به مناسبت روز جهانی صلح
روزی برای صلح در جهانی مشتاق خشونت
امروز روز جهانی صلح است. قرار است زنگ صلح در سازمان ملل به صدا درآید. هر سال در همین روز آرزوی «صلح مطلق جهانی» به شکلی نمادین با نواختن این زنگ بیان میشود. طنین این آرزو اما گویی به گوش مردم دنیا نمیرسد، صلح نصیب آنها نمیشود و این مفهوم گویی قرار نیست در دنیای امروز ما پا را فراتر از اقدامات نمادین بگذارد.
امروز جهانی نظارهگر برافروختن آتش جنگ در افغانستان است. نظارهگر ترویج خشونت، نظارهگر مرگ انسانها و انسانیت، اما قدم آنسوتر از این نظاره نمیگذارد و به میدان نمیرود. گروهی تمامیتخواه و تندرو در گوشهای از جهان ترکتازی میکند. یک ملت زیر تازیانه تعصبِ کور، کودکی، جوانی و آینده خود را میبازند. ملتی که به امیدی واهی، کودک خود را روی دیوار آن فرودگاه، به دست سربازی میسپارد، بی آن که بداند آن سوی دیوار چه سرنوشتی در انتظار کودک است. انگار میپندارد هر سرنوشتی پیدا کند، بهتر از ماندن در این خاک است؛ خاکی که وطن است، وطنی که جان است.
جنگ، خالق تمام این تصاویر است و این تصویر جهان ماست. جهانی که طالب صلح نیست و این شاهرگ زندگی را هر بار به تیغ طالبان و طالبانها در گوشهگوشه جغرافیای زمین و تاریخ، میسپارد. آری! صلح، همان قربانیِ بیگناهی است که هر بار به بهانهای پیش پایِ تاجرانِ جنگ و کاسبان خون مردم، ذبح میشود.
«صلح»! کلمهای سه حرفی که میتواند جهان ما را به جایی برای بالیدن کودکیها، برای بهتر بودن و برای تجربه انسان بودن تبدیل کند، اگر که جهان ما، به مدد خرد، زنجیر صاحبان زر و زور و تزویر را از پیکر خود بگشاید و بر جنون و سودای آن سه حرفِ خونباری که کلمه «جنگ» را میسازد، چیره شود.
امروز ما محتاج صلحیم، عینیت صلح، در تمامی کشورها و برای تمامی انسانها، نه آن که از صلح نمادین و نماد صلح سخن بگوییم وقتی فرزندان انسان زیر دندان گرگِ جنگ تکهتکه میشوند. ما برای صلح اینجاییم و این یک شعار نیست، یک باور است. باوری که ما اعضای جمعیت امام علی(ع) را در طول سالها به پیش برده و انگیزهمان شده برای ایستادن. ما در تمام خانههای ایرانی جمعیت، در کنار هزاران کودک فارس و کرد و ترک و لر و عرب و افغانستانی با بسترهای فرهنگی مختلف، هر روز تمرین یگانگی و یکرنگی میکنیم، هر روز تلاش میکنیم رشتههای گسسته پیوند آدمی را به مدد عشق از نو گره بزنیم و رسالتمان این است که برای تحقق صلح، همواره، تا روزی که برقرار باشیم، به قدر وسع خود برای ریشهکنی علت نزاع و جنگهای بیپایان، که فقر و نابرابری و تبعات بیشمار آن است، قدم برداریم.
نشست لایو روز جهانی صلح در سال ۱۳۹۹
به مناسبت روز جهانی صلح جمعیت امام علی شد:
نشست لایو “نقش سازمانهای مردم نهاد در توسعه صلح در جوامع”
زمان: روز دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۸ شب به وقت ایران
سخنرانان:
- جناب آقای دکتر توماس پاگ، Thomas Pogge، استاد فلسفه اخلاق دانشگاه Yale
- سرکار خانم زهرا رحیمی، مدیرعامل جمعیت امام علی (ع)
- جناب آقای دکتر مجتبی مقصودی، رئیس هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران
خلاصه ای از سخنرانی جناب آقای دکتر توماس پاگ، Thomas Pogge، استاد فلسفه اخلاق دانشگاه Yale
صلح وضعیتی است در نظام جامعه که در آن مشاجرات بین اعضا طی روشهای “براساس قانون” و “قانونمدار” حل و فصل شده و توسل و تهدید به خشونت وجود ندارد. روندها زمانی “قانونمدار” هستند که براساس قوانین از پیش تعیین شده دربارهی روشهای تصمیمگیری و عامل تصمیمگیرنده باشند. همچنین روندها زمانی “براساس قانون” هستند که به تفسیر و اجرای قوانین معتبر از پیش تعیین شده تکیه داشته باشند. مثالی برای هر دو تعریف: در حالی که دادگاهها به طور معمول قانونمدار هستند- قانونگذاریها فقط در حاشیه بر اساس قانون هستند (قانون اساسی). بدین معنا که فعالیت داگاهها براساس قوانین از پیش تعیین شده است ولی قوهی مقننه که خود قانونگذار است فقط ملزم به رعایت قانون اساسی است. مایلم درمورد دو نوع صلح مجزا صحبت کنم. ابتدا: صلحی که میشود آنرا صلح واقعی و خالص نامید و دوم: صلحی که مابین جنگ وصلح قرار میگیرد. با نوع دوم صلح شروع میکنم که هماکنون در سطح جهانی شاهد آن هستیم و آن را “مودس ویوندی” (عبارت لاتین به معنای سبک زندگی) مینامم.
صلح بر اساس احتیاط
” مودس ویوندی” صلحی است بر اساس ملاحظه و احتیاط از طرف اعضای جامعه. در این حالت قوانین تا زمانی که اعضا دلایل کافی برای مشارکت داشته باشند محترم شمرده خواهند شد. حال این دلایل چه میتوانند باشند؟ دلایل محتمل یک عضو میتواند بر اساس منافع، احتمال تهدید و آسیبپذیری وی باشد.
یک ” مودس ویوندی” میتواند در طی تغییرات موازنهی منافع و قدرت اعضای آن ,حیات خود را حفظ کند اما تنها به وسیلهی مذاکره. اتفاقی که در این حالت میافتد این است که: یک تعادل انعطافپذیر شکل میگیرد که طی آن اعضای قویتر برای ایجاد تغییر در قوانین به نفع خودشان فشار میآورند و آنان که از قدرت کمتری برخوردارند این شرایط را میپذیرند تا از مشارکت طرف پرقدرتتر مطمئن باشند. رفتار طرف کمقدرت در پذیرش شرایط وخیمتر رفتاری محتاطانه است چرا که با وجود تغییر شرایط به ضرر خود همچنان انتظار همکاری از جبههی قدرتمندتر را دارند. آنها دنبال جنگ نیستند و به همین دلیل مایل به پذیرش شروط نامطلوبتر هستند که نشاندهندهی قدرت پایین چانهزنی آنها در موازنهی قدرت است. اینجا شاهد یک ویژگی خاص ” مودس ویوندی ” هستیم: مارپیچ نابرابری!
در حالت مارپیچ وقتی که یک جبهه ضعیفتر میشود شروط نامطلوبتر در مشارکت را میپذیرد که خود باعث ضعف بیشتر آن شده و این روند ادامه میابد تا اینکه در نهایت جبههای به غایت ضعیف باقی میماند. به عنوان مثال: شخصی برده بودن را میپذیرد چرا که برای دفاع از خود در برابر دیگران بیش از اندازه ضعیف است. یا کشوری که بخشهایی از قلمرو خود را به دیگری واگذار میکند چرا که ضعیف است و میخواهد شرایط صلح را نگه دارد اما با دادن بخش هایی از قلمرو خود بیش از پیش در دفاع از خود ناتوان خواهد شد و بنابراین ممکن است مجبور به دادن امتیازات بیشتری شود. مارپیچ در ” مودس ویوندی” یک تعادل منعطف است که در هر زمانی منعکس کنندهی قدرت چانهزنی طرفین است.
