بررسی خودکشی نوجوانان در مناطق حاشیه

بررسی خودکشی نوجوانان در مناطق حاشیه

در سال‌های اخیر روز دهم سپتامبر از طرف سازمان جهانی بهداشت و مجمع بین المللی پیشگیری از خودکشی در پاسخ به مشکل روزافزون پدیده خودکشی در سطح جهانی به نام « روز جهانی پیشگیری از خودکشی» نام‌گذاری شده است.
هر سال بیش از ۷۰۰ هزار نفر در اثر خودکشی جان خود را از دست می‌دهند و این در حالی است که به ازای هر خودکشی که منجر به مرگ می‌شود تعداد بسیاری اقدام به خودکشی رخ می‌دهد.
خودکشی در بین نوجوانان ۱۵ تا ۱۹ سال به عنوان چهارمین علت مرگ در جهان شناخته می‌شود.

از خصوصیات مشترک بین افرادی که اقدام به خودکشی می‌کنند داشتن این باور است که خودکشی تنها راه غلبه بر احساسات غیرقابل تحمل است، زیرا در تراژدی خودکشی مشکلات عاطفی فرد به حدی شدید می‌شوند که فرد از یافتن راه حل عاجز می‌شود.
پژوهشگران انواع خودکشی را در سه دسته تقسیم بندی می‌کنند:

۱- خودکشی خودخواهانه: در این نوع خودکشی شخص اقدام کننده معمولاً رابطه‌ی قوی‌ای با هیچ گروه اجتماعی ندارد.
۲- خودکشی دیگرخواهانه: که مشخص کننده گروهی است که استعداد خودکشی آنها از وابستگی اجتماعی آنها ناشی می‌شود. (این خودکشی در بعضی از طبقات اجتماعی در ژاپن دیده می‌شود.)
۳- خودکشی ناشی از بی‌هنجاری: مشخص کننده افرادی است که وابستگی آنها در جامعه دچار آشفتگی است و در نتیجه از معیارهای رفتاری مرسوم محروم شده‌اند. برای مثال افرادی که وضع اقتصادی آنها دچار تغییر ناگهانی شده است یا کسانی که طلاق گرفته‌اند.

 آن‌چه ما در سال‌های اخیر در جمعیت امام علی و در مناطق حاشیه شاهد بوده‌ایم افزایش میزان خودکشی در نوجوانان ساکن این محلات است. الگویی از خودکشی که به عنوان راه‌حل نهایی برای خلاصی از مشکلات عدیده زندگی توسط این نوجوانان برگزیده می‌شود. شاید بتوان این نوع خودکشی را در دسته سوم یا همان خودکشی ناشی از بی هنجاری جای داد زیرا این نوجوانان به واسطه زیست خود در مناطقی که هنجارهای جامعه در مورد آنها رعایت نمی‌شود و عدم برخورداری از هنجارها و حقوق اولیه زندگی آن‌چنان تحت فشار مشکلات محیطی قرار می‌گیرند که از یافتن هرگونه راه حلی برای رهایی از مشکلات عاجز می‌شوند.

از دیدگاه شناختی خودکشی نتیجه‌ی بر هم خوردن تعادل افکار و احساسات فرد بین دو گرایش انگیزه برای برقراری ارتباط و میل به گریز، به نفع دومین گرایش است. از آنجا که انسان‌ها در حل مشکلات و مقابله با مسائل از دو شیوه‌ی متمرکز بر حل مسئله یا روش مقابله متمرکز بر هیجان استفاده می‌کنند و در مورد نوجوانان ساکن حاشیه که اغلب آموزش لازم جهت بهره‌برداری از هیچ کدام از این روش‌ها را ندیده‌اند و از طرفی درگیر مشکلات عدیده و پیچیده هستند احتمال اقدام به خودکشی بیش از سایرین است.

این در حالی است که بسیاری از مشکلات این نوجوانان ناشی از ضعف سیستم اجتماعی جامعه است و حل مشکلات آنها بدون دخالت حکومت، مسئولین و سازمان‌های مردم نهاد ممکن نیست. در واقع این نوجوانان در مواجهه با مشکلاتی تنها گذاشته شده‌اند که حتی یک فرد بزرگسال و بالغ از حل بسیاری از آنها عاجز است. اما در سال‌های اخیر با توجه به فزونی یافتن مشکلات اجتماعی و اقتصادی مخصوصاً در مناطق حاشیه نه تنها شاهد بهبود وضعیت نوجوانان این مناطق نبوده‌ایم بلکه شاهد رشد میزان خودکشی در آنها بوده‌ایم. روندی که بسیار خطرناک است زیرا می‌تواند به عنوان یک الگو برای رهایی از مشکلات برای نوجوانانی که از جنگیدن با مشکلات هرروزه در این مناطق به ستوه آمده‌اند استفاده شود و مانند یک بیماری مسری جامعه را آلوده کند.

از اقدامات پیشگیرانه برای مبارزه با این بیماری در وهله اول پذیرش آن و در گام‌های بعدی حل مشکلات محلات حاشیه با کمک سازمان‌های مردم نهاد، داوطلبین و اقدامات حکومتی لازم و همچنین آموزش در راستای بهبود مهارت‌های زندگی در زمینه حل مسائل و کنترل هیجانات و احساسات در نوجوانان حاشیه است . نه اینکه مشکلات پیش آمده را کتمان کرده و مطرح کردن آنها را سیاه‌نمایی تلقی کنیم، برخوردی که در حال حاضر شاهد آن هستیم.

منابع:
– علل و ابعاد روانشناختی خودکشی نوجوانان؛ علیرضا آل سعدی ثانی
– سایت سازمان جهانی بهداشت

 

۰ پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *