رویای دیرین جهانی بدون فقر
“به مناسبت ۱۷ اکتبر روز جهانی ریشه کنی فقر”
در روز جهانی ریشهکنی فقر، بیش از هر چیز، تذکری نیاز است برای درهم شکستنِ فانتزیها و باورهای سبکسرانه در خصوص این جرثومه مهیب؛ جرثومهای که رشته حیات میلیونها میلیون انسان را در این کره خاکی میدَرَد و مولد همه نوع مصائب فجیع است در گوشهگوشه دنیا و هر روز بیش از پیش، آبروی بشریت را میبَرَد.
در این روز با خود، واقعیت عریان فقر و گرسنگی را مرور کنیم، این عجیبترین چیزی که آدمیزاد بر آدمیزاد و کشورها بر کشورها و برخی دولتها بر مردم خود و بر دیگر مردم دنیا و البته ابرشرکتها بر خیل عظیم انسانها تحمیل میکنند.
فقر نه طبیعی است و نه قابل تحمل، فقر با تیغهای تیز برندهاش، بر پیکر آدمی شلاق میزند.
خانواده فقیر، باصفا نیستند، بلکه عمیقا رنج میکشند و له میشوند… حتی اگر باصفا باشند، اینجا موزهای نیست که به تماشای مهر و صفای خانوادهای بنشینیم که نای نفس کشیدنش نمانده است.
فقر آباد نمیکند، ویران میکند.
فقر وقتی از نابرابری و تبعیض ناشی شود، طغیان و تباهی و هرج و مرج و جنگ در پی دارد، دیر یا زود.
فقر وقتی نسل به نسل تداوم یابد، سلوک خاص خود را در روان افراد حک میکند؛ سلوکی که به بازتولید مداوم فقر و فلاکت و شکست میانجامد.
فقر فرهنگساز است و زخمهای بیشمار آن، با کمکهای مقطعی و فعالیتهای خیریهای، شاید گاهی التیام یابد، اما هرگز درمان نمیشود.
فقر، روح را به تاراج میبرد، نه فقط روح نداران محتاج را، بلکه چون موریانه، روحِ دارایانِ بیخبر را نیز میجَود و از آنها مجسمههایی بیخاصیت بر جا میگذارد.
تا فقر هست، همه در نهایت بازندهاند… فقرا زندگی مادی خود را و اغنیا، شرافت و اخلاق و مدنیت خود را میبازند.
واقعیت و آمار میگوید چیرگی یک فرد بر فقر حاد خانوادهاش و رسیدنش به کامیابی، استثنایی است که نمیتوان و نباید قاعده فرضش کنیم و این که فقرا را نکوهش کنیم که قفل بر دروازه بخت خویش زدهاند و چون کوشش نمیکنند پیروز نمیشوند، کوچک کردن بحران فقر، پاک کردن صورت مسئله و پوشاندن چهره ظلم زیر نقابی دروغین است.
اگر در روز جهانی ریشهکنی فقر، هیچ کاری نکنیم جز این که تصورات باطل و کودکانه خود را از فقر، از ذهن و ضمیرمان ریشهکن کنیم، قدمی به پیش برداشته ایم… دستکم از جمعِ مولدان و حامیان فقر و ناظران بیخیال و بیقید این قاتل انسانیت، خارج شدهایم.
امروز روز جهانی ریشهکن کردن فقر است. دنیای بدون فقر؛ آرمان و آرزویی که بسیاری از انسانها در طول تاریخ و همین امروز در سر پروراندند و با گذشت هزاران سال، هنوز این آرزوی دیرینهی بشریت محقق نشده و گاهی حتی دستنیافتنی به نظر میرسد. باید دید چرا این رویای دیرین هنوز به سرانجام نرسیده است؟ شاید اگر موانعی که بر سر این راه وجود دارد را هر چه بیشتر بشناسیم در مبارزه با فقر، دستاوردهای بیشتری حاصل گردد.
عکس از لیگ پرشین جمعیت امام علی؛ گسترش هر چه بیشتر ورزش، راهی بسیار موثر برای مبارزه با تبعات فرهنگی ناشی از فقر است.