“مودس ویوندی”
در زیر سطحی از مدارا و مدنیت, یک “مودس ویوندی” تلاشی است همهجانبه برای قدرت که نمیتوان حدودی برایش قائل شد. هیچ محدودیتی برای طرف قدرتمند و اعمال آن برعلیه رقبایش ,و نیز برای جبههی ناتوانتر و دادن امتیازهای بیشتر تعریف نشده است. یک “مودس ویوندی” سطحی از مدنیت را داراست که منجر به اطاعت همگانی از قوانین میشود و اعضا مایلند که مشکلات را با توسل به قانون برطرف کنند. اما زیر این سطح از مدارا تقلایی اساسی و بینهایت برای بهدست گرفتن قدرت وجود دارد.
بنابراین عضوی از یک “مودس ویوندی” مجبور به اولویت دادن به بقا و قدرت خود بر هرچیز دیگر است حتی ,و به ویژه , ارزشهایی که برایشان اهمیت قائل است. خویش را مقید کردن به ارزشها در چنین شرایطی به مثابه فلج کردن خود در یک مسابقهی درازمدت و کشنده است. و این حقیقت برای کسانی که دارای ارزشهای اصیل هستند دردناک است به این دلیل که برای حفظ قدرت مجبور به نادیده گرفتن و زیر پا گذاشتن این ارزشها هستند. پس در یک “مودس ویوندی” حفظ قدرت برای بقا حیاتی است و همچنین حفظ این قدرت در نهایت به منظور حفظ ارزشهای خویشتن است, چرا که اگر من نباشم ارزشهای من نیز نخواهند بود. و اینچنین است که در نهایت برای حفظ ارزشهای خود در رقابت قدرت مجبور به زیر پا گذاشتن آنها هستیم. به منظور جلوگیری از دست دادن قدرت در درازمدت در شرایط مارپیچ که شرح آن داده شد, من مجبور به رقابت بیملاحظه و افزایش حداکثری قدرت و نادیده گرفتن ارزشهای خود هستم.
صلح اصیل و پایدار
این به ما نشان میدهد که یک “مودس ویوندی” با هر نوع صلح ثابت و پایدار ناسازگار است. “مودس ویوندی” چنین صلحی نیست, میتواند مدت زمان زیادی طول بکشد اما همیشه در معرض تغییرات در موازنهی قدرت قرار دارد. مودس ویوندی برای همیشه متمایل به تغییرات در قدرت است. حالا اجازه بدهید که در مورد این جزء قدرت با جزییات بیشتری فکر کنیم. قدرت سیاسی می تواند سه منشا متفاوت داشته باشد. قدرت نظامی: ظرفیت خشونت، قدرت اقتصادی: کنترل روی منابع، و همچنین قدرت نرم که شامل بقیه ی موارد می شود از جمله کاریزما، محترم بودن، معتمد مردم بودن، شناخته شدن به عنوان یک رهبر اخلاقی از طرف مردم. این ها چیزهایی هستند که ممکن است به شما قدرت نرم ببخشند. حالا اگر شما بپرسید کدام یک از این سه منبع مهم تر هستند؛ پاسخ این است که به شرایط بستگی دارد. مثلا در شرایط جنگی، قدرت نظامی از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است. یا در شرایط صلح ممکن است قدرت نرم از اهمیت نسبتا بیشتری برخوردار باشد. بنابراین نرخ مبادله میان این انواع منابع قدرت به شرایط بستگی دارد. بنابراین گروه های مختلف علایق متفاوت و بعضا متضادی نسبت به شرایط خواهند داشت. به عنوان مثال کسی که قدرت نظامی بسیار بیشتری از قدرت اقتصادی و نرم دارد، تمایل دارد که شرایط جهان به شرایط جنگی نزدیک تر باشد. چنین رهبری می خواهد که جهان پر از تنش ها، بحران ها، و خصومت ها باشد؛ جهانی که در آن، قدرت نظامی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. از آن سو، اگر من رهبری هستم که قدرت اقتصادی و نرم بیشتری از قدرت نظامی دارم، دوست دارم که جهان در شرایط کاملا متفاوتی نسبت به مثال قبل باشد؛ جهانی که پر از تنش و خصومت و رقابت های منفی نباشد. به عنوان مثال در دنیای کنونی کشورهایی مثل روسیه و پاکستان قدرت نظامی بالایی دارند ولی در سایر ابعاد به آن اندازه قوی نیستند. از آن سو، کشورهایی مثل ژاپن قدرت اقتصادی بسیار بالایی دارند ولی قدرت نظامی خاصی ندارند. درنتیجه کشوری مثل ژاپن دوست دارد که جهان تا حد امکان خالی از تنش باشد. همچنین این علایق متفاوت و متضاد می تواند درون ملیت ها و کشورها هم رخ بدهد. بنابراین