جمعیت امام علی
  • خانه
  • درباره ما
    • تاریخچه و فعالیت‌ها
    • منشور اخلاقی
    • ماموریت و اهداف
    • اساسنامه
    • ساختار سازمانی
    • شارمین میمندی‌نژاد مؤسس جمعیت امام علی
    • زهرا رحیمی مدیر عامل جمعیت امام علی
    • کمیته‌های جمعیت امام علی
    • سوالات متداول
  • خانه‌های ایرانی
    • خانه‌های علم
    • خانه‌های اشتغال
    • خانه هنر
    • باشگاه هواداران
    • خانه درمان
    • آدرس خانه‌های ایرانی
  • طرح‌ها
    • آیین کوچه گردان عاشق
    • آیین هفت‌ سین برکت
    • آیین کعبه کریمان
    • آیین طفلان مسلم
    • آیین صفای سعی
    • آیین شام عیاران
    • آیین یلدا در کوچه‌‌های فقر
    • باشگاه ورزشی پرشین
    • طرح از مهر بگو
    • جشنواره بوی عیدی
  • سمینارها
    • همایش سیل
    • سمینار تخصصی اعتیاد کودکان و نوجوانان
    • سمینار تخصصی کودکان کار
    • سمینار ازدواج کودک
    • سمینار کودک آزاری
  • رسانه
    • اخبار
    • یادداشت‌ها
    • نشریات
  • حمایت مالی
    • حمایت مالی
    • گزارش حسابرسی
    • حامیان
  • فرم عضویت داوطلبان
  • تماس با ما
  • EN
  • Menu
  • معرفی خانه ایرانی شهرری
  • معضلات شهرری
  • معرفی تیم های خانه ایرانی شهرری
  • تماس با خانه ایرانی شهرری

خانه ایرانی شهرری

در سال 1389 خانه ایرانی شهرری به عنوان جنوبی‌ترین خانه ایرانی جمعیت امداد دانشجویی مردمی امام علی (ع) در شهر تهران فعالیت خود را آغاز نمود. با توجه به نیاز منطقه و همچنین شناسایی تعداد زیادی از کودکان کار و محروم از تحصیل تصمیم بر آن شد که از ابتدای سال 1393 خانه ایرانی شهر ری اولویت کار خود را برای کودکان محروم از تحصیل و کودکان کار و خیابان بگذارد.

گستره جغرافیایی فعالیت

به دلیل متمرکز نبودن معضلات اجتماعی شهر ری در یک محله، اعضای داوطلب خانه ایرانی شهر ری با توجه به لزوم شناخت جنس معضلات، اولویت فعالیت خود را بر روی مناطق 13 آبان، قلعه گبری، امین آباد، قوچ حصار و نفر آباد گذاشته‌اند.

اصلی‌ترین معضلات موجود در محله‌های مذکور

  • مهاجرت غیر قانونی توام با محرومیت
  • اعتیاد
  • کارکودک (کار خیابانی، کار کارگاهی و …)
  • اعتیاد کودکان
  • نداشتن اوراق هویتی
  • محرومیت از تحصیل
  • کودک آزاری
  • حاشیه نشینی

برای عضویت در خانه ایرانی شهر ری، کلیک کنید.

تیم‌های مختلف خانه ایرانی شهر ری

1- تیم آموزش

100 کودک و نوجوان در خانه ایرانی شهرری درس می‌خوانند. 70 نفر از این کودکان، کودکان محروم از تحصیل در مدارس رسمی هستند که از کلاسهای اول دبستان تا هفتم برای این کودکان کلاسهای آموزش درسی برپا شده است. برخی از این کودکان که از سن خود عقب تر هستند، با روش‌های نهضت سوادآموزی در خانه ایرانی شهرری تحصیل می‌کنند. 30 نفر از این کودکان، کودکانی هستند که با حمایت خانه ایرانی شهرری در مدرسه ثبت نام شده‌اند و اکنون در خانه ایرانی شهرری پشتیبانی آموزشی آن‌ها صورت می‌گیرد. روپوش مدرسه، کیف، کفش، لوازم التحریر و تجهیزات کمک آموزشی توسط خیرین مردمی برای کودکان و نوجوانان خانه ایرانی شهرری تامین می‌گردد.

