شارمین میمندی نژاد، آنتی تزِ این زمانه خودپرست
در زمانهای زندگی میکنیم که هر کس از خوبی و پاکی و خیرخواهی برای دیگران صحبت کند، نهان و آشکار ریشخند می شود و دیگر حتی کسی نصیحتش نمی کند که کلاه خود را بچسب مبادا باد ببرد، که این خود دستکم هنوز درجه ای نازل از خیرخواهی و مراقبت نسبت به دیگری در خود نهفته دارد. امروز وقتی در برابر جماعتی، دم از دوستی و ضرورت خدمت به انسان بزنی یا بی مزد و منت، کاری در حق کسی انجام دهی، همه در دل می گویند حال که طعمه ای نصیبمان شده و با پای خود به تورمان قدم نهاده، بگذار نه فقط گوشتش، که استخوان هایش را نیز میان خود تقسیم کنیم.
در چنین روزگاری است که شارمین میمندینژاد پدیدهای نادر و نامرتبط و چونان وصلهای ناجور به تن این اجتماع به چشم میآید. دیدنِ او در سنین جوانی و در آغازِ اوج گرفتنِ شهرت هنری اش در عرصه تئاتر، در حالی که همراه با کودک خردسال قدخمیدهای، در یکی از خیابانهای خلوتِ ظهرگاه پایتخت، سر درونِ سطل زباله بُرده و به جدا کردن زباله مشغول است، تو را به سلامتِ چشمانت مشکوک میسازد. بعد که با این همراهی بی غل و غش و صمیمانه، در دل کودک جایی و جایگاهی می یابد، میبینی که گام به گامش می شود و با لبخندی پرمهر تا خانه شان میرود و با تمام بضاعتش در تغییر وضعیت آن کپر غمزده میکوشد و نگرانِ زمانبندی کارهای شخصی، عقب ماندن از قافله نام و نان و خدشه وارد آمدن بر پرستیژ هنریاش نیست و همیشه و همواره آن کودک برایش نسبت به همه چیز اولویت مطلق و بیچون و چرا دارد و شبانه روزِ ایام شیرینِ شبابش خلاصه میشود در دیدن و در آغوش کشیدن و خدمت بیمنت به او و دهها کودک چون او، ممکن است احساس کنی در یک رویای اساطیری فرو رفتهای یا سیاره جدیدی را کشف کردهای… اما نه رویا میبینی و نه بر سطح سیارهای جز زمین ایستادهای! باید بدانی آنچه که می بینی، واقعیت دارد! آری! در همین دنیای مادی دودوتاچهارتا، مردی برای مردمانش ایستاده و بیهیچ ملاحظه منافع و مصلحت سنجی شخصی، به کودکان آسیب دیده این سرزمین عشق می ورزد و آینهوار، به نشان دادن حقایق تلخ جامعه مشغول است و دو دهه است از ضرورت بازنگری در بینشها و نگرشهایِ خودپرستانه ای سخن می گوید که بر دلها و ذهنها حاکم شده و نوعی رخوت و انفعال عمومی در شهروندان این کشور نسبت به رنجِ دیگری و سرنوشت دیگران – به ویژه حاشیه نشینان – پدید آورده است.
شارمین سالهاست با گفتار و کردار خویش، راه دیگری برای بودن پیشنهاد میدهد و این به مزاق جماعتی خوش نمیآید. جماعتی که دوست می دارند مردم ربات باشند، ببینند و بشنوند و بی تفاوت بگذرند؛ کودکانی که بر سر چهارراه ها به تکدی و التماس، مادران تنهامانده را برای لقمه ای نان، در اسارت مردان هوسباز، نوزادان و کودکان و نوجوانان مبتلا به اعتیاد و … آنها برای تثبیتِ این شکلِ مکانیکی و بی روح زندگی روزمره که عشق و انسانیت هیچ جایی در آن ندارد، آن قدر هزینه کرده اند که تحمل شارمین میمندی نژاد را ندارند، آن جا که فریاد می زند اگر از رنج دیگری فارغی، نه انسانی نه مسلمان! و مهمتر آن که، می بینند روشِ او، هر روز بیش از پیش مطلوبِ نسل جوانِ این آب و خاک می شود؛ نسلی که از تزویرگران و سلسله جبال غول آسای شعارهای بی عملشان به ستوه آمده است.
منش شارمین، آنتی تزی است برای این زمانه بی های و هوی لال پرست و پادزهری است برای جهانی که به سمِ خودپرستی آلوده شده. اوست که تعلیم میدهد زیستن بدون تفکر برای بهبود سرنوشت دیگران و قدم برداشتن در جهت نجات بیپناهان، عفونتی است که دامنگیر روح و روانمان میشود و سرانجام به نابودی این سیاره منجر میگردد. اوست که تذکر میدهد ما نیستیم که کودکی درمانده و مظلوم را یاری میکنیم، بلکه آن کودک است که در قبال آموزش و حمایت و آرامش مختصری که از ما دریافت میکند، قلب ما را شفا میدهد و جان ما را به آزادگی رهنمون میشود و مسیر حرکت ما را به سوی رستگاری تغییر میدهد. او آدمی را در بندِ دست ساختههای خود نمیپسندد و ابراهیم وار، بت وارههای پول و مقام و شهرت را پیش پایِ حرمت کودکِ انسان، در هم میشکند.
آن چه عدهای را به دشمنی با موسس جمعیت امام علی واداشته و کینهای عمیق نسبت به او پدید آورده، تلاش بی امان و شبانه روزیِ این عاشقِ پاکباخته سیره مولا علی است، برای نمایاندن بندها و بتهایی که آدمی را برده خداوندان زر و زور و تزویر نموده است. این جماعت، سنت پروردگار را از یاد برده اند و ما به آن باور داریم.
سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
و آنان كه ظلم و ستم كردند به زودی خواهند دانست كه به چه كیفرگاهی باز میگردند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!