گفتگوی اختصاصی کانال تحلیلی «اکنون ما و شریعتی» با شارمین میمندی نژاد
«مسئولیت اجتماعی ما به مسئولیت دینی و معنوی ما گره خورده است»
این روزها با توجه به رخدادهای پیش آمده در مورد جمعیت امام علی بر آن شدیم تا با شارمین میمندی نژاد موسس جمعیت امام علی پیرامون مسالهی پیش آمده و بحثهای نظری در رابطه با جمعیت امام علی به گفت و گو بپردازیم.
داستان شکلگیری جمعیت امام علی(ع) در ابتدا را تعریف کنید و اینکه در چه فضا و با چه ایدهای شکل گرفت؟
جمعیت امام علی در درجه اول یک فعالیت کانونی بود. من در دانشگاهِ صنعتی شریف به عنوان فوق برنامه تئاتر درس میدادم. در کلاسهای تئاتر، ما برای نمایش واقعی رنج، نیاز داشتیم که به کنار آسیبدیدگان اجتماعی برویم. وقتی رفتوآمدمان با آسیبدیدگان اجتماعی زیادتر شد به منظور اینکه نقشآفرینی بهتری در بازیگری باشد، متوجه ساختاری در جامعه شدیم که اگر به آن رسیدگی نشود یک ساختار تلخ و ویرانگر خواهد بود. بنابراین ما یک فعالیت کانونی را در دانشگاه ترسیم کردیم که دانشجویان بتوانند در مورد معضلات اجتماعی، پرسشگر باشند. این کانون رشد کرد و شروع کرد به برنامهریزی تا بتواند یک محتوای مطالبهگری در اجتماع داشته باشد در قالب یک کانون. دانشجویان شروع کردند به سمینار گذاشتن، جمع آوری مقالات، بردن نگاه مطبوعات به سمت معضلاتی که با آن برخورد میکردند. اینها اقدامات اولیه بود در زمانی که جمعیت تاسیس شد.
جمعیت امام علی چگونه باعث شد که این شیوه فعالیت در سراسر کشور تکثیر شود و توسعه پیدا کند؟
مقاومت در برابر فعالیتهای مستقل و ناظر و عدالت جو، مخصوص الان نیست. از بدو تشکیل جمعیت این امر بوده گاه به وسعت یک بیمارستان و یک دانشگاه. الان هم که در سطح کل کشور. ما حاضر بودیم وقت دانشجوییمان را در کنار کودکان سرطانی به شکل بازی و خرید اسباببازی برای کودکان سرطانی سپری کنیم. بعد از مدتی دیدیم که هم انرژی ما متوجه مشکلات بیمارستان در زمینه کودکان سرطانی شد و بیمارستان هم متوجه شده که یک نگاه نامحرم وارد ساختارشان شده و بر ناکار آمدی نظارت دارد و از محل صرف هزینهها میپرسد. مثلا کاستیهای فراوان، علیرغم بودجه وزارت بهداشت، در بیمارستانی وجود داشت که عزمی برای رفع آن کاستیها نبود. مثلا کودکان مبتلا به سرطان که سیستم ایمنی ضعیفی داشتند را کنار هم در یک اتاق میخواباندند، یک نفر سرما میخورد همه مبتلا میشدند و حتی جان خود را از دست میدادند. وقتی ما دیدیم از همین حداقل بیرون شدیم و گفتند دیگر بیمارستان نیایید مجبور شدیم وارد حوزه دیگری شویم که از طریق مطالبهگری به یک مدیریت میانه یا پایین دست، فشار بیاوریم و با ایجاد تغییراتی که اتفاق میافتد به سمت کودکانمان برگردیم. بنابراین جمعیت در درجه اول به سراغ سمینارها رفت تا دیگران را متوجه کند و در درجه دوم شروع کرد به جذب امکانات از طریق مردم. هنگامی که جمعیت به سراغ سمینار رفت دچار اتفاق دیگری هم شد ما تماما تلاش کردیم که فعالیت خود را در دانشگاهها توسعه دهیم و فضا را کانونی و دانشگاهی کنیم و ما که دیگر فعالیت دانشجویمان تمام شده، کنار برویم و ساختار جمعیت در دانشگاهها به کار خود ادامه دهد. ولی متاسفانه کلیه ساختارهای ایجاد شده را با همین حس غیر خودی بودن، بستند. بعد از اینکه ساختار دانشگاهی ما را بستند به این فکر افتادیم که اگر قرار است که ما بچههای آسیب دیده را ببینیم و فقط غر بزنیم و به زندگی این کودکان توجهی نداشته باشیم، فایدهای ندارد. بنابراین شروع کردیم به امدادرسانی به فقرا و کمک کردن به محرومین. شروع کردیم به فراخوان دادن و کمک خواستن از مردم و شروع کردیم به ایجاد ساختارهایی که شما امروز از جمعیت مشاهده می کنید. ساختارهایی در بطن جغرافیای مناطق حاشیه.
