حاشیه‌نشینی و بافت‌های ناکارآمد شهری

حاشیه‌نشینی (Marginal settlement)

حاشیه‌نشینی یكی از پدیده های اجتماعی است كه به سبب توسعه كلانشهرها به وجود می‌آید. بانك جهانی حاشینه نشینی را این گونه تعریف می‌كند: بخش‌هایی از شهر كه مورد غفلت واقع شده‌اند و كیفیت و شرایط زندگی در آن به شدت پایین است.

در زبان فارسی حاشیه‌نشینی  تقریبا مترادف و جایگزینی است برای واژه های آلونک‌نشینی، زاغه‌نشینی، محله‌های تهی‌دست‌نشین (بدون تفکیک روستایی و شهری) ساخت وسازهای غیراستاندارد غیرقانونی و بالاخره محروم از تجهیزات اولیه (آب، برق، فاضلاب) خدمات شهری مستقر در حاشیه‌ی شهرها، اسکان غیر رسمی، سکونت‌گاه‌های غیررسمی اجتماعات آلونکی، زورآباد، حصیرآباد، حلبی‌آباد، مفت‌آباد، یافت‌آباد، یاغچی‌آباد و اصطلاحاتی از این قبیل گودنشین زاغه‌نشین و… ازجمله عناوین دیگری هستند که به صورت مترادف برای حاشیه‌نشینی و حاشیه‌نشین در ادبیات شهری ایران به کار رفته است.

حاشيه‌نشینی را در معنای عام شامل تمام کسانی می‌دانند که در محدوده اقتصادی شهر ساکن بوده ولي جذب اقتصاد شهری نشده‌اند. جاذبه شهرنشينی و رفاه شهری، اين افراد را از زادگاه خويش به سوی قطب‌های صنعتی و بازارهای کار می‌کشاند و اکثر آن‌ها مهاجرين روستایی هستند که به منظور گذران بهتر زندگی راهی شهرها گشته‌اند.

حاشيه‌نشينی مسئله و عارضه‌ای شهری و منشا عمده بزهکاری‌ها می‌باشد. هر چند حاشيه‌نشينی دارای انواع مختلف است اما يک الگوي مشخص جهانی دارد. افرادی که در مناطق حاشيه‌نشين زندگی می‌کنند از ساختار قدرت و سياست عمومي جامعه جدایی يافته‌اند. حاشيه‌نشينان به لحاظ اجتماعی دارای موقعیتی متزلزل بوده و در طبقه پايينی از اجتماع قرار دارند. کودکی است که قربانی نوعی جرم شده باشد.

حاشیه‌نشینی

برخی از تعاریف حاشیه نشینی  به شرح زیر می‌باشد:

۱ـ حاشیه‌نشینان کسانی هستند که در قلمرو زندگی اقتصادی – اجتماعی شهرها به سر می‌برند لیکن در نظام اجتماعی آن‌ها ادغام نشده‌اند و از این رو به عنوان شهروندان رسمی در جامعه پذیرفته نمی‌شوند و یا لااقل خود چنین احساسی دارند. این گسست از جامعه‌ی شهری همراه با ویژگی‌های زیست – حاشیه‌ای هم چون شکل و نوع مسکن، مهارت‌های شغلی و خصلت روابط اجتماعی آن‌ها را از شهروندان متمایز می‌سازد.

۲ـ حاشیه‌نشینان کسانی هستند که در سکونت‌گاه‌های غیرمتعارف با ساکنین بافت اصلی وشهر زندگی می‌کنند. گروه‌های مزبور بر اثر نیروی دافعه خاستگاه چون فقر و بیکاری و کم‌تر عوامل جاذب شهری از زادگاه خود رانده شده و به شهرها روی آورده‌اند و از آن‌جا که اکثریت این گروه‌ها بی‌سواد بوده و مهارت لازم جهت جذب در بازار کار شهر را ندارند. عامل پس راندن شهری نیز آنها را از شهر رانده و به حاشیه کشانده است.

۳ـ حاشیه‌نشینان بیش‌تر افراد مهاجر روستایی و عشایر و کم‌تر شهری (ازشهرهای دیگر یا خود شهر) هستند. این افراد بیش‌تر به علت رانش زادگاه خود و کم‌تر به دلیل عوامل جاذب شهری زادگاه خود را ترک کرده و به شهرها روی می‌آورند. آنها از یک سو به دلیل عدم تطبیق با محیط شهری و ازسوی دیگر بر اثر عوامل پس‌ران شهری ازمحیط‌های شهری پس زده می‌شوند و به تدریج در کانون‌های به هم پیوسته یا جدا از هم در قسمت‌هایی ازشهر سکنی می‌گزینند. محل سکونت و نوع مسکن آنها با محل سكونت  متعارف شهری مغایر بوده و مالکیت آن غالبا غصبی است. همچنین آنان از نظر وضعیت فرهنگی و اقتصادی نیز باجمعیت شهری تمایز دارند.