2- تیم بهداشت و درمان

در تیم بهداشت و درمان مواردی همچون پیگیری‌های بهداشت فردی کودکان، برگزاری کارگاه‌های آموزش بهداشت فردی (همچون آموزش مسواک زدن، اهمیت حمام رفتن و …)، غربالگری سلامت و پیگیری‌های موارد درمانی (پزشک عمومی در محل، مراجعه به پزشک متخصص و مراجعه به آزمایشگاه)، تکمیل واکسن‌های کودکان، تشکیل پرونده بهداشتی و پزشکی، غربالگری دندانپزشکی، مراجعه به دندانپزشک و برنامه‌ریزی تغذیه صورت می‌گیرد.

تیم درمان شهر ری تیم درمان شهر ری تیم درمان شهر ری

3- تیم روابط عمومی

فعالیت‌های این تیم در راستای اطلاع‌رسانی فعالیت‌ها و دستاوردهای خانه ایرانی شهرری، جذب عضو و تامین مشارکت‌های مالی مردمی می‌باشد.

4- تیم شناسایی

تیم شناسایی برای شناخت بهتر منطقه فعالیت خود و جمع آوری اطلاعات دقیقتر در ارتباط با معضلات و آسیب‌های منطقه فعالیت می‌نماید.

5- تیم مادرانه

با توجه به نقش محوری مادران و زنان در شکل‌‌گیری بنیان خانواده و رشد و تربیت فرزندان، تیم مادرانه خانه ایرانی شهر ری با هدف بررسی معضلات زنان و مادران شهرری و در ادامه تلاش هرچه بیشتر برای ایجاد تسهیلات و رفع معضلات، توسعه و ارتقای سطح بهداشت فردی و خانوادگی و ایجاد بسترهای مناسب کسب و کار برای زنان تشکیل گردیده است. به طور کلی 75 زن تحت حمایت خانه ایرانی شهرری هستند. از جمله خدمات این تیم اهدای شیرخشک به نوزادان، برگزاری کلاس‌های نهضت سوادآموزی برای مادران، پشتیبانی و پیگیری مادران برای انجام معاینات پزشکی و ارائه‌ی خدمات مشاوره‌ای می‌باشد.

6- تیم مالی

تيم مالي به منظور كنترل و بهينه ­سازي هزينه­ ها و درآمدهاي خانه ایرانی و ارائه گزارشات مربوطه شكل گرفته است. درآمد خانه ايراني شهر ري از طريق كمك­هاي نقدي و غير نقدی بوده است که توسط دانشجویان و اعضای فعال این خانه و همچنین خیرین جذب می‌گردد.

كمك هاي نقدي به سه شيوه انجام مي­شود. خير محترم، مبلغ دلخواه را خود از طريق حساب بانكي  جمعيت امام علي (ع) به شماره:577468/94  بانک ملت حساب جام، شعبه هجرت و یا شماره کارت 6104337770031308 به نام جمعیت امام علی واريز مي­كنند و شماره پيگيري آن را به تيم مالي تحويل مي­دهد (شماره تلفن: 09193707783). روش دیگر آن است كه خير مبلغ نقدی را به مسئول تيم مالي تحويل مي­دهد و در قبال آن فيش پرداخت نقدي دریافت می‌کند. روش دیگر پرداخت از طریق درگاه آنلاین با انتخاب محل هزینه خانه‌ ایرانی شهرری است.

در مورد كمک ­هاي غير نقدي، خيرین با توجه به نياز خانه ايراني و يا خانواده­ ها كمك غيرنقدي خود را به مسئول خانه ايراني تحويل مي­دهند. در كمك­هاي نقدي و غيرنقدي اگر خير منظور خاص (آموزش، غذا، پوشاک، درمان و …) را در نظر گرفته باشد آن مبلغ يا كمك غيرنقدي در همان راستا هزينه و يا استفاده مي­گردد.

7- تیم هنری  

گروه هنری خانه ایرانی شهرری در زمینه‌های مختلفی از قبیل عکاسی، معرق‌کاری، نقاشی، موسیقی، تئاتر، داستان‌خوانی، نمایشنامه‌خوانی و داستان‌نویسی فعالیت می‌نماید. ( با هنرمندان بلوچ بیشتر آشنا شوید و از آثار آن ها دیدن کنید.)

در تیم هنری کارگاه‌هایی در زمینه‌های مختلف برگزار می‌شود تا کودکان هر یک در رشته‌های مورد علاقه خود را بشناسند و براساس استعداد و توانایی‌های خود به هنرآموزی در کلاس‌های مربوطه بپردازند تا در نهایت بتوان شاهد شکوفایی و رشد آنها در رشته های هنری مورد علاقه‌شان بود.