در مسیری که جمعیت امام علی طی این دو دهه طی کرده از چه صاحبنظرانی و با چه رویکردی استفاده شده است؟
این جمع از همان اول متشکل از جوانان بود، طراحی و تفکر آن با همان شور جوانی بود. ما به همه جا مراجعه کردیم و تنهایی کشیدیم. به هرجا فکر کنید مراجعه کردیم؛ به هرکسی در هر اموری مراجعه کردیم و تلاش کردیم که به نفع مردم و فقرا ما حرکتی انجام دهیم. به همان نهادهایی که مسئولیت این کارها را دارند مراجعه کردیم. ما در ابتدا خوش خیال بودیم که به هرجا مراجعه کنیم فوری مشکلات را حل میکنند، ولی خب شناختمان درست نبود. یکی از نقدها به جمعیت این بود که جمعیت سه روز زودتر از ما برای امداد به مناطق سیل زده رسیده است؛ خب مردم در آن سه روز چه کار باید کنند؟ متاسفانه چون ما سه روز زودتر رفتیم انواع تهمتها را به ما زدند.
با توجه به بازدیدها و شواهد عینی که داشتید، کلان مساله اجتماعی ایران را چه میدانید؟
چیزی که همه ما میدانیم ضعف مدیریتی است که در ساختار مدیریت میانی ایران بیشتر خودش را نشان میدهد. مسیری که از سال ۵۷ شروع شد در زمینه عدالت اجتماعی و برابری طبقات و اینکه در جامعه اسلامی تحت هیچ شرایطی، در نتیجه برآیندهای سیاسی- اجتماعی نباید فقر و فلاکت گریبانگیر عدهای از افراد جامعه باشد. اگر این اتفاق بیافتد، وظیفه تمام توده مردم، نهادها و حاکمیت است که با تمام قدرت به رفع فقر بپردازد.
یعنی کوخ نشین نباشد، کاخنشین هم نباشد. به عبارتی، به همان اندازه که دیدن کوخنشین عذابآور است، کاخ نشین هم نشانه خدشه بر عدالت اجتماعی است. بنابراین، جمعیت امام علی به عنوان یک نهاد اسلامی در دانشگاهها به دنبال برآورده کردن این نیاز و مطالبه بود. در گام اول در اتفاقی که بعد از جنگ افتاد شعاری پیش آمد که مدیران تکنوکرات خوب کار کنند و خوب هم دستمزد بگیرند، مدیرانی که در اول انقلاب یا در طول جنگ داوطلبانه کار میکردند برای پیشگیری از فاسد شدن، دستمزدهای خودشان را هم کامل مطالبه کنند و بگیرند. بنابراین یک هستهای در درون ساختار جامعه بوجود آمد که جهاد سازندگی و ساختن مملکت، از شکل جهادی به شکل تجاری تبدیل شد و تبدیل شد به همان چیزی که در دیگر جوامع هست. بنابراین، همین باعث شد که ما با مدیریتی مواجه شویم که از مردم طلبکار است. یعنی وقتی کاری انجام میدهد حالت طلبکاری دارد. وقتی جمعیت در آن ایام تشکیل شد متوجه فاصله سطح زندگیها شد که هم در جامعه دارد کوخ نشین و هم کاخ نشین ایجاد میشود.
اقتصاد ایران معلوم نیست که چیست. هربار به یک سمت و سازی میرقصد. بعد در یک دورهای ما دچار دو فاجعه شدیم؛ فاجعه تحریم و فاجعه برداشتن یارانههای تولید ملی و این یک زایش نابرابری وحشتناک اجتماعی از طریق رانتهای بانکی به دوستان درون سیستم و نابود کردن ارز ملی و از بین بردن صنایع ملی و ورود پولی به دست اقشاری که آسیب دیده بودند. فقر در جریان نابرابری طبقاتی زمان پهلوی و انقلاب و جنگ باعث شد که فقر و فساد و فاصله طبقاتی بزرگی در جامعه ایجاد شود. پولی هم که تزریق شد کمک کرد به فقرا که مصرفِ مواد کنند. اینجا بود که جمعیت هر روز داد میزد که در شرایط تحریم شما دارید قدرت خرید به فساد میدهید نه به جریانات سازندهای که در جامعه باشد. ما بارها فریاد زدیم که مواد مخدر در جامعه ایران آسیبزا شده است؛ فقر دارد فرصت رشد اجتماعی را از تودهها میگیرد؛ فساد دارد فرصت رشد اجتماعی را از تودهها میگیرد. متاسفانه بدسلیقگیهای دیگری هم وجود دارد، مثلا جامعه فقیر باید وظیفه فرزندآوری را هم بر عهده بگیرد و جامعه غنی با این همه امکانات و رانت، یک بچه داشته باشد که تازه این بچه را هم به اروپا برای درس خواندن میفرستد. این جامعه فقیر باید همه چیز را به عهده بگیرد؛ حفاظت از مملکت، فرزندآوری، آینده ایران، که اینها در این بستر، شدنی نیست. وقتی هم که تحریمها اتفاق افتاد فقط جامعه فقیر مورد سواستفاده قرار گرفتند. ما اینها را مکررا بیان کردیم، نامهنگاری کردیم و سرنوشت ما رسیده است به اینجایی که شما الان دارید میبینید. ما گفتیم این آسیبهای اجتماعی منجر به آشوب در خیابانها میشود.
