طغیان آتش، طغیان سرما؛ طغیان مسئولیتگریزیها
سه سال پیش بود که در اوایل دی ماه، احد و صمد، دو برادر زبالهگرد در سرمای اول زمستان، مظلومانه در آتش سوختند. حالا در همین ایام و در آخرین روزهای آذرماه، دو برادر کولبر در مریوان کردستان، در کوهستان از سرما یخ زدند و جان باختند. اتفاقاتی که به نوبت در اوایل زمستان و اواخر پاییز رخ داد؛ اما همین چند روز پیاپی در پاییز و زمستان را میتوان به گرمای داغ نشسته بر دل مردمان این سرزمین در غم این کودکان و نوجوانان، به یکدیگر جوش داد و فصل غمانگیز تازهای را در این میان خلق کرد: «فصل برادران پرکشیده!»
برادرانی که با جان خویش یک پیام را به جامعه فرستادند: «کودکان این دیار را دریابید. آتش فقر انسانسوز و شب سرد تنهایی محرومان را مهار کنید.» در حالی که سه سال از مرگ احد و صمد میگذرد همچنان اقدام موثری که به سود کودکان زبالهگرد باشد از سوی متولیان امر صورت نگرفته و عدهای با نام پیمانکار شهرداری و در سایهی عدم وجود نظارتهای دقیق بر عملکرد ایشان، از کودکان بهرهکشی اقتصادی میکنند تا جیب خود را بیش از پیش پر کنند؛ برای پایان این بهرهکشی، بزرگترین بها که جان انسان و جان دو کودک بود پرداخت شد؛ ولی ضحاک مار بر دوش طمع و حرص و ثروتطلبی گویا به این اندازه راضی نبود و نیست.
چند کودک دیگر باید فدای مافیای طلای کثیف شوند معلوم نیست و در این وضعیت، مدیری که با مسئولیتپذیری و جسارت، جلوی کسب ثروتهای نامشروع را از طریق بهرهکشی از کودکان بگیرد همچنان ناپیداست و یافت مینشود! مدیرانی که کوتاهی آنها، شبههی استفادهی خودشان از این وضعیت را هم برای افکار عمومی ایجاد میکند.
آزاد و فرهاد، دو برادر کولبر مریوانی، در چند روز گذشته در سرمای کوهستان یخ زدند و جان باختند. تصویر دستان یخزدهی فرهاد، هزاران قصیده و غزل که برای فرهاد کوهکن سروده شده بود را برانگیخت؛ اما چند روزی که بگذرد ما همچنان درگیر این خواهیم بود که تکلیف فلان مربی فوتبال چه خواهد شد، فلان سلبریتی چه کرد و چه گفت و همینجور اخبار سرگرمکننده. در حالی که این اخبار را دنبال میکنیم همچنان نوجوانان و جوانان بسیاری در کردستان در میان برف و سرما بر روی دوش خویش بار حمل میکنند و کودکان بسیاری در خیابانها از میان سطلهای زباله، روزی خود را میجویند و اگر پلاستیک زبالهای در دست داشته باشید، نه با چهرهای گشاده بهسان یک ارتباط زیبای انسانی و با نگاه معصوم کودکانه به سیمای شما، که با چهرهای تکیده و خسته و با نگاه به دستان شما از سر نیاز، که زبالهای را در پلاستیکی حمل میکنید تا به سطل بیندازید، از کنارتان عبور خواهند کرد.
فرهاد و آزاد جان دادند؛ شاید مسئولین برای کولبرها چارهای بیندیشند. کماکان که احد و صمد جان دادند و بعد از سه سال هنوز خبری از چاره نیست. امیدواریم برای کولبرها هر چه سریعتر چارهای اندیشیده شود و مجبور نباشیم سه سال بعد دوباره از مرگ آزاد و فرهاد و عدم رسیدگیها بنویسیم. مسئولیتگریزیها اگر بخواهد به روالی عادی بدل شود امیدی به بهبود شرایط نخواهد بود. طغیان مسئولیتگریزیها بسیار خطرناکتر از طغیان آتش و سرماست. در طغیان مسئولیتگریزیها جماعت بسیاری از زبالهگردها، کولبرها، کودکان کار و ۲۰ میلیون حاشیهنشینِ دچار فقر، از هستی ساقط میشوند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!