سفر به گذشته در امتداد رود سيمره
?در همان لحظه به ٥٠ سال قبل سفر كرديم. با اينكه در سال ١٣٩٧ بوديم اما سر از ٥٠ سال پيش در آورديم. اطرافمان همه خانههايی بود كه در تهاجم زلزله، طاقت نياورده بودند و عقربهايی كه گاه به گاه دمشان را تيز میكردند به سمت همه. بعضیها اصلا خانهی خودشان نبود و هر آن ممكن بود كه صاحبش از راه برسد و از خانه بيرونشان كند. نه خبر از لولهكشی آب بود نه گاز. امور عشايری استان ایلام شايد ١٠ روز يک بار به آنها آب میرساند؛ آن آب هم وقتی ذخيره میشد در تانكرها بيشتر لجنآلود و بدبو میشد كه همين باعث بيماریهای گوارشی و انگلی اهالی شده بود.
?مردم در خانهها كنار گله میخوابيدند و همهی درختها را برای پخت نان بريده بودند. درست شبيه پنجاه سال پيشِ همهی روستاها خبری از مدرسه نبود. تا دوردستهای خبری از خدمات پزشكی نبود و همهی ده پر بود از سوژههای نوستالوژی برای مادربزرگ مادرم. از حمام كردن با آتشِ چوب گرفته تا مريضیهايی كه همسايههايشان را به كشتن داده بود.
?راهنمايمان میگفت لولههای خطوط گاز از همهی زمينهای اين ده رد شده و چون اهالیاش سواد نداشتند هيچ غرامت و پولی بهشان داده نشده. پولهايی كه سرنوشت این مردم را میتوانست عوض کند. راهنمايمان میگفت اينجا آخر دنياست ما وسط مثلث محروميت هستيم بيش از ١٠٠ كيلومتر فاصله بين ايلام و كرمانشاه و لرستان.
?ما به خانه میآييم؛ در حالیکه فقر در زنندهترین حالتش در این روستا هر روز به قربانیانش سلام میکرد:
پسرک چهارسالهای که هشت کیلو داشت.
فردی که از عفونت بدن دچار قطع عضو شده بود.
زنی که بدون كمک پزشك زايمان كرده بود و تكرار گرسنگی در همهی وعدههای غذايی و از زجر فقر خودكشی كردن، گوشههایی از این سیاههی بیانتهای فقر هستند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!