تیم هنر شهر ری

8- تیم ورزش

تیم ورزش خانه ایرانی شهرری از سال 94 آغاز به کار کرده است. این تیم‌ها در قالب تیم‌های پرشین در رده‌های نونهالان تا جوانان فعالیت می‌نماید. تیم‌های ورزشی فعال خانه ایرانی شهرری شامل تیم‌های فوتبال پسران، تیم والیبال دختران و تیم‌های کریکت پسران می‌باشد. همچنین رشته‌های آمادگی جسمانی و دو و میدانی از رشته‌های فعال خانه ایرانی شهرری است.

9- کارآفرینی

با هدف توانمندسازی زنان، خانه اشتغال نورا راه اندازی گردید. محصولات نورا ترکیبی از هنر سوزن دوزی سنتی و طراحی‌های مدرن می‌باشد که توسط زنان سرپرست خانوار و دختران و پسران نوجوان بلوچ ساکن در شهر ری تهران و همچنین دختران و زنان ساکن در روستاهای سیستان و بلوچستان تهیه و تولید می‌گردد. محصولات نورا شامل زیورآلات، کیف، کفش و انواع لباس‌ها در طرح‌های متنوع می‌باشد.

تیم کار آفرینی شهر ری
برای حمایت مالی از خانه ایرانی شهر ری کلیک کنید.

گالری عکس نوبین

پس از برگزاری کلاس عکاسی برای نوجوانان خانه ایرانی شهرری، بر آن شدیم تا با برگزاری نمایشگاه عکس نوبین، تعدادی از آثار منتخب هنرآموزان این کلاس را به نمایش عموم بگذاریم. از همین رو در تاریخ 15 الی 21 مهر 97 نمایشگاه عکاسی نوبین در محل خانه هنر جمعیت امام علی (ع) برگزار گردید که خوشبختانه مورد توجه علاقه مندان، دانشجویان و اساتید محترم این رشته قرار گرفت.

گالری نقاشی

به منظور نمایش آثار منتخب از هنر نقاشی کودکان خانه ایرانی شهرری با همکاری گالری 26 فرمانیه نمایشگاهی از تاریخ 28 الی 31 خرداد در محل گالری مذکور برگزار گردید که ضمن معرفی و بازدید علاقه‌مندان از این نمایشگاه تعدادی از آثار کودکان هنرمند فروخته شده و عواید به ایشان تعلق گرفت.

گالری نقاشی شهرری

گالری عکس نوبین

پس از برگزاری کلاس عکاسی برای نوجوانان خانه ایرانی شهرری، بر آن شدیم تا با برگزاری نمایشگاه عکس نوبین، تعدادی از آثار منتخب هنرآموزان این کلاس را به نمایش عموم بگذاریم. از همین رو در تاریخ 15 الی 21 مهر 97 نمایشگاه عکاسی نوبین در محل خانه هنر جمعیت امام علی (ع) برگزار گردید که خوشبختانه مورد توجه علاقه مندان، دانشجویان و اساتید محترم این رشته قرار گرفت.

گالری نقاشی

به منظور نمایش آثار منتخب از هنر نقاشی کودکان خانه ایرانی شهرری با همکاری گالری 26 فرمانیه نمایشگاهی از تاریخ 28 الی 31 خرداد در محل گالری مذکور برگزار گردید که ضمن معرفی و بازدید علاقه‌مندان از این نمایشگاه تعدادی از آثار کودکان هنرمند فروخته شده و عواید به ایشان تعلق گرفت.

گالری نقاشی شهرری

برگزاری نشست کودک مردگی در سکونتگاه‌های غیررسمی

اسفند ۹۷ در حادثه‌ای تلخ، باران به جای بهار، آوار را به سقف خانه‌ای نشاند و دو کودک را به کام مرگ کشید. خانه‌ای که اگرهای بسیاری داشت. اگر می‌شد سقفش را محکم ساخت. اگر زمینش با او مهربانی می‌کرد. شاید امروز صدوری و رشید (دو تن از کودکان خانه ایرانی شهرری) از پنجره‌اش باران را تماشا می‌کردند.

گزارش مربوط به این نشست از این اینجا دنبال کنید.

برگزاری نشست حقوق مهاجرین در ایران با نگاه ویژه بر حقوق مهاجرین پاکستانی

این نشست در 25 اردیبهشت 97 در دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی برگزار گردید.

گزارش مربوط به این نشست را از اینجا دنبال کنید.

گزارش سالانه فعالیت های خانه ایرانی شهر ری

  • فعالیت های خانه ایرانی شهرری در سال 1398

خانه ایرانی شهر ری را دنبال کنید

می‌توانید از طریق شبکه‌های اجتماعی زیر، خانه ایرانی شهرری را دنبال کنید.

اینستاگرام خانه ایرانی شهرری
تلگرام خانه ایرانی شهرری

از هم اکنون داوطلب خانه ایرانی شهرری شوید

شما هم تمایل دارید با خانه ایرانی شهرری همکاری نمایید؟

برای همکاری با خانه ایرانی شهرری می توانید هم اکنون فرم داوطلبی را پر کنید. همچنین در صورت تمایل می توانید با روابط عمومی خانه ایرانی شهرری به شماره 09193707783 تماس بگیرید.

آدرس خانه ایرانی نفر آباد: شهرری، نفرآباد، میدان سلمان فارسی، کنار پارک ستاره، خیابان ارم، بن بست دوم (روبروی شیرازی ها سمت راست)، پلاک ۱ (در سمت راست)، خانه ایرانی نفر آباد شهرری

آدرس خانه ایرانی قلعه گبری: شهررى، شهرک علائین، خیابان مصطفی خمینی، کوچه ولیعصر، کوچه هرمز، پلاک ۵، خانه ایرانی قلعه گبری شهرری

سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

زنجیرِ تو بر شانه‌هایمان

2017-10-29/0 دیدگاه /در یادداشت‌‌‌‌‌‌‌, یادداشت‌های شارمین میمندی‌ نژاد /توسط امیرعلی

سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

بیست و هشتمین نوشته از سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌نژاد، مؤسس جمعیت امام علی، در روزنامه شرق

 

آیا من بر مظلومیت تو می‌گریم یا دود این اسپندهای ریخته بر آتش چشمانم را می‌سوزاند؟ تو در ردیف اول نشسته‌ای، ناگهان بهارت زمستان شده، غم در قاب نگاهت، غرقابه اشک گشته و رنگ هر آبرو از رویت ریخته. تو در آغاز، تمام شده‌ای و به جُرم قتل، در پایان یکی از این شبها، محکوم به اعدام هستی تا سحرگاهانمان را بی تو، امن و آرام کنیم. مگر آن که من در این شبِ تاریک، خون‌بهای تو را با کمک مردمم، جمع کنم و پیشکشِ اولیای دمت گردانم. سال ۱۳۸۶ است. قدِ عقلم مرا به این هیأت آورده که همه حسرتشان آن است که در روزِ یاوری و هل من ناصر نبوده اند؛ پس حتم یاری‌ام خواهند کرد. همه جا را دود گرفته است.

از دود منقلهای هیأت، به آن زیرزمین تنگ و گود می‌روم که به اصطلاح، کارگاه کار کودکان است. سه حوضچه به شکل تنور، چنبره زده بر منبعی از گرما، قرار است ذوب‌کننده آت و آشغالها و زائدات شهرمان باشد تا سر آخر، از این حوضها، مواد بُنجل و کم‌قیمتی به وجود بیاید. هنوز آن روز، پیش چشمانم است؛ آن روز که برای گرفتن رضایت از اولیای دم تو که ردیف اول نشسته‌ای، به آن دخمه هولناک رفته بودم که با لُپ‌لُپه عبثِ پنکه ای فرسوده، اندکی باددار شده بود. بلوایِ دود و آتش و گرما… درست انگار وارد تعریف دوزخی شده بودم که قرآن از آن سخن می‌گوید:

آنها در ميان بادهاي كشيده و آب سوزان قرار دارند
و در سايه دودهای متراكم و آتش زا
سايه‏‌ای كه نه خنك است و نه مفيد
(آیات ۴۲ الی ۴۴ سوره واقعه)

چند کودک افغان و ایرانیِ صورت‌سوخته، بر سر آن حوضچه‌ها با پارویی، سطل و مشماهای بازیافتی را در حوض هم می‌زدند. با هر چرخش پارو، پلاستیکها در هم چروک و مچاله و آب می‌شدند. بوی مشمئزکننده زباله به همراه مواد شیمیایی شدیدا تو را می‌آزرد. جرم این کودکان چیست جز تاب نیاوردن فقر به همتِ کارِ معصومانه‌شان در آن جهنم؟

می‌گفتند گناهکاری؛ پسر صاحبکارِ کارگاهت را به ضربه پارویی کُشته‌ای. من عکس آن پسر مقتولِ درشت‌اندامِ صاحبکار را می‌بینم که به هر زیرگیری‌ای می‌توانست بر دوش نحیف این کودکان غریب و بی‌کس بنشیند و صورتهای خیس از عرقشان را لهیده‌خمیری چسبیده بر سنگپوشِ کفِ آن تنورِ دخمه کند و شرش را بر جان آنان بریزد.

چه همهمه و غوغا و هیاهویی است در این هیأت. به مختصرِ قوریِ چایِ فقیرانه‎ای می‎توان ارادت خود را به رخ کشید و بهشتی شد، در شهری که دخمه های پنهانی برای جهنم کردن زندگی کودکانِ بی‌کس‌اش دارد.

صدای زنجیر زدنِ دسته‎ای عزادار، یادآور صدای دستبند و پابند غل و زنجیر پاهای توست که از ردیف اول به آن راهروی تنگ و طولانی زیر هشت قدم می‎گذاشتی. همانجا بود که هر بار فریاد می‎زدی: من او را کُشتم چون می‌خواست به من تجاوز کند. تو در آن دالان تنگ انتظار مرگ ، فریاد شدی و من در این هیأت، برای جمع آوری پول خونت، بر پیران این هیأت، فریاد می‌شوم که:

گناه او چیست که پدر از دست داده و ما او را به دست نیاورده‌ایم، فقیر و گرسنه شده است و ظرف غذایی از ما به او نرسیده، بهشتِ کودکی‌اش به دوزخِ کارگاه زیرزمینی دوخته شده و چشم مسئولیت و مسئولانمان پیگیرش نشده، یاری خواسته، یاری‌اش نکرده ایم، و اینک همه او را قاتل می‌خوانیم و متهم ردیف اول. مگر ما حسینی نیستیم؟ کداممان در کدام ردیفِ زندگیِ این کودک قرار داشته است که او را همردیف دزدان و قاتلان و اراذل می‌کنیم؟

آقایان!
نه به زنجیرزنی است، نه به کِل کشیدنِ در کوچه ها؛ نه به دود کردن این اسپندِ بی دلیل بر سر خیابانها و نه قیمه و قرمه و قوری چای دادن به سیران شهر. من نباید سر به سرِ سنگ بکوبم. اگر به فردوسِ ملاقات او دل بسته اید، کودکی را به دوزخِ تنهاییِ این شهر، تنها نگذارید.

تو لحظه‌ای در آن دالان تنگ می‌ماندی به امیدِ آن که قدمی برنداری تا صدای زنجیرهای اسارتت، گوشَت را نیازارد و به آنی، آزادی را در مخیله سکوتت بیاوری و من به آنی در آن سکوتِ هیأت، از زنجیرهای فروافتاده، امیدی گرفتم که شاید کمک و حرکتی نه برای دیروز تو و امثال تو، بلکه برای امروزِ مرگت و قصاصت، اتفاق افتد و کسی به پول خورده‌ای مرا در خون‌بهایِ تو یاری کند. اما عبث بود این پندارم. زنجیرهایِ سرزنش دوباره بر هوا شدند و بر دوشها فرود آمدند. تو با زنجیرهای پایت به راهت ادامه بده… سکوت شِکَن که این سکوت بی‌فایده است.

آيا سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند [كار] كسى پنداشته‏ ايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مى ‏كند [نه اين دو] نزد خدا يكسان نيستند و خدا بيدادگران را هدايت نخواهد كرد (آیه ۱۹ سوره توبه)

سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌ نژاد، مؤسس جمعیت امام علی در روزنامه شرق

https://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/photo_2019-04-16_22-23-15-17.jpg 1280 1280 امیرعلی http://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/LOGO-01-01-300x81.png امیرعلی2017-10-29 16:53:512020-07-03 23:51:40زنجیرِ تو بر شانه‌هایمان
سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

نادیده کوچک

2017-10-22/0 دیدگاه /در یادداشت‌‌‌‌‌‌‌ /توسط امیرعلی

سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

بیست و هفتمین نوشته از سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌نژاد، مؤسس جمعیت امام علی، در روزنامه شرق

تنها آن روز دیده شد که در کنار حوض گِل، وقتی که همسن و سالانش او را می‌زدند، در گردنکشی‌ای سخت و جانکاه، چاقوی نیم‌شُسته آشپزخانه را برداشته و برای رها کردن گردنش ضربه خشمی زده بود.

عادت اهالی آن خانه پنج اتاقه این بود که ظرف و بشقابها را از اتاقهای دودگرفته‌شان بیرون بیاورند و در حوض وسط حیاط بشویند. آن خانه غیر از یک توالت مشترک و این حوض، امکان رفاهی دیگری نداشت. حامد کوچک با آن جثه نحیف‌تر از سنش، همچون دَله‌گربه‌ای آواره در آن محله غربت به هر گرسنه‌خانه‌ای که دهان درش باز مانده بود بی‌دعوت داخل می‌شد که شاید با لقمه‌ای خودش را سیر کند.گداییِ از سفره گدایان، برایش تحقیر و توهین و ضرب و شتم داشت. آن روز پسران کوچک خانه با دیدنش به سر و کولش ریختند.

یکی شان که تنها بازی کودکیش کتک زدن حامد بود او را سخت گرفت و به لب حوض برد تا سرش را به زیر آبِ ادب فرو کند. حامد به ماهی‌ای می‌مانست که در بی‌خیالی اهل خانه، بال‌بالِ بی‌هوایی می‌زد و عاجزانه کمک می‌خواست. فشار بر گردنش هر لحظه بیشتر می‌شد. دستش در میان ظرفهای آب نکشیده گشت و بشقاب ملامینی را بر سر پسرک کوبید. یکی از خانمها از شکستنِ بشقابش فریاد زد: «حیوونا برین اون ور دعوا کنین!» پسرک درشت‌اندام عصبانی‌تر تمام وزنش را بر گردن حامد انداخت و سر او را در حوض فرو کرد که ناگهان بر دستان کور و خفه شده حامد، چاقوی نیم‌شُسته نشست….

وقتی حامد با یک ضربه همسالش را ناکار کرده و در خونریزیِ خونِ خود به وادی مرگ کشانده بود، باز هم کسی او را یا آن روزِ خاص را به یاد نمی‌آورد؛ انگار که حامد کوچک با آن سوءتغذیه شدید و اندامی سوخته، در بُعدی مبهم، به غیبتی دردناک همیشه نادیده گرفته می‌شد.

روزی که اولیای دم برای تقاص به پای چوبه‌دار حامد رفته بودند، او را ساده نگریسته، بی‌تفاوت از مرگ عزیزشان، نادیده‌اش گرفته و به دار تقاص نکشیده بودندش… حامدِ کوچک ، “بود”… اما برای هیچکس “نبود”.

سال ۱۳۸۵ پولهای خورد دانشجویی‌مان را با ترس از خشم و خشونتی که پای طناب‌های دار پیدا می‌شود کنار هم می‌گذاشتیم و سعی‌مان این بود که تقاص خون دهیم. اطلاع‌رسانی طاقت‌فرسا و تشویق مردم به حرکتی برای نجات کودکانِ در شُرُفِ قصاص آن‌قدر کمرشکن بود که تمام آن سالها را در وهمِ مرگ برایمان جانکاه کرده و این کابوس تلخ همچنان تا امروزِ میانسالیِ جمع‌مان‌، گریبانِ بودن و وجودمان را رها نکرده است.

همه آن نوجوانان، دیده‌شدنشان را به تقلا می‌آوردند تا ما را وادار کنند برای بخشش، قدمی جدی برداریم. دست و پا و جزع‌وفزع می‌زدند تا بر طناب و چوبه‌دار، دست و پا و جزع‌وفزع نزنند؛ اما حامد هیچ قصدی برای آزادی نداشت. هیچ میلی برای زنده شدن و زندگی نیز در او نبود.

به بیرون زندان رفتیم تا ببینیم حامد کجا زندگی می‌کرده است. در تنگِ تاریکِ کوچه، نور چراغ ماشینی بر صورت پیرزنی رقصید و تلألوِ دوچشم سفید و بی‌سوشده‌اش را ترس دلهایمان کرد. کور بود و فلج، و زمینگیر از قطعِ اعضا در اثر بیماری قند. او مادربزرگ حامد بود. گداپیرزنی عاجز که هیچگاه نمی‌توانست نوه‌اش را ببیند.

حامد نخواست و نیامد و ما در حضور موقتمان در آن زندان، پول اندکی با دلمردگیِ تمام جمع کرده بودیم. چند نوجوان پیش پای حضورمان، زندگی‌شان در طوفان خشم و انتقام تاراج شده بود. جان و نایی نداشتیم. اگر حتی یک نفر را بتوانیم بیرون آوریم، خوب خواهد بود. بند و بساط برنامه‌مان را با یکی دو رضایت و وجه‌الرضایه‌ای که پرداخته بودیم، جمع کردیم برویم که حامد با زار و اشک آمد. مقابلمان نشست که خواهش می‌کنم فدیه مرا نیز بدهید. وقتی که نشست، قد هجده سالگی‌اش به زحمت دوازده ساله می‌زد.

تو به شوق کدام زندگی، برای دیده شدن پیش پای کدام چشم به طلب فدیه آمدی؟
که حامد با کلماتی که از صخره‌های درد و بُغضِ وجودش با زحمت بالا می‌آمد، مردد و تکه‌به‌تکه، مرام مردانه‌اش را گفت: « اگر پول خون مرا بدهید، آنها می‌توانند مادر بیمار و زمینگیرشان را بعد از سالها به پزشک ببرند، پدر که قصد ترک دارد را در کمپ بخوابانند، خانه‌ای عوض کنند»… سرش سنگین و پُردرد با شرمِ شورِ عشقی به زیر افتاد و ادامه داد: « دخترشان را جهیزیه‌ای آبرومند دهند و به خانه بخت بفرستند». او همه را می‌دید و هیچکس او را نمی‌دید.

تُقسِ تقدیرِ نادیده کوچک این بود که هیچ در بساطمان نمانده باشد و ببینیم که او از زندان کودکان به رعب و ترس و جرمِ زندان بزرگسالان می‌رود. آن شب بود که تا سحر من از عجزِ خود در برابر این بزرگ‌مردِ نادیده مظلوم فریاد می‌کشیدم.

سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌ نژاد، مؤسس جمعیت امام علی در روزنامه شرق

https://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/photo_2019-04-16_22-23-15-16.jpg 1280 1280 امیرعلی http://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/LOGO-01-01-300x81.png امیرعلی2017-10-22 16:38:472022-05-11 16:44:09نادیده کوچک
سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

گناه دیگران

2017-10-15/0 دیدگاه /در یادداشت‌‌‌‌‌‌‌, یادداشت‌های شارمین میمندی‌ نژاد /توسط امیرعلی

سلسله یادداشت های شارمین میمندی نژاد

بیست و ششمین نوشته از سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌نژاد، مؤسس جمعیت امام علی، در روزنامه شرق

 

گرگِ انسان در فاصله پذیرایی و آشپزخانه در خون خود غلتیده ‌بود. در پشت سد جنازه، وقتی که همه از ترس از خانه گریخته بودند ، در انتهای آن مطبخِ پوکِ بی‌پخت و پز، دو چشم معصوم کودکانه در تاریکی مطلق، تنها انعکاسِ نورِ ترسِ قتلِ فجیعی را در خود داشت.

صبحگاهان وقتی که پلیسها از جنازه عبور کردند، در همان کُنجِ آشپزخانه، کودکی ترسیده را دیدند که سراپا خونین، کاردی در دستِ تقصیر گرفته، زانوی غم در بغل، قتلی را به گردنِ تصمیمش آویخته و به سویی خیره مانده‌بود.

سالها بعد از رخداد آن شب شوم، او را برای نخستین بار دیدم که در کارگاه کانون اصلاح و تربیت سخت کار می‌کرد تا خرج مادر، خواهر و همچنین پدر زمین گیرش را بپردازد. اولیای دم مقتول برایش حق خون را در تعهدی ناامن قسط بندی کرده بودند و هر آن ممکن بود جوان بر سرِ دارِ قصاص کشیده شود. به دنبال آزاد کردن کودکان به همراه اعضای جمعیت امام علی(ع)، به آن زندان رفته بودم. حقیقتش شنیدنِ نحوه وقوع جرمش، ضربات متعدد کارد بر پیکر قربانی، میزان خشونت و جدیت در قتل را برایم مشمئزکننده می‌ساخت مرا به او جذب نکرد. از او عبور کردم. تعداد کسانی که زیر تیغ بودند زیاد و توان ما برای آزادی‌شان اندک بود. آنچه که از او در یادم مانده، کتِ مردانگی و غیرتی بود که بعد از هر کار سخت بر تن می‌کرد. با چشمانِ معصوم و آن همه بی‌گناهی‌اش که نظرگیرت می‌شد، در مقابلم نشست و از من خواست تا در قسط خون، یاری‌اش کنم. پول آزادی را بی‌عوض نمی‌خواست، قرض می‌خواست. با حرفهای او به سمت اولیای دمش رفتم تا پرداخت بخشی از تعهد او را بر گردن گیرم.
در بی‌توازنی محله‌ای در حاشیه به خانواده مقتول رسیدم که گرگ و شغالی بودند با قانون جنگل در لباس آدمیت. من که برای اخذ رضایت به در خانه اولیای دم مظلومِ بسیاری رفته بودم، از دیدن این ظالمان در زاویه محق بودن، حیرتزده شدم. آنان کاسبان خون بودند که به واسطه نسبی با مقتول، این کودک را در گوشه زندان، گیر آورده بودند. در همانجا بود که قصد قسط ‌شکنی کردیم و یکجا پول را پرداختیم. آنها نیز به ولع آن پول درشت، از خون آن کودک گذشتند.