هرکاری کردیم تا نشان دهیم با یک حداقلی هم میشود کارهای بزرگی انجام داد؛ در مناطق محروم مدرسه ساختیم، سرویس بهداشتی ساختیم. نشان دادیم که با هموطن بحرانزده بلوچ میتوان با ادبیات دیگری حرف زد، با برادر عرب خوزستانی میشود با لحن دیگری تعامل کرد، لیگ فوتبال گذاشتیم، به اشکال مختلف نشان دادیم که چقدر مردم ایران صبور و مهربانند. حالا کار ما به اینجا رسیده که وقتی فضای مجازی را مشاهده میکنید، بی دلیل انواع توهینها به خانواده من شده.
مساله ازدواج کودکان و آسیب شناسی آن را مطرح کردیم زمانی که یک پدر دست یک کودک نه ساله را میگیرد و به محضر میآورد، به مراجع قانونی زنگ بزنند و ببینند این پدر بر چه اساسی کودکش را به محضر آورده است؟ بر چه اساسی میخواهد کودکش را ازدواج بدهد؟ آیا سلامت عقلی دارد؟ آیا معتاد است؟ آیا براساس اعتیاد میخواهد دخترش را بفروشد؟ آیا کسی که آمده این کودک را بگیرد موادفروش نیست؟ آیا کودک را برای فحشا نمیخواهد؟ آیا کسی که آمده این بچه را بگیرد یک تبعه بیگانه نیست؟
رویکردی که در فلسفه اخلاق و شاخه اخلاق کاربردی هست، ایده دیگردوستی موثر هست که پیتر سینگر فیلسوف اخلاق مطرح میکند به این معنا که اخلاق عملی چیزی جز دگردوستی نیست. و دگردوستی موثر به دنبال هدف گذاری و اولویت کارهای خیر موثر براساس شواهد و تجربه عینی است. چقدر فعالیتهای شما در جمعیت امام علی بر این اساس بوده است؟
اصولا در تفکرات ما ایرانیها، مسالهای هست به عنوان پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک. درساختارهای مدرن تقریبا پندار نیک، مفاهیم انتزاعی دارد و صورتهای اجتماعی آن کمتر است؛ به عبارتی پندار نیک وارد ساخت اجتماعی نمیشود. ما با گفتار، خودمان را در اجتماع نشان میدهیم، یعنی به عبارتی اگر در ساخت دین، مفاهیم و عملکردهایی تولید شود که این عملکردها فقط در حوزه پندار باشد، ما این را انتزاعی میدانیم. مثلا یک نفر در گوشهای عبادت کند یا به زیارت برود. اسلام هم میگوید دین خصوصی، برای نفس شماست، نه برای اجتماع. شاید آن گام از جایی شروع میشود که حتی قرآن میگوید که شما اگر نمیتوانی به مردم کمک کنی، با زبانت خیر کن. بنابراین ما گام اخلاق اجتماعی را به نوعی از گفتار شروع میکنیم و بعد میرسیم به کردار و در نهایت وقتی از به پایان رساندن یک چیزی صحبت میکنیم، در نفس اسلام ایرانی، حتما ما به یک ساختار عمل نیاز داریم. یعنی خیری که به شکل عملی در اجتماع اتفاق بیافتد. بنابراین یکی از مهمات این است که اگر در صورتهای اجتماعی، جامعه ما دچار جهنمسازی شود یعنی جامعه به گونهای شده که آن جهنمی که در قیامت پس از مرگ درباره آن صحبت میکنیم، در خود محیط جامعه در حال رخ دادن است و این جهنم که در جامعه به شکل مناطق حاشیه رخ داده، این پدیدهی این دنیایی دلیل جهنم اصلی و اخروی ما هم خواهد بود. یعنی جامعهای که فضای حاشیه داشته باشد، مردمان آن جامعه از هیچ صراطی به سلامت عبور نخواهند کرد. بنابراین، مسئولیت اجتماعی گره میخورد به مسئولیت دینی، و عملکردهای رئالیستی اجتماعی گره میخورد به معنویت، ایدهآلیسم ما و جاودانگی روح ما. یعنی اگر ما بخواهیم به جاودانگی روح برسیم باید به زخم دست یک کودک که در جامعه ما بطور مکرر دارد ایجاد میشود توجه کنیم. اینجاست که از همان نمازگزاری که بر پیشانیاش جای مهر است، از داغ دل آن کودک پرسیده میشود تو مکرر نماز میخواندی و این کودک هم مکرر مورد آزار قرار میگرفت. اینها حرفهایی بود که شاید مورد خوشایند خیلیها نبود. چون در یک جایی وقتی این اتفاق میافتد، طبقه متوسط مسئولیتهای اجتماعی، انسانی و دینی خودش را به دوش یک جریان دیگری میاندازند و بگویند ما دیگر هیچ وظیفه و مسئولیتی نداریم و رسالت مردم در حد رعایت برخی از فروع دینی کاهش پیدا کند. در حالی که وضعیت یک کودک در یک مصیبت شدیدی که وجود دارد، گبر و ترسا و بتپرست را انسان نمیگذارد، وای به حال مسلمانی که اسلامش بر اساس این است که تحت هیچ شرایطی اجازه چنین وضعیتی برای فرزندان جامعه مزین به دین رسول الله و تحت دین امامت شیعه نمیدهند و قبول ندارند که ما بچه ای داشته باشیم که روسیاه و دلشکسته سر در سطل زباله کند و روزیاش را بدست بیاورد. این آن چیزی است که شاید بعدا ایجاد تقابل کند. یعنی، جریاناتی که به مرور زمان دچار تفاخرات اجتماعی میشوند. یعنی از ساختارهای دینی برای خودشان، فخر و منزلت میخرند و دنبال این