پستوهای پنهان و هزاران درد نهفته در آنها!
برای کودکان کار در کارگاهها به مناسبت روز جهانی مبارزه با کار کودک
تصور عموم ما از کودکان کار، بچههای قد و نیمقدی است که در خیابانها و بر سر چهارراهها مشاهده میکنیم که در حال دستفروشی، فروختن فال یا گل و تمیز کردن شیشهی ماشینها هستند؛ اما در مناطق حاشیهنشین شهرها بخش بزرگی از کودکان کار در کارگاههای پنهان از چشم عموم در حال کار کردن با حقوقی اندک و شرایطی نامساعد هستند. کودکانی که دیده نمیشوند و از همین رو کمتر مورد توجه قرار میگیرند. آسیبهای وارد شده به این کودکان و نوجوانان نیز همواره پنهان است.
آزارهای جنسی در محیط کار توسط افراد بزرگسال حاضر در این کارگاههای زیرزمینی، دستمزد اندک و ناچیز کودکان و نوجوانان در این کارگاهها که مبلغی بین ۲۰۰ هزار تومان تا ۸۰۰ هزار تومان برای یک ماه میباشد و از حداقل حقوق تعیین شده در قانون کار برای کارگران بسیار پایینتر است، عدم وجود بیمههای درمانی در این کارگاهها، آسیبهای وارد شده به این کودکان بر اثر کار با ابزارآلات صنعتی مانند قطع شدن انگشت کودکان در کار با دستگاه پرس، برخوردهای فیزیکی خشن صاحبکاران با کودکان و نوجوانان که توانایی چندانی برای دفاع از خود ندارند (که این مساله اعتماد به نفس را در این قشر از کودکان کار به شدت تنزل میدهد.)، محیط آلودهی کار در این کارگاهها که منجر به بروز بیماریهای بهخصوص تنفسی برای این افراد میشود (در حالی که این افراد بیمه درمانی هم ندارند) از جمله آسیبهایی است که کودکان کار کارگاهی با آن مواجه هستند.
این کودکان و نوجوانان در سکوت نهادهای ناظر و وجدان عمومی جامعه در حال دست و پنجه نرم کردن با این آسیبها هستند و کوچکترین حمایتها را نیز از سوی ارگانهای مسئول دریافت نمیکنند.
در حالی که کار کودکان همزمان با انقلاب صنعتی در کشورهای اروپایی در قرن نوزدهم شدت گرفت و پس از آن با بیدار شدن وجدان جامعه تنزل یافت و کمتر شد، اما کشور ما همچنان با مساله کار کودکان درگیر است و به نظر میرسد این مساله در حال شدت گرفتن باشد؛ نمونهی آن را میتوان در میان کودکان زبالهگرد مشاهده کرد که توسط پیمانکاران شهرداریها در کارگاههای تفکیک زباله به استثمار گرفته شدهاند.
کار کودکان اگر چه در کارخانهها کمتر مشاهده میشود و به علت برخی ملاحظات قانونی، شاهد حضور کودکان و نوجوانان در کارخانجات نیستیم، اما در کارگاههای پنهان حاشیهی شهرها کودکان و نوجوانان به شکل نیروی کار ارزان دیده میشوند و به راحتی مورد بهرهکشی قرار میگیرند. کودکانی که ساعت کار بالایی، عموما تا ۱۲ ساعت در روز، را تجربه میکنند و از همین رو فرصت تحصیل و آموزش را به طور کامل از دست میدهند. مساله ای که باعث ایجاد یک شکاف عمیق بین این کودکان و کودکان هم سن و سال آنها میگردد و در بسیاری موارد باعث میشود که این کودکان و نوجوانان عقدههای حاصل از این محرومیتها را به شکل رفتارهای ضداجتماعی بروز دهند. رفتارهایی که ممکن است آنها را به سمت بزه نیز بکشاند.
آن چه در این جا به شدت غایب است نظارتی جامع بر این کارگاهها است؛ به طوری که در برخی موارد که حضور این کودکان در رسانهها نیز به صورت علنی به نمایش درآمده و توصیفات آزار و اذیتها و برخوردهای فیزیکی خشن در این کارگاهها به گوش همگان رسیده، باز هم عزمی برای نظارت بر این کارگاهها به چشم نمیخورد.
سازمانهای ناظر نیاز است تا با کارگاههای متخلف در مورد تمام آسیبهایی که در این یادداشت به آن اشاره شد بدون مماشات و با شدت عمل رفتار کنند تا زندگی این کودکان و نوجوانان قربانی منافع اقتصادی صاحبان این کارگاهها قرار نگیرد. در وضعیتی که سازمانهای ناظر به وظیفهی خود عمل نمیکنند نیاز است تا ساز و کار جدیدی برای اطلاعرسانی در مورد تخلفهای صورت گرفته در این کارگاهها در نظر گرفته شود.
