد مرز کودکان کار بدون خانوادههای آنها و برخوردهای قهری با کودکان در خیابان از جمله اجرای طرح موسوم به “جمعآوری کودکان متکدی” مسالهای است که باعث شده است آنها به اشکال پرخطرتری از کار کودک مانند زبالهگردی روی بیاورند. این سیاستگذاری بر خلاف تعهدات بینالمللی همچون “کنوانسیون بدترین اشکال کار کودک” که دولتها طی آن متعهد شدهاند به محو اشکال پرخطر کار کودک اولویت بدهند.
۳ـ تعریف مکانیزم دقیق و مشخص جهت نظارت بر عملکرد وضعیت بازیافت و جمعآوری زباله در اقصی نقاط کشور:
ضروری است در اسرع وقت، ترتیبی اتخاذ گردد که تمامی کارگاههای تفکیک زباله مورد بازرسی و نظارت دقیق قرار گیرند و صاحبکاران متخلفی که کودکان را به امر زباله گردی و تفکیک میگمارند، شناسایی شده و برخورد قانونی با آنها صورت گیرد. لازم است این امر در کلیهی قراردادها درج گردد و امکان نظارت برای سازمانهای مردم نهاد فراهم گردد. تمامی پیمانکاران کلان شهرداریهای کشور میباید به ازای حتی یک مورد تخلف، مشمول قطع کامل شده و مجازات شرکت پیمانکاری در دستور کار قرار گیرد. بدین منظور لازم است نهاد ناظری برای گزارشدهی درباره تخلفات تشکیل گردد. این “نهاد ناظر بر تخلف شرکتهای پیمانکاری”، می بایست علاوه بر گزارش های خود، موظف و مجاز باشند، به مشاهدات و گزارشهای مکتوبی که توسط شبکه سمنهای فعال در هر استان ارائه می گردد، استناد کنند.
۴ــ با توجه به این که تفکیک زباله به این صورت به هیچ عنوان با اصول انسانی مطابق نبوده و از مصادیق کار پر خطر برای کودکان محسوب میشود و با توجه به وجود سیستمهای مکانیزه و راهکارهای بدیهی در جهان امروز برای تفکیک زباله ها چه در مبدا و چه در مکان نهایی، برای جلوگیری از امکان سودجویی و بهرهکشی از کودکان، تغییر این سیستم در کلانشهرها و سپس در کل کشور ضروری بوده و اعلام برنامه زمانبندی این امر از مطالبات ما در این حوزه میباشد.
۵ـ تصویب هر چه سریعتر لایحه حمایت از کودک و نوجوان در مجلس به صورت فوریتی جهت ایجاد امکان حمایت از کودکان بیپناه و در معرض آسیب.
ناگفته نماند که احد و صمد رویایی داشتند؛ رویایی که برایشان بزرگ و دستنیافتنی بود؛ رفتن به مدرسه و درس خواندن. رویایی که در آتش بی توجهی جامعه سوخت. ما نیز رویایی داریم. رویایی که نمی گذاریم در آتش بی توجهیها و بیمسئولیتیها بسوزد یا در زیر زبالههای مادی و فکری این شهر مدفون شود. رویای ما این است که رفتن به مدرسه و درس خواندن، دیگر برای هیچ کودکی رویا نباشد.
بیانیه شبکه یاری کودکان کار: احد و صمد زنده زنده در آتش فقر سوختند
فعالان حوزه کودکان کار سال ها شاهد وضعیت وخیم کودکانی هستند که عمرشان و کودکیشان زنده زنده درآتش فقر و اعتیاد و آسیبهای حاصل از آن سوخته و نابود شده است. اما آرزوهای زیبای احد و صمد را نه یک سوختن و گداختن تدریجی، که آتشی جانسوز به یکباره و برای همیشه خاکستر کرد…
بازتاب خبری این حادثه دلخراش:
- خبرگزاری مهر: پایان تلخ احد و صمد
- خبرگزاری فرارو: داغ سنگین احد و صمد
- مجله اینترنتی بهترینها: داغ سنگین احد و صمد
- خبرگزاری تابناک: حکایت دردناک کودکانی که در آتش جان دادن و بی کفن دفن شدن
- خبرگزاری ایانا: آتش گلستان نشد احد و صمد سوختند
- خبرگزاری صراط نیوز: پایان تلخ احد و صمد
در سالگرد پرواز احد و صمد؛ ققنوسهای کوچههای تنهایی
دی ماه ۱۳۹۶
از دی ماه این سالهایمان، هیچ سرمایی برنمیخیزد؛ گرما و هُرم آتش است که بر جانمان افتاده و یکی یکی ما را در خود میسوزاند. پارسال همین روزها بود که دو کودک زبالهگرد، احد و صمد، در آتش انبار ضایعاتی گرفتار آمدند و جان شیرینشان و پاکی بینهایتشان در آتش سوخت. روزهایی پس از آن آتشنشانان پلاسکو، گویی به خونخواهی این کودکان، بر ظلم آتش حملهور شدند و این روزها که عزیزانمان در کشتی سانچی، در دل آبها، گرفتار آتش گردیدند. دی ماه گویی جشنوارهی آتش به راه انداخته و در آتش بیتفاوتیها که دو کودک بیپناه در آن سوختند، حالا حالاها باید جان بدهیم تا شعلههای خشم کائنات فرو بنشیند.
