بیانیه اعضای جمعیت امام علی در خصوص بازداشت محیا واحدی
بی پاسخ ماندن یک پرسش درست، دلیل بر تکرار نکردنش نیست: به چه جرمی بازداشت کردهاید؟!
بیانیه اعضای جمعیت امام علی در خصوص بازداشت محیا واحدی
۲۷ دی ۱۴۰۱
تقدیر ما زیستن در روزگاری بوده که بهای خدمت به خلق، حبس و زنجیر است و بازجویی پس دادن! و شادیمان همه این که عزیز در بندمان که عمرش را وقف استیفای حقوق محرومان کرده، ای کاش هر چه زودتر با تودیع وثیقه آزاد شود و رنگ آفتاب را دوباره ببیند و بعد، همه دلمشغولیمان، گذر ایام با این اضطراب که چه حکمی در انتظارش است.
اما در جمعیت امام علی(ع) وقتی با چشمان پرسشگر کودکان دردمند در گوشه گوشه دیارمان مواجه شدیم، دانستیم که تقدیر ما علاوه بر زیستن در این دوران سخت، پرسشگری در خصوص چراییِ هر وضعیت غیرانسانی و ظالمانه است.
وقتی لگدمال شدن زندگیهای معصوم بی شمار را زیر پای قوانین ناکارآمد و سازمانهای عریض و طویل بیکارکرد دیدیم، دانستیم که تقدیر ما هر چه باشد، کنار کشیدن و سکوت و انفعال نیست.
همین درسی که در مدرسه عشق «خانههای ایرانی جمعیت امام علی» آموختهایم است که اینک ما را وامیدارد علیرغم ناامیدی از شنیدن پاسخی معقول، صدای خود را بلند کنیم و بپرسیم محیا واحدی را به چه حقی و به چه جرمی بازداشت کردهاید و در شرایط غیرانسانی حبس انفرادی، چه چیزهایی از او میپرسید؟
او که با حمایت مستمر از کودکان آسیب دیده دروازه غار و سیستان و بلوچستان و دیگر نقاط محروم ایران، عامل قوام امنیت کشور در برابر پدیدههای شومی چون بزهکاری و داعشیسم و طالبانیسم و خشونتگراییهای کور بوده، چرا و به موجب کدام قانون یا عقل سلیمی باید پاسخگوی نهادهای امنیتی باشد؟! این برخوردهای نابخردانه، جز ساختن ویرانستان از ایرانمان، چه حاصلی دارد؟
بی پاسخ ماندن یک پرسش درست، دلیل بر تکرار نکردنش نیست، این تکرار، بیش از آن که ما را _ که طی سالها فعالیت اجتماعی یاد گرفتهایم صخره باشیم و نشکنیم _ خسته کند، آبروی ناقضان قانون را میبرد و عمق فسادشان را بیش از پیش آشکار می کند؛ لذا ما اعضای جمعیت امام علی(ع) علاوه بر گواهی دادن بر درستکاری و سختکوشی و مجاهدت محیا واحدی برای بهبود وضعیت حقوق کودکان و زنان حاشیه نشین میهنمان، ضمن اعتراض به نحوه دستگیری و حبس وی، خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط این فعال اجتماعی هستیم.
محیا واحدی از اعضای جمعیت امام علی (ع) با تودیع وثیقه در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ آزاد شد.
🔻برای محیا واحدی، معلم عشق که اکنون در بند است…
🖌دروازهغار، نامش ترسآور است اما مردمانی رنج کشیده که خود را در درد و خماری فراموش کردهاند در شبهای تاریک دروازهغار، در کوچههای غربت این شهر که هیچ کس صدای هیچ کس را نمیشنید تو شدی صدای ما. زمانی که این کوچه و پارکهایش لابهلای دود و خماری گم شده بود، پیدایمان کردی. بهجای تیزی و مواد مخدر، توپ فوتبال به دستمان دادی. پارکهایی که روزی پر از مواد و موادفروش بود را زمین فوتبال کردی.
گفتی دخترها باید درس بخوانند، باید بهجای زود ازدواج کردن، قلم و دفتر دستشان بگیرند.
افسوس که نجاتبخشی مثل تو جایی که باید باشد نیست؛ اگر در این شهر ده تا خاله محیا وجود داشت الان به جای معتاد شدن نوجوانها و کودکان، بهجای دزدی و فلاکت،
همه درس میخواندند، مدرسه میرفتند، به زندگیای که همیشه لعنت میفرستادند امیدوار میشدند و…
آرزو کردن را به ما یاد دادی؛ یاد دادی که چطور ببخشیم و همدیگر رو دوست داشته باشیم. دلهایمان را از نفرت خالی کردی آن زمان که از همهی مردم شهر پر از خشم و نفرت بودیم.
مهر ورزیدن را به ما آموختی. آغوش گرمت که در دردناکترین شبهای زندگیمان پناهمان بود و دستانت که دستان سرد و یخ زدهمان را گرم میکرد.
معلم عشق و حقیقت،
معلم روزهای درد و سختی،
بیا که پسرها و دخترهایت دلهایشان برای چشمان پر از محبتت و قلبی که همیشه از رنج کودکان درد میکشید تنگ شده است…
✍️نوشته یکی از فرزندان خانه ایرانی دروازهغار