یکی از این راهها میتواند گزارشهای سازمانهای مردمی فعال در حوزهی حقوق کودکان و نوجوانان باشد تا خود این سازمانها بتوانند به عنوان مدعی حقوق این کودکان و نوجوانان وارد عمل شوند. اختصاص جریمههای سنگین برای تخلف صاحبان کارگاهها در مورد استفاده از کودکان و هر گونه برخورد خشن با ایشان و عدم توجه به حقوق اولیهی این افراد میتواند از گسترش این مساله و نابود شدن زندگی بسیاری از این کودکان و نوجوانان جلوگیری به عمل آورد.
- شش توصیهی رفتاری در مواجهه با کودکان کار
- آیا کودکان کارِ در خیابان، باند هستند؟
- روایت جمعیت امام علی از وضعیت “احد” و “صمد” و بیانیه جمعیت پیرامون مرگ این دو کودک زباله گرد
- رنج و گنج زبالهها
- گزارش تصویری از کار کودکان در خیابانهای شیراز در ایام شیوع کرونا
کارگاههای متخلف و عدم نظارت بر آنها در استفاده از کودکان به عنوان کارگر
کودکان کار در کارگاهها آن قدر از دیدهها دورند و مشکلات آنها در میان سیل سختیهای کودکان کار در خیابانها دیده نمیشود که در ساختار قهری جمعآوری کودکان کار، که به تازگی دوباره از سر گرفته شده، نیز به چشم نمیآیند.
کودکانی که با انگشتان بریده و دستهای شکسته روزگار میگذرانند؛ با سینههایی که از شدت دوده، بسیار زود به نفس افتاده و چشمهایی که در معرض مواد سمی ملتهب شدهاند. کودکانی که در ضعف دستگاههای نظارتی روز به روز بیشتر توسط کارفرمایان و صاحبان کارگاهها به عنوان نیروی کار بسیار ارزان به استثمار کشیده میشوند و به جای بهرهمندی از حقوق اولیه خود، ساعتهای متمادی از روز را در شرایط بسیار سخت و جانکاه به سر میبرند. شرایطی که گاه در فقدان کاملی از ایمنی، بهداشت، پوشش درآمدی و بیمهای حداقلی است.
نظر بر اینکه تصویب لایحهی حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان بایستی با جدیت بیشتری دنبال شود؛ ما فعالان مدنی خواستار آنیم که با تقویت ساختارهای نظارتی، ضمن شناسایی کارگاههای متخلف و برخورد قانونی با متخلفان، از بهکارگیری کودکان به عنوان نیروی کار ممانعت به عمل آید. همچنین از آن جا که ورود کودک به چرخهی کار، معلول معضلات دیگری در سطح خانواده و محلهی کودک است، برنامههای حمایتی از این کودکان پس از خروج از این کارگاهها، بایستی توسط سازمانهای حمایتی به شیوهای مطلوب در پیش گرفته شود. تقویت زیرساختهای فرهنگی و ورزشی در این محلات میتواند به بهبود فرهنگ این محلات و جدایی کودکان از محیطهای کاری بسیار کمک کند.
#نه_به_کار_کودک
۱۲ ژوئن #روز_جهانی_منع_کار_کودک
کودکانی که هرگز نمیبینید!
شروع کار در پرسکاری از ۷ سالگی! شروع کار در کنار کورههای داغ بلورسازی از ۶ سالگی! شروع کار در کورههای آجرپزی از ۵ سالگی!
به نظر میرسد به همان اندازه که اجتماع فعلی ما برای کودکان متولد در خانوادهها و محلات محروم بیبرنامه است، نظام استعمارگرایانهی اقتصادی، متناسب با نوع فقر و محرومیتهای خانواده، بستههای متنوعی برای استفاده ابزاری از کودکان دارد.
این حیلهگری تا بدان جا پیش رفته که حتی سیستم حقوق و پاداش هم بر مبنای سواستفادهی بیشتر در این محلات تغییر میکند. این کارگاهها و صاحبان صنایع، با ارزش قرار دادن سابقهی کار کودک به جای ساعت کار و یا سختی آن، خانوادههای درمانده را تشویق میکنند تا در نبود شغل مناسب برای بزرگسالان، کودک خود را از سنین هرچه پایینتر به دست صاحبان کار بسپارند.
شروع کار یک کودک در سال اول پرسکاری، سیصد هزار تومان به ازای ۱۲ ساعت کاری است. تعداد سالهای حضور یک کودک در پرسکاری مبنای افزایش حقوق سالیانه هر کودک میشود. در برخی موارد، با قرار دادن گزینهی دریافت پیشاپیشِ حقوق پیشبینی شدهی یک سال آتی به عنوان وام به خانوادههای مقروض، کودک همچون جنسی خریداری شده به صورت کامل در اختیار صاحبکار قرار میگیرد تا به هر نحوی که وی صلاح بداند این مبلغ را با جان خود بازپرداخت کند.در این موارد ساعت ورود و خروج، اضافه کار اجباری، محرومیت کودک از ترک محل کار حتی برای یک ساعت، به صورت کامل به دستور صاحبکار صورت خواهد گرفت و خانواده، کوچکترین حقی برای اعتراض ندارد.
کار در این محیطهای پر خطر بدون استثنا همراه با تنبیه شدید فیزیکی و تحقیر کلامی است. از آن جایی که مسوولین و برخی نهادها، در بین فالهای چروکخوردهی کودکان سرچهارراهها به دنبال مافیا میگردند، مافیای واقعی کار فرصت مییابد تا در کمال آرامش، پس از بهرهکشی فراوان به محض رسیدن به سن ۱۸ سالگی، عذر نیروهای کار پرسود خود را بخواهد تا مبادا مجبور به پرداخت حق بیمه و یا پاسخگویی به دادخواهی آنان شود.
کودک به تاراج رفتهی دیروز، جوان سرخوردهی امروز، حالا بدون کوچکترین تخصص، مهارت و پشتوانهی مالی در جامعه رها میشود تا در حالی که تمام موقعیتهای شغلی توسط کودکانی با سن کمتر به صورت دائم پر میشود، تنها گزینههای پیش رو را، انجام کارهای خلاف، راضی شدن به کارهایی با حقوق بسیار اندک (ساخت ۲۰۰ بند کفش در ازای دو هزار ریال) و یا تشکیل خانواده و فرزندآوری ببیند. به امید آن که نظام اقتصادی که اکنون او را کالایی از رده خارج میبیند، نظر لطف خود را بر فرزندان وی بیندازد. این چرخهی بازتولید آسیب اجتماعی، بقای نظام بیمارگونهی اقتصادی را تضمین میکند.
به دنبال مافیا در سر چهارراهها نگردید! رد پایشان را از کارگاههایی بیابید که در محرومترین محلات کشور، با دوربین مدار بسته در ورودی کارگاههای خود، از همان ابتدا، اجازهی ورود شما را به کارگاه پر سود خود نمیدهند تا مبادا ببینید، کتریهایی که هر روز با لذت در آن چای حاضر میکنید و یا لیوانهای بلور زیبایی که در آن مینوشید به رنج و خون و نابودی کودکان محلات حاشیهنشین حاضر میشود.
۱۲ ژوئن #روز_جهانی_منع_کار_کودک
در اطراف تهران بچه ها در کوره آجرپزی کار میکنند
در کارگاه هایی که حتی دختربچه هام اونجا کار میکنند.
اونجا زندگی مبکنند و اصلا دیده نمیشوند.
انها خرج خانواده رامیدهند.
و این یک نمونه کار در کارگاه کودکان است
واقعا دیدن بچه ها تو کارگاه ها و دیدن کارای سنگینی که میکنن خیلی درد اوره.ممکنه یه بچه سال ها توی ی کارگاه یه کار سنگین پر خطر رو یاد بگیره ..خیلیا جبهه میگیرن میگن عوضش اون بچه ها مهارت یاد میگیرن!!!نخیر اون بچه ها تو اون کارگاه ها و محیط های کار سخت هیچ مهارت و توانایی یاد نمیگیرن و فقط هر لحظه جونشون و زندگیشون و کودکیشون در معرض خطره….
در منطقه پاکدشت با کارگاههایی مواجه شدهام که کودکان در آن کار میکنند. برخی از این کودکان تحصیل نمیکنند و تنها به کار میپردازند. شرایط این کارگاهها بعضا حتی برای بزرگسالان نیز مناسب نیست چه رسد به کودکان. تماس دائمی با مواد شیمیایی که میتواند به مرور آسیبهای غیرقابل جبرانی به بار آورد.
برخی موارد کودکان در محیطهایی مانند کارگاههای بازیافت یا دامداری مشغول به کار هستند. شرایط این محیطها هم بسیار مخرب است و از نظر بهداشتی گاه حداقلها هم رعایت نمیشود.