در یک تقسیمبندی مشخص در زمینهی فقر، ما با دو طیف از افراد مواجه هستیم: افرادی که از فقر (در واقع فقر دیگران) منتفع میشوند و افرادی که از فقر (فقر خود یا فقر جاری در جامعه) ضرر میبینند. در مورد دستهی اول میتوان به دو گروه اشاره کرد. گروه اول مربوط به افراد یا دستههایی درون هر کشور میباشند که با استفاده از فقر موجود در جامعه، به دنبال سودهای اقتصادی از این وضعیت هستند؛ مانند سودهایی که از تجارت مواد مخدر حاصل میشود. این دسته عموما دارای امکانات مالی و رسانهای نیز هستند و میتوانند ذهنها را به آن سویی که خود میخواهند هدایت کنند تا از رهگذر نبود رسانههای مستقل، سودهای کلان به جیب بزنند. این دسته از افراد از هر دستاویزی برای رسیدن به اهداف خویش و سود مالی بیشتر ممکن است بهره ببرند؛ دستاویز سنتهای کهنه و نخنما شده، دستاویز خرافات مذهبی و حتی عقاید افراطی جدید.
راه مقابله با این دسته از گروههای سودجوی داخلی، فعالیتهای فرهنگی آگاهیبخش برای عامهی مردم و گسترش نهادهای مردمی مستقل به منظور ورود در حوزههایی است که در آنجا حقوق عامهی مردم به نفع گروههای سودجو نادیده گرفته میشود و از این طریق، فقر گسترش مییابد؛ حوزه هایی مانند محیط زیست، حقوق کودکان، حقوق زنان، مبارزه با مواد مخدر و …
دستهی دوم از گروههایی که از فقر در طول تاریخ سود بردهاند، میتوان به حاکمانی در کشورهای مختلف دنیا اشاره کرد که با استفاده از خلاهای موجود در کشورهای فقیر یا در حال توسعه به غارت منابع این کشورها دست زدند تا با استفاده از منابع مالی حاصل از آن، به محبوبیت داخلی بیشتری در میان ملت خود دست پیدا کنند. این مساله در دورهای از تاریخ در آفریقا با غارت منابع معدنی این کشورها، در دورهای در کشورهایی با تاریخ بسیار کهن، مانند کشور خود ما، از طریق غارت منابع تاریخی و در عصر کنونی از طریق سود بردن از نفت و گاز کشورهای نفتخیز دنیا و ایجاد محدودیتهای مختلف برای آنها انجام میشود. غارتهایی که چه بسا با هماهنگی گروههای سودجوی داخلی و با کمک ایشان در حال انجام است و به گسترش فقر در یک کشور کمک میکند.
اگر بشر آرزوی دیرین جهانی بدون فقر را در سر میپروراند، باید بداند که وقتی در یک کشور رفاه کامل برقرار است و در کشوری در آفریقا، یک کودک از گرسنگی میمیرد، یک جای کار میلنگد. در اینجا باید کمپینهایی در کشورهای دارای رفاه بیشتر به نفع کشورهای بسیار فقیر شکل گیرد؛ کمپینهای مردمی؛ اما پرقدرت!
در نهایت در مسیر مبارزه با فقر، با گروهی مواجهیم که دچار فقر هستند یا از آن متضرر می شوند. فقر اقتصادی برای قشر محروم جامعه با خود فقر فرهنگی را به همراه میآورد و فقر فرهنگی در یک چرخهی تکرارشونده، فقر اقتصادی را تشدید میکند. این چرخه نه تنها گروه محروم جامعه، که گروههای مرفه و متوسط را، هم در زمینهی فقر فرهنگی و هم فقر اقتصادی، از خود متاثر میکند و چه بسا این دو دسته هم گرفتار آن گردند.
برای حل این مساله، اول از همه باید گروههای مختلف مردمی در یک یکپارچگی اجتماعی در تعامل با یکدیگر باشند؛ طبقهی مرفه، طبقهی متوسط و طبقهی محروم باید در یک ساختار مشخص اجتماعی (مانند نهادهای مردمی) در ارتباط و تعامل کامل با یکدیگر باشند تا به یک درک واقعیتر از مسائل مربوط به همدیگر دست یابند. وقتی این تعامل شکل گرفت ما نیاز به یک الگوی فرهنگی بر اساس ارزشهای اخلاقی و انسانی داریم تا با نهادینه شدن آن، در بستر تعامل گروههای مختلف جامعه با یکدیگر، در وهلهی اول به کاهش فقر فرهنگی در جامعه (در میان همهی اقشار جامعه) و بالطبع آن، کاهش فقر اقتصادی، به خصوص در میان اقشار محرومتر جامعه، دست یابیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!