وقتی شما سه شاخه قدرت دارید: قدرت اجرایی، قانون گذاری و قضایی؛ مثلا قدرت اجرایی تنش و جنگ را بیشتر دوست خواهد داشت چراکه در آن شرایط قدرت مانور بیشتری دارد. در سوی دیگر، قوه قانون گذاری و قضایی تمایل بیشتری دارند که شرایط صلح برقرار باشد زیرا در آن شرایط قدرت بیشتری نسبت به قوه اجرایی دارند. مثال دیگر شرکت های فعال در زمینه ادوات نظامی هستند که تمایل بیشتر به شرایط جنگی و تنش آلود دارند. چرا که در آن شرایط محصولات آنها بیشتر فروش می رود. در حالی که مثلا سایر شرکت ها ممکن است بیشتر متمایل به شرایط صلح و همکاری بین المللی باشند. اما نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که یک عدم تقارن در این رقابت میان علایق گروه ها وجود دارد. گروه هایی که متمایل به شرایط جنگ و درگیری هستند، همیشه راحت تر شرایط مطلوب خود را به وجود می آورند. دلیل آن مشخص است. همیشه خیلی راحت تر است که بحران و خصومت پدید آورد تا اینکه جنگ و تنش ها را برطرف کرد. درنتیجه قرار موقت همیشه در شرایطی خواهد بود که پر از جنگ و خشونت و تنش است. به هرحال، به عنوان یک قانون کلی می توانیم بگوییم که به خاطر وجود آن عدم تقارن در ایجاد شرایط مطلوب، یک قرار موقت همواره در شرایط خصومت و تنش خواهد بود. به این دلیل که بعضی شرکت کنندگان در قرار موقت که متمایل به جنگ و درگیری هستند ( و همیشه این عده وجود دارند!) همیشه راحت تر شرایط مورد نظر خود را رقم می زنند.
در نتیجه ممکن است این موضوع ما را به این نتیجه برساند که ما هرگز نمی توانیم از شرایط قرار موقت خارج شویم. وقتی گروه هایی در جامعه از منافع شخصی خود دست می کشند و مسایلی همچون امنیت ملی را در اولویت قرار می دهند اما از آن سو گروه های دیگری منافع خود در شرایط جنگی و تنش آلود را ترجیح می دهند و همیشه راهی برای ایجاد شرایط مطلوب خود پیدا می کنند، به نظر می رسد ما برای همیشه در این قرار موقت متوقف می مانیم. متاسفانه من هم فکر می کنم که این موضوع تقریبا درست است. همیشه بسیار بسیار سخت است که از شرایط قرار موقت خارج شویم و جهان برای مدت زمان بسیار طولانی در این شرایط قرار موقت بوده است؛ ما هیچ وقت یک صلح واقعی در دنیا نداشته ایم. با این حال، من باور دارم که صلح واقعی ممکن است و بهترین راه درک آن، نگاه کردن به پیشرفته ترین جوامع ملی است که در آن ها صلح واقعی مستولی است. و همچنین شرایطی که در این کشورها مشاهده می کنیم این است که مثلا خشونت ویا تهدید به خشونت هیچ اثر سیاسی در جامعه ندارد. همچنین در این کشورها، نابرابری اقتصادی دیگر چنان فاکتور بزرگی برای برتری سیاسی نیست. در این جوامع قدرت سیاسی از طریق رای گیری مشخص می شود و هر شهروند یک رای دارد و این موضوع به قدرت و ثروت شخص بستگی ندارد. درنتیجه در این کشورهای بسیار پیشرفته که محدود هستند، افراد از نظر سیاسی نسبتا با هم برابرند و قدرت سیاسی نه از طریق خشونت و یا ثروت که از طریق صندوق رای مشخص می شود. همچنین در این از حقوق جوامع اقلیت ها کاملا محافظت می شود. انجمن ها آزادنه می توانند در چارچوب ارزش های خود فعالیت های خود را سازماندهی کنند مادامی که آن ارزش ها با اهداف ملی سازگار باشند. و جامعه از افراد و انجمن ها در برابر کسانی که آنها را تهدید و ارعاب می کنند دفاع می کند. نکته دیگر در مورد این جوامع اینکه دولت و ارکان حکومت توسط افرادی اداره می شود که به ارزش های مشترک ملی وفادار هستند به جای آنکه مثلا به دنبال ارزش های خانوادگی یا استانی یا مذهبی خود باشند. این یک دستاورد فوق العاده است که علی رغم اینکه افراد و رهبران دولتی مثلا به ارزش های خانوداگی خود عشق می ورزند، اما در کار خود هیچ اولویت خاصی برای آنها قایل نمی شوند.
