نتیجهی طرح ساماندهی (جمعآوری) کودکان کار چه شد؟
دخترک خردسال، که شش هفت سال بیشتر نداشت و چند بستهی کوچک دستمال کاغذی توی دستش بود، به پسرک همسن و سال خودش، که در ضلع شمالی شرقی میدان ونک بساط کرده بود، نزدیک شد. با نگاهی خسته به او گفت: «چیزی فروختی؟» پسرک که بستههای کوچک دستمال کاغذی را روی یک جعبهی وارونهی میوه چیده بود، با حالتی خستهتر و درماندهتر، سرش را به سمت بالا تکان داد و گفت: «نه». هوای سرد عصر چهارم آبان هر دو کودک را آزار میداد؛ فقر اما کودک و غیرکودک نمیشناسد. همه را میخواهد با هم له کند؛ کودکی آنها را، غرور ما را که از ناتوانی برای اینکه خردسالان سرزمینمان اینگونه طعم سختی را نکشند گاهی به بنبست میرسیم و آیندهی این سرزمین را که فقر دارد آن را آغشته و آکنده و لجنآلود به خود میکند.
چندی پیش، طرح ساماندهی (جمعآوری) کودکان کار با کلی سر و صدا و بودجه و تشکیلات اجرا شد. (برای مطالعه بیشتر به مطلب سیاستگذاری اجتماعی با بولدوزر مراجعه کنید) طرحی که پیش از این، ۳۳ بار انجام شده بود و بدون هیچ نتیجهی مشخص، علیرغم مخالفت فعالین مدنی حوزهی کودکان، مسئولین همچنان اصرار بر ادامهی آن داشته و دارند.
پس از تمام این سالهایی که این طرح اجرا میشود همچنان این کودکان خردسال را در سرمای پاییز و زمستان در خیابانها میبینیم؛ یعنی بودجهای که باید صرف بهبود وضعیت زندگی کودکان کار شود، تنها صرف اقدامات نمایشی و بینتیجه میگردد و هیچ تغییری در وضعیت این کودکان حاصل نمیگردد؛ اقداماتی که گویی فقط نوعی باز کردن مسئولیت از سر و هزینه کردن بودجههای اختصاصیافته بر هر شکل دم دستی و به دور از نظرات کارشناسی صاحبنظران است؛ هزینهکردهایی که هزینهی واقعی آن را کودکان شش هفت ساله با گوشت و پوست و استخوان خود در سرمای سخت این روزها خواهند داد.
در سایهی این مسئولیتگریزیها، ما همچنان باید این کودکان را در هوای سرد پاییز و زمستان در گوشهی خیابانها ببینیم که فقر، دستادست مسئولیتناپذیریها، بیرحمانه بر پیکر نحیفشان میکوبد و تشت رسوایی اقدامات نمایشی را از بام برمیاندازد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!