۴ـ حاشیه نشینان کسانی هستند که در محدوده اقتصادی شهر زندگی می‌کنند و جذب نظام اقتصادی اجتماعی نشده‌اند.

۵ـ آن چه که حاشیه‌نشینی اطلاق می‌شود گروه‌های رانده شده مهاجران روستایی فاقد توانمندی حرفه‌ای تحصیلات و بضاعت لازم برای هر گونه مشارکت درحیات اقتصادی شهر، دارای اشتغال کاذب دربخش غیررسمی اقتصاد شهر، به مثابه زائده‌ای انگلی از بخش پیشرفته‌تر و مدرن‌تر معرفی می‌شوند.

۶ـ حاشیه‌نشینی  عمدتا در زمین‌های حاشیه شهر كه فاقد نظارت قانونی بوده، شکل می‌گیرد. در ترکیب جمعیت حاشیه‌نشینی  سهم مهاجران روستایی بسیار زیاد است.

 حاشیه‌نشینی و بافت‌های ناکارآمد شهری

بافت‌های ناکارآمد شهری، سکونت­گاه‌های غیررسمی، و سکونت­گاه‌های فقیرنشین

محدوده‌های وسیعی از شهرهای کشور با معضلات پیچیده‌ای به ویژه فقر شهری، عدم ایمنی و بحران هویت رو به رو هستند. کم‌توجهی به سرنوشت بخش قابل توجهی از شهرنشینان کشور که از مسکن نامناسب، کمبود خدمات و زیرساخت های شهری و فقدان محیط اجتماعی سالم رنج می‌برند و با فقر نسبی، بیکاری و همچنین در بسیاری از موارد با آسیب‌های اجتماعی همچون اعتیاد مواجه هستند، فاقد هر گونه توجیه منطقی و انسانی است.

بر اساس آمار وزارت مسکن و شهرسازی، بیش از 56 هزار هکتار محلات نابه‌سامان میانی، 21 هزار هکتار از عرصه های تاریخی مراکز شهرها و 53 هزار سکونتگاه‌های غیررسمی که رقمی بالغ بر 30 درصد بافت‌های شهری موجود کشور را در برمی‌گیرند و جمعیتی بالغ بر 17 میلیون نفر (20 درصد جمعیت شهری کشور) را در خود جای داده‌اند، از این مسائل و مشکلات رنج می‌برند. اهم چالش‌های پیش رو در مواجهه با مسائل این محلات به شرح زیر است:

  1. عدم پیش‌نگری و توجه به سیاست‌ها و برنامه‌های پیش‌گیرانه در گسترش محلات نابه‌سامان شهری
  2. بی‌توجهی به سهم و مشارکت نهادهای مدنی در سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و نظارت در این محلات
  3. عدم همگرایی دستگاه‌های مختلف اجرایی در رسیدگی به مشکلات و مسائل این محلات
  4. توجه صرف به ابعاد کالبدی در امر بهسازی محدوده‌ها و عدم توجه سرزندگی اجتماعی، اقتصادی و ملاحظات زیست محیطی
  5. توزیع و مصرف گسترده مواد مخدر و محرک صنعتی
  6. عدم توجه به توانمندسازی ساکنان این محلات و محدوده ها
  7. عدم تخصیص منابع لازم برای توسعه خدمات (آموزشی، رفاهی،…)، ارتقا زیرساخت‌ها و…
  8. عدم همگرایی برنامه‌های مختلف توسعه شهری در این محلات
  9. عدم برخورداری از دانش روز و فقدان نظام ارزیابی و پایش اقدامات به منظور از استفاده از تجربه‌ها و درس‌آموخته‌های اقدامات گذشته و همچنین نابه‌سامانی در رویکردها و رویه‌های اقدام (مانند بولدوزر درمانی در محله خاکسفید)
  10. در اولویت قرار نداشتن توسعه و رسیدگی به این محلات در برنامه‌های دولت و برنامه‌های شهری
  11. نبود الگوی مناسب مسکن کم‌درآمدها و جدا بودن سیاست‌های تامین مسکن از برنامه‌ها و سیاست‌های توسعه شهری در سطح محلی
  12. نوع خدمات‌دهی ارگان‌های مختلف در این محلات معطوف به نیاز ساکنان محله نمی‌باشد
۰ پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *