گوش بریده و گوش نبریده

دیروز در خبرها آمد که گوش کودکی زباله‌گرد توسط مامور شهرداری بریده شده و امروز گفته شد گوش کودک به وانت گیر کرده، خراشیده شده و بخیه هم در کار نیست.

خلاصه این که با گوش و بخیه جمله‌های زیادی ساخته شد.

ضمن ابراز خوشحالی از این که بنا به گفته‌های امروز، گوش کودک توسط مامورین شهرداری بریده نشده است، ما هم چند جمله با گوش و بخیه می‌سازیم برای خالی نبودن عریضه.

سال ۹۵ احد و صمد دو کودک زباله‌گرد در کارگاه بازیافتی که هیچ یک از اصول ایمنی را به خود ندیده بود، زنده زنده سوختند. در پی این اتفاق جمعیت امام علی به تحقیق پیرامون کودکان زباله‌گرد پرداخت و به این واقعیت دست یافت که این کودکان در وضعیت بسیار نابسامان و خطرناکی به سر می‌برند.

نتیجه این پژوهش بارها در جلسات مختلف برای مسئولین ارائه شد و سرهای زیادی به نشانه‌ی تاسف، تکان خورد، از مکان‌های کار کودکان بازدید شد و حتی قول‌های زیادی داده شد که کوچکترین آنها درج عدم اجازه‌ی استفاده از کودکان در قرارداد با پیمانکاران از طرف شهرداری بود؛ اما حکایت جستجو برای گوش شنوا از سمت ما و بخیه‌کاری از آن طرف تا اینجا ادامه دارد که اگرچه این کودک خاص، گوشش توسط مامور شهرداری بریده نشده، اما چهره‌ی دردمند وی در تصویر نشان از این دارد که روحش خیلی وقت است که رنج‌های کودکانه‌اش را بی هیچ اقدامی به تماشا نشسته؛ بی آن که کاری از دستش برآید.

یک گوش شنوا و یک عزم جدی شاید بتواند جلوی بریده شدن گوش خیلی از کودکانمان را توسط سودجویان عرصه‌ی زباله بگیرد و بخیه‌ای بر زخم‌های این کودکان باشد.

 

۰ پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *