نامهای خطاب به شهردار تهران خواستار توقف فعالیت کلیهی گودهای غیرقانونی تفکیک زباله در کشور
شبکه یاری کودکان کار در نامهای خطاب به شهردار تهران خواستار توقف فعالیت کلیهی گودهای غیرقانونی تفکیک زباله در کشور شد
همانگونه که مستحضرید، زباله گردی کودکان کار در ایران، یکی از مصادیق بدترین اشکال کار کودک، موضوع مقاوله نامهی ۱۸۲ سازمان جهانی کار است.
این پدیده نهتنها مانند سایر اشکال کار کودک، فرصت های بسیاری مانند آموزش، بهداشت، امنیت، بازی، تفریح و نشاط را از کودکان می رباید، بلکه بهواسطهی شرایط و نوع سازماندهی ایستگاه های تفکیک زباله، آنان را در معرض مخاطراتی باورنکردنی قرار می دهد.
تصور اینکه کودکانی با سنین زیر پانزده سال، بعضاً ماه ها و هفته ها از خانه و خانواده دور بوده و ناگزیرند بهصورت شبانه روزی با بزرگترهایی خور و خواب داشته باشند که آنان نیز در شرایطی دشوار و با انواع خشونت و آسیب زیسته اند که بعضاً جمعیت زیستگاه هایشان که همگی در کنار گودهای تفکیک زباله است به ۱۵۰ نفر هم می رسد و تصور اینکه این بزرگترها بخواهند آسیب ها و خشونت های روا داشته شده به خود را در مورد این کودکان اعمال کنند بههیچوجه موضوعی دور از ذهن نیست.
زباله گردی و تفکیک زباله توسط کودکان و خود حقیر پنداری نهفته در آن، چرخه ایست که به دلیل آسیب های متعدد جسمی، روحی، روانی و تن دادن به برچسب خوردگی، آنان را برای همیشه از بازگشتن به چرخه ی معمول زندگی اجتماعی، نظیر آنچه سایر کودکان و شهروندان دارند را ناامید می سازد. ازاینرو ضرورت دارد این پدیده بهعنوان یکی از نمونه های بارز بدترین اشکال کار کودک در ایران، برای همیشه متوقف گردد.
و اکنون شاهدیم که پیدایش پدیده ی کرونا ویروس و سرعت فراگیری آن، بسیاری از مسئولین دستگاه های مرتبط در بخش دولتی و تشکل های غیردولتی فعال در مسائل انسانی – اجتماعی را بر آن داشته که فارغ از برخی اختلاف نظرها، با تفاهم بر سر اصل ضرورت حمایت اجتماعی بهویژه در خصوص اقشار در معرض آسیب، برای نجات جمعی از این بحران مهلک چاره ای بیندیشند و همه ی آنان به این مهم اذعان دارند که زباله گردی، نهتنها موجب در معرض خطر قرار دادن جان بسیاری از کارگران و کودکان فعال در این چرخه می شود، بلکه بهواسطهی نقش مهمی که این فعالیت، در انتشار این ویروس و سرعت بخشیدن به گسترش دامنه ی آسیبرسان آن دارد، میتواند یکی از عوامل مهم بی اثر سازی تلاش های صورت گرفتهی ملی برای مهار کرونا باشد.
این را نیز می دانیم که جمع آوری، تفکیک و بازیافت این طلای کثیف و جاذبه ی درآمدی بی نظیر حاصله از آن، موجب شکل گیری مافیایی پنهان پیرامون این کسبوکار و ردوبدل شدن وجوه قابلتوجهی در چرخه ی آن می گردد تا آنجا که سبب شده بخش قابلتوجهی از این تجارت پرسود، توسط گودهای غیرقانونی و بهدوراز هرگونه رصد و نظارت مراجع قانونی صورت پذیرد که طبیعتاً نیروی کار آنان نیز که اکثر آنان را کودکان تشکیل می دهند در بدترین شرایط ایمنی و بهداشتی در خانه های حلبی زندگی می کنند و در بسیاری از موارد حتی دسترسی به سرویس بهداشتی و آبلولهکشی هم ندارند.
ازاینرو ما نمایندگان تشکل های فعال در عرصه ی مبارزه علیه کار کودک، ضمن اعلام آمادگی برای مشارکت فعال در اجرای برنامه های حمایت اجتماعی ملی از شهروندان، قاطعانه خواستار پایان بخشیدن به فعالیت کلیه ی گودهای غیرقانونی تفکیک زباله در کشور هستیم و یقین داریم مادامی که جاذبه ی درآمدی این تجارت مافیایی از میان نرود، هیچیک از اقدامات قهری نظیر دستگیری، جمع آوری و یا رد مرز کردن کودکان زباله گرد نتیجهبخش نبوده و ادامه ی وضع موجود نیز جز منجر شدن به گسترش دامنه ی ویرانگر کرونا نتیجه ی دیگری نخواهد داشت.
ازاینرو درخواست می شود دستور فرمایید در سریع ترین زمان ممکن اقدام لازم برای پایان بخشیدن به فعالیت ایستگاه های ذکرشده صورت گرفته و با تمرد کنندگان از این تصمیم، برخوردی قاطع صورت پذیرد.
پیش بینی می شود این تصمیم نهتنها میتواند منجر به بازگشت اختیاری و تدریجی بخش قابل توجهی از کودکان زباله گرد به موطن خود گردد، بلکه بهواسطهی سکونی که در این مراکز ایجاد می شود می تواند چرخه ی گردش ویروس را تا حد قابلملاحظهای متوقف نماید. ضمن اینکه آن دسته از کودکانی که به هر دلیل ممکن قادر به بازگشت به موطن خود نبوده و در معرض بیکاری قرار می گیرند را نیز می توان در قالب طرح های حمایت اجتماعی تحت حمایت قرار داد و مانع از آسیب دیدن آنان شد.
با تجدید احترام و با آرزوی فرارسیدن روزهایی بهتر برای تمامی کودکان جهان
سر در گریبان زبالهها کرده،
کودکی که چهره ندارد.
او یکی از هزاران است
در زبالهها نان خواهد یافت؛
اما نامش را نه.
لبخندش در کدام سطل زباله گم شده؛
کودکیاش
چشمهایش
صورتش را کجا، جا گذاشته؟!
از او فقط دستهایش مانده
ابزاری که شهر را بروبد.
چهرهاش، هویتش
آنچه او را در هزاران یکتا میکرد،
لبخندش!
در کدوم زبالهدان مانده؟!
چهرهاش را بازیابیم.
لبخندی را که گرم باید باشد.
چشمهایی که نباید تبدار بینانی باشد.
لبخند او کدام گوشه گم شده؟!
کودکان همه با لبخند دنیا میآیند.
قهقهههای کودکی را از هیچکس گدایی نتوان کرد؛
خیالِ آسوده و قلب شاد را.
در زبالهها شاید، نانش را بیابد؛
اما صدایش را نخواهد یافت.
صدایش در گلوی من نیست؟
در گلوی تو!
ما را که توان فریاد زدن هست!
صدایش را دزدیدهاند،
چهرهاش را لابلای پردههای درد جا گذاشته!
دستهای کوچکش، یارای کنار زدن این هزاران پرده را ندارد.
دستهای من چه؟دستهای تو چه؟
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!