در هر صورت دولت ها نه تنها باید برای تسهیل زندگی شهروندانشان تلاش کنند بلکه باید تلاش کنند تا بیشترین قدرت برای محافظت از شهروندانشان را به کار ببرند. همینطور آنها باید سیاست های خارجی شان با ابتکار عمل بهگونهای طراحی کنند که به صورت آشکاری مطابق با این چشم انداز باشد. بیایید همه ما یک خانواده باشیم .بیایید همه ما به سوی صلح واقعی در این دنیا قدم برداریم.
خلاصه ای از سخنرانی سرکار خانم زهرا رحیمی، مدیرعامل جمعیت امام علی (ع)
تعریف کلاسیک صلح ، عدم وجود جنگ است. مثل صفر و یک. یا درجنگ هستیم یا نیستیم. تعریف جدید از صلح: در صورت عدم جنگ ، ما به موضوع کیفیت صلح در جامعه می پردازیم. نابرابری های مادی و معنوی باید در سنجش کیفیت صلح در یک جامعه در نظر گرفته شود. نابرابری معنوی ریشه نابرابری مادی است و در غیاب آن به صلح نمی رسیم. یکی از دلایل عدم آرامش وجود بی عدالتی است.سازمان مردم نهاد ما از ابتدا روی عدالت کار کرده است. عدالت آموزشی ، عدالت معنوی و دادن احساس امنیت به کودکان اسیب دیده. یکی از مهمترین شاخص های صلح شناخت تنوع و اختلافات قومی است. در سراسر جهان جنگ بر سر منابع بیشتر وجود دارد. دولتها در توقف جنگ نقش سخت افزاری دارند. قدرت نرم برای متوقف کردن جنگ در دست مردم است. در تعریف صلح جدید یا صلح مثبت ، مفهوم رفتن از جزء به کل و بالعکس وجود دارد. در من آرامش وجود دارد و من می توانم آن را به دنیای اطراف خود بدهم. یا در دنیای اطراف من آرامش وجود دارد و من از آن لذت می برم. جمعیت امام علی (ع) در خانه های علم ، که در حومه شهرها واقع شده اند ، صلح را تقویت می کند. ما می توانیم همه تضادها و تعارض ها را در یک فضای کوچک به عشق و تعامل تبدیل کنیم. مدل سازی صلح در گسترش صلح موثر است. در مراکز آموزشی ما، ارزیابی ها با توجه به تفاوت ها صورت میگیرد.
به گفته آقای میمندی نژاد ، بنیانگذار جمعیت امام علی (ع) ، باید توجه ویژه ای به کودکان و زنان آسیب دیده شود و دلیل آن این است که یکی از ویژگی های عدم آرامش درجامعه وجود کودک آسیب دیده و زنان آسیب دیده در آن است. که به گفته آقای میمندی نژاد ، یکی از بزرگترین تهدیدهای صلح است. آقای میمندی نژاد می گوید الگوهای ما برای صلح کودکان هستند زیرا ما در خانه های ایرانی خود تجربه کرده ایم که کودکان وقتی تنها هستند بازی می کنند. شارمین بازی را آرامش می داند. به گفته وی، بازی کردن گامی به سمت وحدت است. در بازی کودکان سود و زیان وجود ندارد. کودکان متحد می شوند و جهانی را ایجاد می کنند که در آن جنگ وجود ندارد. ما می توانیم با الگوبرداری از کودکان صلح ایجاد کنیم. شارمین می گوید خانه خدا خانه ای است که کودکان آسیب دیده در آن جمع می شوند. ما در مقیاس پایلوت نابرابری اجتماعی را با تأسیس این خانه ها که کودکان آسیب دیده در آنجا جمع می شوند، کاهش می دهیم. در نتیجه ، کودکان به ما کمک می کنند تا به صلح برسیم.
