به مناسبت 20 دسامبر(30 آذرماه 99)، روز جهانی همبستگی بشر
زندگی در جهانی سرشار از تضاد و تعارض و کثرت، کار سادهای نیست. جنگهایی که هر از چند گاهی گوشهای از جهان را به آتش و زندگیهای زیادی را به نابودی میکشاند، فقر روزافزون، نژادپرستی و بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی دیگر از این تعارضها نشأت میگیرند و بشر را به سمت تیرهروزی سوق میدهند. اگر بشر نتواند برای همزیستی مسالمتآمیز با همنوعانش چارهای بیندیشد، هر گونه اقدام در راستای بهبود شرایط به شکست خواهد انجامید. در عوض اگر این تعارضها و گسستها از بین بروند، نه تنها مشکلات ناشی از آنها بلکه سایر معضلات و تنگناها نیز به تبعِ آن رفع خواهند شد.
در سال ۲۰۰۵ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، روز بیستم دسامبر را به عنوان «روز جهانی همبستگی بشر» تعیین کرد. این مجمع با قطعنامهی ۲۰۹/۶۰ همبستگی را به عنوان یکی از ارزشهای اصلی و جهانی اعلام کرد که باید زمینه روابط بین افراد در قرن بیست و یکم باشد.
در این قطعنامه آمده:
»سران کشورها و دولتها، همبستگی را به عنوان یکی از ارزشهای جهانی و بنیادین که روابط بینالملل را در قرن بیستویکم در بر میگیرد، به رسمیت میشناسند و با این نگاه تصمیم میگیرند تا بیستم دسامبر هر سال را روز بین المللی همبستگی اعلام کنند».
یکی از اهداف مهم این نامگذاری، ارتقای فرهنگ همبستگی و روح مشارکت برای مبارزه با فقر و تشویق دولتها برای اجرای طرحهای جدید ریشهکنی بحرانِ فقر است.
قاعدتاً رکن مهم همبستگی، احترام به تنوع فرهنگ، تمدن، رنگ و نژاد، دین و جنسیت آحاد بشر است. زیرا تا زمانی که گروههای مختلف اجتماع، نسبت به یکدیگر احساس بیگانگی کنند و به دلیل پیش فرضها و کلیشههای ذهنی از تعامل با یکدیگر خودداری کنند، موضوع «همبستگی» در حد شعار باقی خواهد ماند و در نتیجه، مسائل مبتلابه بشریت، از جمله فقر هیچگاه از بین نخواهند رفت.
اما چه همبستگی اجتماعی، چه عدم آن، از سطوع کلان جامعه شروع میشود و در نهایت تمام مردم را به سمت و سویی مشخص سوق میدهد. در این میان، اولین مانع، خودحقپنداری برخی گروههای اجتماعی است. خودحقپنداری، سد نفوذناپذیری است که جلوی درک صحیح از شرایط دیگر اقشار را خواهدگرفت و اگر این نوع دیدگاه، در سطوح کلان وجود داشته باشد، باعث سلب حقوق طبیعی و انسانی سایرین شده و رفتهرفته این نگرش مذموم به لایههای درونی اجتماع تسری مییابد و مردم را از هم دور و نسبت به هم نامهربان میسازد. در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار داشت که در مواقع ضروری مردم به کمکِ هم آمده و پشتوانه یکدیگر باشند؟
در کشور ما نیز به نظر میرسد متاسفانه بسیاری از تصمیمات در مراتب بالای مدیریتی، بدون توجه به اهمیت برابری و رفاه عمومی و به خصوص با چشمپوشی بر مصالح و منافع حاشیهنشینان اتخاذ میشود. برای مثال برخی از نقاط کشور در حالی از امکانات اولیه نظیر گاز و آب لولهکشی بیبهرهاند که شهرهای همجوارشان از همین امکانات برخوردارند.
این مسأله، یعنی عدم توزیع عادلانه امکانات و ثروت، در نهایت تودههای مردم را تحت تاثیر و گاهی حتی آنها را در مقابل هم قرار میدهد. به نحوی که فردی که در منطقهای دورافتاده از استان محروم زندگی میکند، به بقیه به چشم افرادی نگاه میکند که حق او را پایمال کردهاند. طبیعتا نتیجه این تضاد آشکار شرایط زندگی، هر چه باشد، همبستگی نیست.