هستند که به مردم بباورانند که ما دینداریم؛ هرکسی که میخواهد به دین مراجعه کند باید به متن جامعه و شاهدانی چون ما مراجعه کند. هیچ انسانی نمی تواند بگوید که من دینم، من خدا هستم، من پیغمبرم، در حالیکه مردم از گرسنگی میگویند خدا و پیغمبر در جامعه ما وجود ندارد. گرسنگی چیزی برای ما نمیگذارد. چیزی که انسان را منزجر میکند این است که جامعه ما نمیفهمد که یک آدم گرسنه، یک بچه گرسنه چطوری باید اوقات خودش را بگذراند. ما این سوال را میتوانیم در ذهن این آقایان جا بیاندازیم که یک بچه گرسنه، که در یک گود به مواد فروشی مجبور است و این آقایان او را کلا نادیده گرفتهاند، چطوری باید روزگارش را بگذراند. از ما میپرسند چرا جمعیت امام علی انقدر بزرگ شد؟ ما میگوییم برای اینکه این سوال را مطرح کرد برای هر آدمی. هر آدمی این سوال را از خود پرسید چرا این کودک باید هر روزِ خدا بلند شود و آزار و گرسنگی داشته باشد. وقتی در انفرادی بودم هر روز از خودم میپرسیدم تکلیف من در این انفرادی چیست بالاخره؟ آیا من را آزاد می کنند؟ بعد به خودم میگفتم تکلیف من به دردناکی بچهای نیست که هر روز از خواب بلند میشود ببیند پدر آزاردهنده مواد فروشش، مادر معتادش او را میخواهند بفرستند فال بفروشد، بفرستند برود کارگاه کار کند. این کودک، این زندان طولانی مدت را چه کار باید کند؟ آمارشان آنقدر زیاد است که هر کس اقلا یکی از این کودکان را دیده است. یک دادگاه میگذارند و شش هزار بچه ای را که ما جمع کردیم انکار می کنند! این یعنی اخلاق انسانی- اسلامی در این جامعه، مرده است. ساختارهای اصلاحی با فساد مواجه است. میگویند شما داشتید مردم را منحرف میکردید. انحراف جای دیگری اتفاق افتاده. انحرافهای دینی، انسانی و فرهنگی واقعا جای دیگری اتفاق افتاده است.
از خیابان که رد میشویم کودکی را میبینیم که سرش را تا کمر در سطل زباله فرو برده است. بعضی از فانتزیهای اخلاقی- اجتماعی را میبینیم که یک شهروند بالاشهرنشین، به یک گربه در خیابان غذا میدهد ولی هیچ توجهی به این کودکان ندارد.
به نظر میآید آموزههای اسلام اجتماعی در کنار تجربه دینداری مدنی به عنوان چراغ راه شما در جمعیت امام علی(ع) مطرح بوده مانند آیین کوچهگردان، آیا این موارد آگاهانه انجام شده یا اینکه در تجربهای که طی این بیست سال داشتید به این نتیجه رسیدید؟
ما برای کوچه گردان، ماهها فکر کردیم تا به این طراحی رسیدیم. شما کتاب دینی را میخوانید، افکار دینی را میخوانید، مولا علی (ع) را مکرر قرائت میکنید و بالاخره به یک بیداری میرسید که مولا علی (ع) برای فرزندان خود میراثی گذاشتند که آن میراث همان بردن آذوقه به در خانه فقرا بود. و شما به این نتیجه میرسید که اگر در شب قدر، مولای ما با آن شدت که ضربت خوردند و نمیتوانند از جا تکان بخورند، مثل هر شب به فقرا سر بزنند، میشود که آن سرکشی ایشان را، من شیعه مولا علی (ع) به شکل نمادین در آن شب انجام بدهم که یک آرامش روحی برای ایشان باشد چرا که در وصیت ایشان میبینیم که چقدر تاکید می کنند که من برآشفتهام از اینکه فقیران و یتیمان تنها بمانند و گاه سیر و گاه گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع شود. بنابراین برای شادی خاطر اماممان، ما ترجیح دادیم که از شب نوزدهم تا بیست و یکم و بعدا تا شب بیست و هفتم یعنی تقریبا تمامی لیالی قدر، ما این کیسه را بر زمین نگذاریم. یعنی ما جامعه شیعه باید این کیسه و این رفتاری که مولا علی (ع) از ما خواسته بود را ادامه بدهیم و تلاش هم کردیم و بیست و یک سال هم این راه را ادامه دادیم و برکاتش بسیار شد؛ شد جمعیتی که الان شما میبینید. طراحان آیین های امروز در جهان دینی جدید، اکثرا آدمهای اجتماعی بودند. یعنی به سمت دین رفتند و برای یک معضل اجتماع، شروع کردند آیین را به روز کردن. حالا ممکن است ما این خواهش را از یک فقیه دینی کنیم و بگوییم که آیا با این قضیه شما موافق هستید که تا به حال با این آیینها مخالفتی نشده. حتی رهبر هم در عید فطر، عکسالعمل مثبتی به آیین کوچه گردان نشان دادند. و من فکر میکنم به هر گوشهای از جهان اسلام برویم، شیعه و سنی عکسالعمل خوبی نشان میدهند برای اینکه میبینند یک فعال اجتماعی از دین به برآیندی رسیده که کاربرد تاریخی دارد. مسیحیت در الهیات جدید به کمک معتادان و انسانهای آسیب دیده میآید و دوازده قدم با طراحی مسیحی انجام میشود. ما شام عیاران را درست کردیم که یک