بیرون که آمد نجیبانه در طلافروشیِ یکی از حامیان جمعیت به تراشیدن دُر و گوهر مشغول شد. زبانش همچنان بسته بود از گفتن اتفاق آن شب تا که سالها بعد در لحظه‌ای خلوت، در میان بازی کودکانه دختر خردسالش در اتاق، قفلِ غفرانِ لب نزد من گشود و گفت پدرم دیگر سایه‌ای بر سر خانواده نداشت و به اعتیاد افتاده و در پیش پای ساقی‌اش همه زندگی را به چوب حراج زده بود. ساقی پسر خانواده را مجبور به فروش مواد می‌کرد و مادر را مجبور به تن‌فروشی. حضور ملعونش در خانه، درد و ذلت و تاریکی دم‌به‌دم بود تا این که دخترِ کوچک خانه، قدی در نظرگیریِ هرزِ او کشیده بود. آن شب قرار بر تاراجِ خواهر بود که پسر ۱۴ ساله خانواده به دایی‌اش زنگ می‎زند زبان بسته حفظ آبرو باز می‌کند که بیا و بنگر امشب قرار است خواهرم نیز به وضع مادرم دچار شود و تو چه دانی دایی جان که چه حالی بر ما رفته است در این پاسوختگی و اعتیاد پدر؟ دایی که دانشجوی جوانی بود به خانه آنان می‌آید. مادر خانواده که خواهرش می‌شود را بر بساط بی‌غیرتی همسرش می‌بیند و آن سو گرگی در لباس انسان در کمین دخترک خانواده. جوان چاقویی ناشیانه می‌کشد و با او درگیر می‌شود. گرگ انسان قلدر است و چموش‌تر از آن که به ضربت دانشجو بر زمین بیفتد. فریاد دایی از گلویش که در پنجه ساقی است، بیرون می‌آید:”چاقو بیاور و بزنش، دارد خفه‌ام می‌کند!” و پسر خانه در آشپزخانه، کاردِ بطالتی می‌یابد، چند ضربه می‌زند تا گرگ انسان، پنجه از گلویِ طُردِ دایی جوانش بردارد.

وقتی که ساقی در خون خود می‌غلتد، پسرک در کُنج آشپزخانه پناه می‌گیرد و فریاد می‌زند:”دایی جان فرار کن! تو برو! تو را بگیرند، از درس خواندن می‌افتی»؛ و دایی ترسیده، به کتابهای دانشجویی‌اش پناه برده بود و هیچ‌گاه سراغ خواهرزاده زندانی‌اش را نگرفت و خواهرزاده لب فروبست و بار این همه درد را بر گردنِ غیرتش گرفت.

تنها کاری که از من بر می آید اینست که اشک ناگهانم را پس از شنیدن داستانش به سرانگشت عجز می گیرم و می پوشانم که تو این همه سال گناه دیگران را در اعتیاد و تاراج خانواده ات به تقاص معصومیت کودکانه‌ات پوشاندی.

سلسله یادداشت‌های هفتگی شارمین میمندی‌ نژاد، مؤسس جمعیت امام علی در روزنامه شرق

https://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/photo_2019-04-16_22-23-15-15.jpg 1280 1280 امیرعلی http://sosapoverty.org/wp-content/uploads/2019/04/LOGO-01-01-300x81.png امیرعلی2017-10-15 16:29:562020-07-03 23:50:46گناه دیگران
صفحه ۳۱۰ از ۳۲۵«‹۳۰۸۳۰۹۳۱۰۳۱۱۳۱۲›»

اطلاعات تماس

آدرس:  تهران، میدان فردوسی، خیابان شهید سپهبد قرنی، جنب بیمارستان آپادانا، پلاک ۱۳۵، طبقه ۲، واحد ۴
شماره تلفن: ۸۸۸۳۴۵۶۷-۰۲۱
زمان پاسخگویی: شنبه تا چهارشنبه، ساعت ۱۰ الی ۱۶

حمایت مالی

شماره حساب:
شماره کارت:
شبا:

درگاه پرداخت آنلاین

نماد اعتماد الکترونیکی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت برای جمعیت امام علی محفوظ است 2021 © -
  • Twitter
  • Instagram
  • Facebook
  • Behance
  • Youtube
  • درباره ما
  • طرح‌ها
  • خانه‌های ایرانی
  • تماس
  • EN
رفتن به بالا