سیاستگذاری اجتماعی با بولدوزر
در باب طرح ساماندهی کودکان کار
در میان اقدامات اجتماعی در راستای مقابله با آسیبهای اجتماعی همواره یک عنصر ثابت به چشم میخورد و آن عنصر تلاش برای حل مشکلات با زور است. با همین رویکرد است که برای حل مساله سکونتگاههای فقیرنشین متولیان به این نتیجه میرسند که بهترین راه انداختن بولدوزر و پاک کردن صورت مساله است؛ فارغ از این که این امر صرفا کالبد آسیب را از بین میبرد، روح آسیب کماکان در جامعه در جریان است، در کالبدهای دیگر حلول خواهد کرد و خود را مجددا خواهد نمایاند. اینگونه پاک کردن صورت مساله در حقیقت میتواند سمبلی از نحوهی حل مسائل اجتماعی و راهکارها در جامعه ما باشد. نگاه سطحی و محدود به لحاظ تاریخی و جغرافیایی و شناختی به مساله، سهلانگاری در یافتن راه حل و توسل به زور برای مقابله.
در میان موضوعات اجتماعی شاید بیشترین سماجت برای حل مساله با این حربه، روشهای کاهش و از بین بردن کار کودکان باشد. اینک که این مطلب نگاشته میشود، بار دیگر سیاستگذاری برای کاهش کار کودکان کار در خیابان با نسخهای با نام جدید «ساماندهی»(همان «جمع آوری» سابق) شروع به کار کرده است. طرحی مردود و نخ نما به لحاظ همهی ابعاد اجتماعی، انسانی، حقوقی، روانشناختی و… این بار نیز مانند دفعات قبل این ادعا وجود دارد که این بار طرح متفاوت است و حتی با یدک کشیدن اسم سازمانهای مردم نهاد سعی در دلجویی از کنشگران عرصهی کودک و جلب همراهی آنان داشته است.
در سخنان مسئولان، هدف از این طرح بازگرداندن کودکان کار به چرخهی تحصیل عنوان شده. این در حالی است که از سوی دیگر سخن از عدم وجود بودجه برای بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل میشود. این تناقض در سخنان همهی فعالان حقوق کودکان را در مورد اهداف عنوان شده برای این طرح دچار تشکیک میکند.
قطعا همه به خصوص فعالان حوزهی کودک از بازگشت کودکان به چرخهی آموزش استقبال میکنند؛ اما به تمام مشکلات عنوان شده مانند نبود بودجه و ..این را باید اضافه کرد که کودکی که از چرخهی تحصیل خارج شده و در خیابان کار میکند نه به اختیار خود که به جبر شرایط اقتصادی و اجتماعی در این جایگاه است و تا موقعی که سیاستگذاریها این جبرها را از بین نبرند کار کودک به قوت خود باقی خواهد ماند. با این تفاوت که اقداماتی چون جمعآوری، ساماندهی یا هر اسم دیگر:
اول این که با اصول بینالمللی حقوق کودک در تضاد است.
دوم آن که منابع متنابهی از پول و منابع انسانی و … برای این چنین طرحهای بیبازده هدر میگردد.
سوم این که سازمانهایی که جایگاهشان حمایت از کودکان و پناه دادن به کودکان در معرض آسیب است مبدل به کسانی میشوند که در خیابانها کودکان را دنبال و دستگیر نمایند و بدین صورت تهماندهی اعتماد اجتماعی کودکان نیز زایل میگردد.
چهارم آن که این طرحها با توجه به عدم پرداخت ریشهای به مشکلات و باقی بودن علتها باعث سوق دادن کودکان به کارهای زیرزمینی و حتی کارهای سیاه گردیده و در صورت جمع شدن کودکان تنها به نفع مبلمان شهری بوده و بر آلام کودکان خواهد افزود. (پستوهای پنهان و هزاران درد نهفته در آنها)
اجرای این طرحها در حالی شکل میگیرد که بسیاری از کارشناسان و مدیران دستگاههای مجری نیز حتی به تجربه یافتهاند که این نوع نگرش به یک پدیدهی اجتماعی مردود و مطرود است و صرفا از جنبهی دستوری با این طرح برخورد مینمایند.
باید بپذیریم در جامعهای که سیاستهای اقتصادیاش در راستای بازتولید کار کودک میباشد، نمیتوان کودکان را با چماق از خیابان ناپدید کرده و در کلاس ظاهر نمود.
- نتیجهی طرح ساماندهی (جمعآوری) کودکان کار چه شد؟
- آیا کودکان کارِ در خیابان، باند هستند؟
- اقبال مسیح؛ کودکی که علیه شرایط کار کودکان، مبارزهی جهانی کرد
پست مفیدی بود و اطلاعات زیادی کسب کردم
موفق باشید
راسل اکاف پدر تفکر سیستمی، در کتاب خاطرات خود مینویسد: وقتی تحلیلگری در یک جامعه، معتقد است برای یکی از مشکلات اجتماعی، یک دلیل اصلی وجود دارد، قبل از شنیدن حرفهای او، میدانم که با تحلیلی سطحی و نادرست مواجه خواهم بود.
به طور کلی گویا سیاستگذاران اجتماعی در مقابله با معضل کودکان کار خیابان به هیچ عنوان بر روی علتها تامل نمیکنند و تنها به شکل ظاهری معلول میپردازند. سیاستگذار تنها از مشاهده این کودکان در چهارراهها ناخشنود است و میخواهد تنها ظاهر شهر را بهبود بخشد. این که چه علتهایی منجر شده است که این کودکان در چهارراهها باشند محلی از اعراب ندارد. وجود کودکان کار در خیابان دلایل بسیار زیاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و… دارد که در نهایت امر به این پدیده منجر میشود. البته که پرداختن به این دلایل هم فکر بیشتری میطلبد و هم نیازمند برنامهریزی بلندمدتی است که دائما در حال ارزیابی باشد و با اقدامات ضربتی همانندی ندارد.
واقعا اين كار جز از يك تفكر پوسيده و ناكارآمد برنميومد ولى ما ميبينيم كه اين تفكر به مسئولين و مديران اين كشور برميگرده
متٵسفانه با پدیده ای رو به رو هستیم که دنبال حل مشکل بصورت ضربتی هستن و هیچگونه تفکر و اندیشه ای در جهت رفع مشکل بصورت ریشه ای پشت این اقدامات نیست
جاى تاسف كه چقدر شاهد صدمات اين طرح هاى بدون پشتوانه فكرى و عدم مشاوره با سمن هاى فعال در اين زمينه هستيم
نهی ما باید نه به کار کودک باشد در حالی که طرحهای اینچنینی نه به کودک کار است!
توییت خانم رویا منوچهری در این باره به نظرم خواندنی است:
معضلات اجتماعی مانند کار کودکان یک شبه و دفعتی به وجود نیامدهاند و ناشی از مشکلات عدیده ساختاری هستند. سادهانگارانهترین راهکارها احتمالا نه تنها باعث حل معضل نمیشود بلکه به وخامت مسئله نیز میافزاید.