احد و صمد اگرچه رفتند اما هر روز، در هر کوچه و خیابان این شهر، احد و صمدهایی را میبینیم که کیسه بر دوش، بار بیمهری جامعه را به دوش میکشند و آن را در گونیهای خویش پنهان میکنند تا مبادا بوی تعفن نامهربانیها ما را بیازارد. آنها در این طغیان درد، خود قربانی میشوند تا شاید مفرّی بر این جامعهی ظلمت زده یافت شود. مباد بر ما که به جای قربانی کردن کبر و خودخواهی خویش و پایین آوردن این بارهای بیمهری از شانههای نحیف کودکان، کودکانمان اینگونه عیان در مقابل چشمانمان و در تنهایی و رنج، به پاک کردن این جامعه از شرّ زشتیها قیام کنند و قربانی آتشهای مهیب خودپرستی و تزویر و ریا گردند؛ و ما تنها به نظاره بنشینیم.
تصویری از محل دفن احد و صمد در بیابانی بین کرج و اشتهارد (به علت نداشتن اوراق شناسایی، حتی زمینی در قبرستان شهر برای دفن این دو برادر داده نشد.)
مشکل اصلی مهاجران غیرقانونی هستند… یکی دو نفر نیستند و ماهم اقتصاد قوی نداریم حتی برای مردم خودمون هم نمی تونیم کاری کنیم بهترین راه برای خود این افراد رد مرز کردن شوند هستند تا با مطالبه از دولت های خودشون در افغانستان و پاکستان و بعضاً کشورهای دیگر مشکلات حل بشه هیچ دولتی در دنیا نمی تونه جور و زحمت چندین کشور را به دوش بکشه و از نظر عدل و داد هم ما بیش از پنجاه ساله که که داریم چوب بی هرزگی دولت های همسایه رو می خوریم. تا وقتی که مردم ایران خودشون در مضیقه باشند نمیشه به کس دیگه ای کمک کرد… دقیقا مثال کوری عصاکش کوری ذکر شود، راه حل این مشکل بخصوص دلسوزی بی حد و مرز برای مهاجران غیرقانونی نیست بلکه باید بهشون یاد داد که در کشورهای خودشون چطور باید زندگی کنند و حقوق خودشون رو مطالبه کنند و نه اینکه هرساله بیش از ۵میلیون شهروند غیرقانونی دیگه رو از آب و نان ملتی که خودش در گرسنگی داره دست و پا میزند رو تقسیم کنیم این دلسوزی ها بی معنی هستند ما بیش از نیم قرن هست که مشکل مهاجرین غیرقانونی داریم و به قدری این مشکلات بر روی زندگی ایرانی ها اثرات سوئی گذاشته که حتی ایرانی به ایرانی دیگر احساس هم دردی و دلسوزی نداره و همه اینها به خاطر همین زباله گردی و جمع آوری ضایعات توسط کودکان و مردم دیگر کشورهای همسایه هست که بیشترین ضرر مادی و معنوی را به ما ایرانی ها وارد کردند مطمینا خودتون هم این بی محلی ها و نداشتن احساس همدردی از طرف مردم ایران رو بسیار دیده آید… مشکلات این چنینی با مهر و محبیت و دلسوزی بی حد و مرز حل نمیشه و نباید هم بشه چون به اینصورت مرزها باید تاابد برای همه ملت ها باز بماند و انواع ناامنی از اقتصادی و امنیت مادی و معنوی همانند سالها و قرن ها پیش دامن گیر مردم ما خواهد بود. این مشکل تنها از طریق عقل و هوش و منطق حل میشه نه یکی دولت و ملت مثل ما که باید انبوه مشکلات و ناکارآمدی دولت ها وملت های همسایه رو به عهده بگیریم و زندگی های بسیاری از ملت مون رو در این راه با دستان خودمون به آتش بکشیم
ما مردم ایران هرچه میکشیم از سر دلسوزی ها و مهربانی های بی خود و بی منطقی هست که خودمون برای دیگران داریم
جمله آخر بیانیه چه قدر زیبا و غمانگیزه:
رویای ما این است که رفتن به مدرسه و درس خواندن، دیگر برای هیچ کودکی رویا نباشد.