طراحی در عاشورا برای کمک به آسیبدیدگان اجتماعی و معتادان است. تا با عشقی که آن معتاد به امام حسین(ع) دارد سعی کنیم نجاتش دهیم. بنابراین طراحی کارها به این صورت شد که ما بیاییم به عنوان کسانی که مشکل اجتماعی را میبینیم طوری طراحی کنیم که آیینها به مردم کمک کند. الان هم محل اختلافی که ایجاد شده این است که بعضیها میگویند که این دارد بدعت میگذارد، پس میتوانیم هر بلایی از نظر امنیتی بر سرش بیاوریم. میگویند ما به راه کج میرویم چون قرار است در شبهای قدر قرآن بر سر بگیریم که یک کار کاملا فردی است نه یک کار اجتماعی. ما معمولا بعد از کوچه گردان، ساعت دوازده شب که تمام میشد میرفتیم سراغ عبادت فردی. اینها وقتی با این احساس تهدید که این قضیه دارد کمرنگ میشود با ما مخالفت میکنند. شما اگر دقت کنید در تمام دنیا کسانی که به اجتماع توجه دارند و دانش اجتماعی دارند میآیند با رهاورد دین برای مردم و نیازمندان امدادرسانی میکنند و جمعیت هم چهار، پنج تا طرح دینی دارد که مرجع دینی هم بر یکی مهر تایید زده است ولی خب دوستان میگویند شما در آن چهار آیین دیگر دارید کارهایی میکنید. نگذاشتهاند در این سالها یک روز آب خوش از گلوی ما پایین برود.
جمعیت براساس یک اخلاق کاربردی اجتماعی و یک وجدان بیدار جمعی شکل گرفته که در آن دین به مثابه یک سلوک و مسیر قرار گرفته است. نظر شما در این رابطه چیست؟
دقیقا همین است. کودکی که دارد در خیابان آسیب میبیند فرزند من است. هیچ گونه شکی در این مساله نیست. ما در جهان دینی دو نوع فرزند داریم. یک فرزند از تن داریم و یک فرزند از روح و معنویت داریم. فرزندان تنی ما ساختار فضای خصوصی ما را میسازند و فرزندان روحی ما، جهان معنوی و قیامت ما را میسازند، رستاخیز ما را میسازند. به عبارتی، انسانی که در فرزند شخصی خودش میماند هیچ وقت از قبر شخصی خودش رستاخیز نخواهد کرد. چون اصلا جامعه و جهانی ندارد؛ جامعه و جهانش سوخته است. اگر فرزند معنوی در خاک و گل باشد، این آدم، جامعه و جهانی ندارد. در بحث هایی هم که یونگ میکند یک بقای شخصی داریم، بقای مادی، بقای زیست و حیات و یک بقای معنوی و روحانی داریم.
ما یک هویت معنوی داریم که اگر این هویت معنوی ما بمیرد ما دیگر هیچ نداریم. ما دیگر نمیتوانیم بگوییم یک انسان اخلاقمدار یا یک انسانیم؛ از ماشین هم کمتر هستیم. چه بسا خیلی از موجودات در شکل غیر اجتماعی از بودن خودشان لذت میبرند؛ از خوردن، از خوابیدن، تولید مثل، از غرایز خودشان. ولی ما انسان اجتماعی تنها درصورتی لذت میبریم که بتوانیم بگوییم که حیات معنویمان برقرار است. شما فکر کنید اگر اولین بار که یک بچه را دیدم و این بچه داشت فال میفروخت روی خودم را کج میکردم و میرفتم در جهان انتزاعی برای خودم فیلم میساختم، چون رشتهام تئاتر و سینما بود، و محل آن بچه نمیگذاشتم، آیا میتوانستم بگویم من انسانم؟ خیلیها به من میگویند این فرمولی که تو میگویی فرمول غلطی است. در حالی که به نظر بنده کاملا فرمول درستی است. چون که آن بچه یک ابژه نیست، یک حقیقت است. یک شئ نیست که من از کنار تخریبشدگیاش رد شده باشم. یک حقیقتی است که کاملا شخصیت من را و موقعیت من و بودن من را زیر سوال میبرد. یعنی من از زاویه خودم ممکن است که آن بچه را قضاوت کنم و بگویم دیگرانی هستند که به او کمک کنند ولی زاویه نگاه آن بچه هم در کائنات وجود دارد. آن بچه وقتی من ازش عبور میکنم نمره انسانیت من را صفر میدهد و به من میگوید که تو اصلا جهان معنوی نداشتی و اگر جهان معنوی داشتی حداقل میفهمیدی که من فرزند تو هستم. این چیزهایی بود که ما تلاش کردیم با قدرت و قوت در جمعیت بپرورانیم. یعنی این دیدگاه را در میان اعضا بپرورانیم و مسئولیت اجتماعی خودمان را به حیات معنوی و روحانیمان گره بزنیم و این فرزندان را، فرزندان خودمان ببینیم و مکرر به حاکمیت و آدمهای اطرافمان بگوییم که فراموش کردن این فرزندان، رستاخیز خوبی برای این جامعه نخواهد بود. اگر ما جمعیت امام علی(ع) را راه نمیانداختیم خیلی ها همین یک ذره نگاه با محبتی که باید به این بچهها باشد را هم نمیکردند. ما سابقه تاریخیمان در رفتار با این کودکان درخشان نیست. در گذشته برخی گفتهاند که این کودکان، مادرانشان بدکاره و خود، حاصل فسادند. بنابراین اگر همین الان هم جمعیت از صحنه خارج شود شاید خیلیها نفس راحت بکشند آنها که به کودک سرگردان خیابان میگویند حرامزاده، مواد فروش غربتی.
جمعیت امام علی(ع) چگونه به این نتیجه رسید که باید به سمت مساله کودکان و زنان به عنوان محور و موضوع اصلی کار خودش برود؟
ما میگوییم اصلیترین و بزرگترین مساله اجتماع، کودکان هستند و در وهله بعد زنان. اگر حقوق کودکان و زنان، در اجتماعی درست رعایت نشود آن اجتماع به شدت مشکل دارد. یعنی یک جامعه در حال انحطاط، یکی از نشانههایش این است که کودکانش دچار بحران شده باشند و زنانش از حقوق مناسب برخوردار نباشند و نشاندهنده این است که در این اجتماع، دموکراسی و اخلاق نیست و مدنیت این اجتماع دچار مشکل شده است و دچار هزار بحران دیگر شده است. مثل تبی که در کرونا علامت بیماری است. بنابراین، ما به عنوان یک نهاد مدنی اگر بگردیم به دنبال حل مسائل کودکان و زنان شاید خیلی از مسائل و مشکلات متعدد در اجتماع حل شود و نکته دیگر مساله فرزند معنوی است. دین یک پکیج کلی را در صورت رفتارهای فردی و اجتماعی به ما میدهد که باعث میشود به مرور زمان، جامعه به سمت پیشرفت حرکت کند. خیلی از مواقع بخصوص از زمان کانت به بعد، احساس میشد که دین در مقابل تجدد میایستد. اما اگر دقیق نگاه کنیم در نظرگاههای ادیانی پیشرویی همچون اسلام است که مساله زنان و کودکان موضوعیت محوری پیدا میکند. همچنانکه میدانیم اسلام آمد و جلوی زنده به گورکردن دختران را گرفت. وقتی این نگاه به انسان میشود یعنی انسان را با کرامت میخواهد، ما متوجه میشویم که پیشرو شدن و تجددخواهی جامعه در این است که حقوق آن که ضعیفتر و بیپناهتر است رعایت شود. یعنی کودکان و زنانی که در ضعف نگه داشته شدهاند. درواقع، جامعهشناسان گذشته همان مصلحان دینی بوده یا بهعبارتی پیامبران ما بمثابه جامعه شناسانی بودهاند که آن اصول که اجتماع چگونه باید ساخته شود را در کرامت انسانی به ما آموختهاند و این خودش، روح تجدد است. یعنی روح مجدد کردن مکرر اجتماع. الان اگر ما این را از جامعه حذف کنیم، فرایند ارتباط انسان، کاملا یک فرایند به هم ریخته میشود. یعنی اگر از بحث هابز و جان لاک بگیریم در مورد امنیت و آزادی، همه پیش فرض بر این است که کرامت انسان حفظ شده است. در صورتی که انسان، انسان بودنش را در آموزههای دینی کسب میکند و اگر نبود آموزههای دینی تا این کرامت را بر انسان تذکر بدهد، انسان نمیتوانست در عرصههای دیگر تفکر کند؛ به آزادی و امنیت فکر کند. یعنی اول باید انسانی وجود داشته باشد و آن انسانی که وجود دارد از یکپارچگی توحیدی میآید. یعنی همه آدمها در یک بطن قرار میگیرند. آدمها هیچ اختلافی با هم ندارند.
همه آدم ها یکسان و یگانه میشوند. بنابراین در این ساختار، نمیشود که کودک انسان که برآیند انسان یگانه با دیگران و توحیدی است، گرسنه و برهنه باشد. این کودک یک غریبه نیست. این کودک یک ساختار توحیدی است. این کودک خداست. به عبارتی، الهیات جامعه شکسته میشود. مثل یک تسبیحی که نخ آن پاره شود که در این صورت دیگر تسبیحی وجود ندارد. وقتی یک کودک گرسنه و عریان در یک گوشه خیابان باشد، دیگر جامعه توحیدی وجود ندارد؛ این جامعه از ساختار توحیدی خارج شده است و باید به سرعت تذکر داد که نگاه کنید که امروز من یک پدیده دیدم که جامعه از ساختار توحیدیاش خارج شده است. الان شما حساسیت به حجاب را ببینید که اگر یک آن، کسی حجاب را رعایت نکند به ساختار اخلاقی و معنوی نظام توحیدی اجتماع، توهین تلقی میشود. به همین دلیل سریع به او تذکر داده میشود. حالا اگر کودکی برهنه و در جوع باشد، چرا جامعه نباید به این نتیجه برسد که ما دیگر جامعه اسلامی نداریم. میبینیم که بر درب ورودی مغازه نوشتهاند ورود بدحجاب ممنوع؛ ولی وقتی یک کودک کار به همان مغازه میرود که غذایی بگیرد، میبینیم که یا او را کتک زده و بیرون میکنند یا با رفتاری دون شان انسان، غذایی جلوی او میاندازند و احساس خوب به آنها دست میدهد. جامعه اسلامی نباید زن آسیب دیده داشته باشد. جامعه اسلامی نباید تحت هیچ شرایطی کودک محروم داشته باشد.
از صحبتهای شما به معنای عملی این جمله امام موسی صدر میرسم که “برای انسان گرد آمده ایم”. در جمعیت امام علی(ع) به این میرسیم که این جمعیت برای انسان گرده آمده است و بخصوص با بحث عدالت اجتماعی که یکی از دغدغه های فراموش شده جامعه ما و خیلی از صاحبنظران و حتی مسئولین ما شده است. آیا بنیان و نظریه جمعیت را میتوانیم بر این ایده بگذاریم که برای انسان و براساس عدالت اجتماعی جمع شده در حالی که در یک جامعه نابرابر هستیم؟
الان شما به یک پدیده بسیار عالی در خاورمیانه اشاره کردید که همین پدیده را هم سرکوب و منهدم کردند که متاسفانه ما به آن تجدد اسلامی نرسیدیم؛ تجدد اسلامی که در روح رفتارها و افکار امام موسی صدر بود. یعنی شیعه، سنی، یهودی، مسیحی در نظر ایشان برابر بود و کرامت داشت و ایشان در صفحه اندیشه و در رفتاری که در صفحه اندیشهاش ایجاد کرده بود، تمام این بندگان خدا را یکسان در سایه توحید چیده بود و رفتاری میکرد که رو به آینده این تجددخواهی به جایی برسد که خاورمیانه دچار صلح شود. الان در دادگاه گفتهاند که با سخنرانی که من در یک جلسه در رابطه با صلح داشته ام مشکل دارند. چون من در آن سخنرانی گفتهام که عمر و عثمان و ابوبکر و علی، کودکانی هستند که در خانههای ما دارند در کنار یکدیگر بازی میکنند و من بجای قرائت دیروز، قرائت امروز و این کودکان را میبینم که شیعه و سنی دارند در کنار هم بزرگ میشوند در این خانهها ما تجدد انسانی را، نمایاندیم. چیزی که در مدرنیته ایجاد شد وکاملا از دین قرون وسطایی فاصله گرفت و نیاز بشر بود ولی در دین قرون وسطایی آنرا پیدا نمیکرد در حالی که در قرائت صحیح دینی تجدد انسانی وجود دارد؛ انسان کاملا در جهان توحیدی مجدد میشود. تازه میشود. ما نسل گذشتهایم اما اگر ما خلاقیت را در روح کودکانمان به رسمیت بشناسیم، فردای ما، آینده ما، قیامت ما، نفسهایی که میکشیم با این کودکان خواهد بود. اگر این کودک در سایه تعهد انسانی ما بزرگ شود، آینده زیباتری به من که پیر شدهام عطا خواهد کرد. وقتی که من در زندان بودم موجی از عشق و محبت این کودکان به من میرسید که بابا بیا بیرون و روحیهام میداد. ما در یک جایی تمام میشویم ولی قطعا کودکانمان شروع میشوند. شما در یک مسابقه نمیتوانید خط شروع را پاک و فراموش کنید. در مسابقه زندگی، شروع با کودکان است. آفرینش با زنان است. مسئولیت سخت آفرینش با زنان است. در مسیحیت، فرزند خدا و حضرت مریم به عنوان زاینده با یک احترام بینهایت دیده میشود. بالاخره مسیحیت بخشی از مجموعه الهیاتی است که پیامبر عزیز ما هم برای ما قرائت میکند و به ما میگوید. چرا سوره مریم را بازخوانی میکنیم؟ جایی که حضرت مریم از سخن گفتن افتاده است می فرماید “بگذار کودک در گهوارهات جای تو سخن خواهد گفت”. حقانیت ما، بچههای جنوب شهر ما هستند. آنها بجای ما دارند صحبت میکنند. آیا درست است که این بچهها حقانیت ما را با اوردوز شدن فریاد بزنند؟ آیا درست است که با گرسنگی فریاد بزنند؟ با تن سوخته از داغ و درفش فریاد بزنند؟ با خوردن غذا از زبالهها فریاد بزنند؟
حقیقت جمعیت امام علی یا آنچه که مستتر شده است در میان این حواشی و سروصداها و شلوغیها را در چند جمله توضیح میدهید؟
اگر بخواهم بگویم که جمعیت به چه چیزی رسیده من به شما میگویم که جمعیت کاملا یک جور ارتباط با آن متافیزیک گمشدهای که جهان فلسفه سعی میکند روی کاغذ، استدلال کند و جهان الهیات سعی میکند در ذهن تبلیغ کند، جمعیت به این متافیزیک گمشده رسیده است؛ یعنی این ارتباط معنایی را پیدا کرده است. وقتی ما به آن جهنم حاشیه شهر میرویم یقینا در شادی آن کودکان، شادیای که خیلی سخت کسب میشود، یک متافیزیک و یک معنا پیدا میکنیم. معنا به معنای حس حضور. حضوری که شاید جامعه آن را باور ندارد؛ یا آنرا به شکل انتزاعی باور دارد. بهشتی که به آن فکر میکنید در خنده و شادی این کودکان که همیشه درد و رنج کشیدهاند و به سادگی نمیخندند، این بهشت واقعا به وجود میآید و آن را پیدا میکنید. جمعیت به چیزی رسیده است که آن اصالت دینی است و به عبارتی با آن پیمان بسته و دارد با آن خودش را اندازه میگیرد و آن چیزی که ما به آن میگوییم برآیند خوبی و خوب بودن؛ یعنی اینکه من هستم، خوب هستم و چون خوب هستم، هستم. بسیاری از اعضای جمعیت به این نتیجه و فرآیند رسیدهاند و به نوعی به این قضیه، به این حیات معنوی، وابسته شدهاند. مثل کسی که به غذا وابستگی دارد. اگر این غذای روح نباشد احساس میکنند که راهشان خطاست.
الان حرفشان به مااین است که شما شاید لیاقت این را ندارید که اصلا این فضا را درک کنید. شاید درکی از این فضا ندارید که بتوانید به یک انسانی خدمتگزار باشید و خادم و کمک کنید. بعضی از این آقایان میگویند که ما در کنار مردم سراوان هستیم.
شما در کنارشان نیستید اگر در کنارشان بودید میفهمیدید که عزت یک آدم بلوچ، بینهایت بیشتر از عزت خیلی از ماهاست. چون یک آدم بلوچ دارد سختیهای روزگار خودش را با شرافت و پاکی اخلاقش، گذر میدهد. این مطلب خیلی بزرگی است. بنابراین جمعیت در درجه اول به این رسیده و در وجه دوم شاید مسالهای است که سقراط به دنبال آن میگشت؛ فرق دین و دین داری. یعنی چیزی که باعث شد او را ببرند و بخواهند اعدامش کنند. چون سقراط با پدیدارهای دینی با دانشجویانش صحبت نمیکرد؛ بلکه رفته بود سراغ محتوا، سراغ اصل، سراغ ذات. بحث ذات را نمیتوان به گفتمان درآورد. یا فوقالعاده در جهان پندار است یا فوق العاده در جهان کردار است. یعنی به قدری عملی است که نمیشود گفت یا به قدری ذهنی است که نمیشود گفت. جمعیت روح ذات را در عمل خودش پیدا کرد.
خدا از نظر یک عضو جمعیت، تنها در یک صورت استنباط میشود که تجلی صفات خدا باشیم در اجتماعمان و بتوانیم با انسانهای دیگر خداگونه رفتار کنیم و آنها را فارغ کنیم از دردهایشان و کاری کنیم که دنیا جهنمشان نباشد و این برای اعضای جمعیت ما شاید مهمترین چیز بود. آقای قاضی میگوید جمعیت امام علی(ع) فقط ظهرها نهار میداده. حتی همین پدیدهای که تحقیر میکنند پدیده مهمی است. الان اگر شما به یک نفر از این کودکان مراجعه کنید، هر آنچه که کودکِ خود شما باید داشته باشد، ما برای این کودک تهیه کردهایم. معلم، ورزش، لیگ، پوشاک، درمان، آزاد کردن از شغلِ خشنی که پدرش به او داده، شناسنامه، مدرسه رفتن، و هر چیزی که یک کودک میخواهد. آن هم تازه کودکی که کاملا از ساختار اجتماع طرد شده است؛ یعنی نمیتواند خودش را به ساختار اجتماع برساند. بچه معمولی میتواند خودش را برساند ولی این بچه نمیتواند. این کودک حق داشتن شناسنامه ندارد، حق داشتن هیچ چیزی ندارد.
کلام آخر؟
خوشا به حال کسانی که در جامعه در خدمت فرزند خدا بودهاند و بدا به حال کسانی که به گونهای زیست کردند که اگر روزی پردههای جسم و جانشان برداشته شود، مواجه شوند با برهنگی سخت و تلخ کودکانی که میتوانستند از سختیها و درد آنها بکاهند.
منبع: کانال اکنون، ما وشریعتی
بابت این مصاحبه و تلاشتان در جهت معرفی هر چه ببشتر جمعیت امام علی بسیار سپاسگزارم