خلاصه ای از سخنرانی جناب آقای دکتر مجتبی مقصودی، رئیس هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران
صلح مثبت را می توان از ابعاد مختلف مشاهده کرد: عدالت اجتماعی ، امنیت شغلی ، نگرانی های بشردوستانه در سطوح مختلف جامعه. جمعیت امام علی (ع) در زمینه های مختلف اجتماعی از جمله حوزه آسیب های اجتماعی ، فعالیت های امدادی، حوزه مددکاری و حقوقی و … فعالیت می کند. این سازمان غیردولتی از نظر جغرافیایی محدود به پایتخت نشده و با حداقل منابع مالی توانسته است دامنه جغرافیایی فعالیتهای خود را به اقصی نقاط کشور گسترش دهد.
سازمان های مردم نهاد در برقراری و حفظ صلح موثر هستند زیرا که از قلب جوامع نشأت گرفته اند. آنها از صمیم قلب مشکلات افراد کم برخوردار را لمس کرده اند. این نهادها صلح را اولویت اول خود قرار داده و در نتیجه منافع مردم را پیگیری می کنند.
شکل گیری و حضور این سازمان ها خودجوش و داوطلبانه است. نهادهای مدنی با ایجاد سرزندگی به صلح کمک می کنند. آنها همیشه آرزوهای مثبت دارند. آنها مایه شادی و امید هستند و امید باعث آرامش می شود. سازمانهای مردم نهاد نقشهای پیشگیرانه در تمرکز قدرت در کشورها دارند. زیرا تمرکز قدرت در ساختار آنها وجود ندارد. سازمانهای مردم نهاد امکانات موجود را به طور عادلانه توزیع می کنند. این موسسات ظرفیت گسترده ای در زمینه عدالت توزیعی دارد. آنها به همه مناطق محروم کمک می کنند و نقش بسزایی در توانمندسازی افراد آسیب پذیر دارند. صلح پایدار از طریق عدالت توزیعی برقرار می شود و چون داوطلبانه است ، موقعیت دیگران را به خطر نمی اندازد. یکی دیگر از ویژگیهای مثبت سازمانهای مردم نهاد فعالیت آنها بدون ایدئولوژی است. فعالیت های آنها حول محور بهداشت ، آموزش ، محیط زیست است و هیچ تبعیض نژادی و قومی وجود ندارد. استفاده از ظرفیت های بین المللی از دیگر ویژگی های این سازمان ها است. استفاده از تجربه جهانی نوعی عمل گرایی به همراه دارد و این گسترش ارتباطات ظرفیت ایجاد صلح مثبت را افزایش می دهد. زنان 25 تا 30 درصد این موسسات را تشکیل می دهند. حضور گسترده زنانی که ذاتاً مادرانه و بدون خشونت هستند به صلح کمک می کند. این سازمانها منافع خاص مالی را دنبال نمی کنند. آنها حرفه ای و چابک هستند. در صورت وقوع سیل ، زلزله یا درگیری ، این نهادها زودتر به مناطق آسیب دیده می رسند و مانند نهادهای دولتی به روند اداری احتیاج ندارند. بیشتر فعالیت های این نهادها در زمینه صلح تعریف شده است. این نهادها در زمینه های دیگری مانند بهداشت، آگاهی و آموزش ، امنیت ، توسعه فرهنگی ، تاریخ فعالیت می کنند و قطعاً حضور آنها می تواند پایه های دولت ها را در گفت و گو و سخنرانی درباره صلح و ابعاد آن تقویت کند.l
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!