عکاسی با موبایل بچههای خانه ایرانی شهرری از مراکز جمعیت امام علی
صورتم را به طرف خورشید میکنم و راز دلم را به او میگویم او جواب داد رازت را به دلت نگه دار
زبالهگردان زمانآباد
عکاس: سعید بلوچ
اكنون آمده ام تادستهايت را
به پنجه طلايی خورشيد دوستی بسپاری
در آبی بيكران مهربانی ها به پرواز درآيی
و اينك شكفتن وسبز شدن درانتظار توست
عکاس: سخیداد بلوچ
برگ ریزان می شود همه می گویند پاییز آمد.
اینطور نیست، آنها لباس سبز شان از دست می دهند این حق درختان نیست
عکاس:مرتضی بلوچ
پسری دوست را از تاریکی به روشنایی می برد تا به آرزو هایش برسد
عکاس: سعید بلوچ
بچهای را پدرش هر روز برای زبالهگردی میفرستد
اما آن بچه هزاران آرزو دارد، آرزویش را خودش با دستان خود نابود میکند
متن: مرتضی بلوچ
عکاس: صادق بلوچ
این پسر پر از خوشی است زيرا که دنيا برایش به اندازه یک کف دست است
او نمی داند خوشی هایش به چه اندازه زودگذر هستند
او فکر می کند که هیچ غمی ندارد اما هزاران غم برایش به انتظار نشستند
متن و عکس از: اربلی بلوچ
صبح که بیدار میشوم چاره ای ندارم جز زباله گردی این گذر زندگی من است
متن: مرتضی بلوچ
عکاس: حسین بلوچ
دختر ۳ساله ای از دریچه به آرزو هایش نگاه میکند که کدام یک از آرزوهایش خوب هستند
اما به هیچ کدام از آرزوهایش نگاهی ضعیف نکرد بلکه نگاهی شجاعانه کرد!
متن و عکس از: اربلی بلوچ
با آنکه دستهایم را بستهاند، اما نورافشانی میکنم به این دنیا..
متن: مرتضی بلوچ
عکاس: محمود بلوچ
غرق شده بودم در اعتیاد اما تو مرا از سیاهی اعتیاد نجاتم دادی
متن: مرتضی بلوچ
عکاس: صغری بلوچ
این برف وسرما نمی توانند مرا از هدفم دور کنند
چون آنقدر به هدفم نزدیک شدم که دستم به آن میرسد
متن: مرتضی بلوچ
عکاس: سخیداد بلوچ
تنها ایستادهام برگهایم خشک شدهاند
میخواهم به خوابی فرو بروم، کسی نیست مرا بیدار کند
متن: مرتضی بلوچ
عکاس: محمود بلوچ