از سوی دیگر به نظر میرسد در جامعهی ایرانی تنوع قومی و مذهبی در عمل چندان به رسمیت شناخته نمیشود. هر چند این مسأله همواره تکذیب میشود، اما الگوی رشد مناطق خاصی از کشور از یکسو و برخی مواضع رسمی که از تریبونهای عمومی اعلام میگردد، باعث ایجاد خشم در بین اقلیتها میشود.
همین تبعیضها و رفتارها زمینهای میشود برای گسیختگی اجتماعی، دور شدن مردم از هم و گسترش بیش از پیش فقر و این چرخه همچنان ادامه مییابد تا جایی که همنوع دوستی جای خود را به یک خودخواهی دسته جمعی میدهد. به طوری که هر کس در صدد است تنها گلیم خود و گروه خود را از آب بیرون بکشد. در چنین شرایطی، هر نوع مطالبهگری نیز در سطوح مختلف اجتماع، شکل بگیرد – البته اگر شکل بگیرد – تنها متمرکز بر منافع خاص یک جمع محدود خواهد بود.
این موضوع همچنین در برخورد با مهاجرین خارجی ساکن کشور متبلور است. خانوادههایی که بعد از دههها اقامت در ایران به دلیل تنگناهای قانونی موجود و بعضی کارشکنیهای غیرقانونی سازمانها و ادارات ذیربط همچنان در تامین نیازهای اولیهشان دچار مشکل هستند.
مهاجران هنوز برای دسترسی فرزندانشان به امکانات آموزشی و بهداشتی، ناچارند هفت خان رستم را زیر پا بگذارند و برای خرید سیم کارت، داشتن حساب بانکی، اجاره خانه، خرید خودرو و… نیز باید به دنبال واسطهای ایرانی باشند. در کف جامعه هم شاهدیم که سنت و ادبِ کهن این سرزمین، یعنی مهماننوازی که در این جمله معروف شیخ ابوالحسن خرقانی خلاصه میشود که «هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آن کس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد»، تبدیل میشود به دیدگاه «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است».
موانع ایجاد همبستگی تا آنجا که به قانون و تصمیمات کلان مربوط است متولیان خود را دارد و انتظار میرود که مسئولان مربوط با تغییر نگرش و رویه حاکم در زمینه ایجاد همبستگی میان اقوام، مذاهب و فرهنگهای گوناگون تلاش مؤثری انجام دهند، از سوی دیگر نباید نقش مردم و وظایف اجتماعی فردفرد اعضای جامعه را فراموشکرد.
حتی اگر متولیان امر تصمیمات تأثیرگذاری در بالاترین سطوح بگیرند، تا تأثیرات و نتایجِ آن به پایینترین لایههای اجتماع برسد، بسیاری از زندگیها بر اثر گسستگیها و تضادهای موجود در عُرف و خُلقِ عمومی در عصر حاضر، نابود شده است. اینجاست که ضرورت امدادرسانی احساس می شود؛ به این معنا که شهروندان آگاه یک جامعه بکوشند با حضور مستمر و مسئولانه در حاشیههای فراموششده و کمک به کسانی که نابرابریها ناتوانشان ساخته و رمق حیاتشان را گرفته است، به سهم خود، نقشی در دمیدنِ روح همبستگی و یگانگی در جامعه بر عهده گیرند.
اگر همبستگی بشر به آرمانی اساسی در زندگی ما تبدیل شود، شاید وقتی از خیابانهای شهرمان میگذریم و کودکانی را میبینیم که زیر فشار کار اجباری، هر روز پژمرده میشوند، نخستین گام را برداریم: به سمتشان رویم، با آنها گفتگویی دوستانه کنیم، از دلیل روزهای سختشان باخبر شویم و حتی اگر شده برای پایان دادن به رنج یکی از این کودکان و خانوادهاش، هر چه در توان داریم انجام دهیم. همانگونه که نفرت و جدایی، خانه به خانه دنیای ما را فتح کرده، عشق و همبستگی را نیز خانه به خانه باید به دست آورد. کافی است سهم خود را انجام دهیم تا همبستگیِ گمشده میان فرزندان انسان را بازیابیم.
اطلاعات تماس
آدرس: تهران، میدان فردوسی، خیابان شهید سپهبد قرنی، جنب بیمارستان آپادانا، پلاک ۱۳۵، طبقه ۲، واحد ۴
شماره تلفن: ۸۸۸۳۴۵۶۷-۰۲۱
زمان پاسخگویی: شنبه تا چهارشنبه، ساعت ۱۰ الی ۱۶
حمایت مالی
شماره حساب:
شماره کارت:
شبا:
درگاه پرداخت آنلاین