بررسی اجتماعی مسائل و مشکلات بحران‌ آب در خوزستان

ایستاده بر تن خشکیده کرخه

«یک بار صحبت کردم دو روز آب را باز کردند. حالا با شما صحبت می‌کنم شاید دوباره آب را باز کردند …» این جملات را خالد می‌گوید، همان چوپان ساکن حاشیه رود کرخه در خوزستان، که این روزها همه تصویرش را در میان تصاویری که از وضعیت هورالعظیم در فضای مجازی منتشر شده دیده‌اند. مردی که بر بستر کرخه و میان فاضلاب ایستاده و از تلفات احشام و مرگ آبزیان بر اثر کم آبی می‌گفت و از دولت می‌خواست تا آب کرخه را به طور دائم باز کند. چند روز بعد از انتشار آن فیلم، در کنار کپر خالد ایستاده‌ایم، جایی که تا چشم کار می‌کند خاک است و شاید چند نفر نخل و خار و خاشاکی خود رو بر زمین تشنه. خالد می‌گوید بعد از آن فیلم آب را باز کردند اما فقط چند روز.

با گذشتن از شهر بستان در جاده‌ای که به سمت چذابه می‌رود، به سمت مرز ایران و عراق حرکت می‌کنیم. چند کیلومتر بعد دیگر از آسفالت خبری نیست. شنیده‌ایم در این منطقه تعدادی روستا وجود دارد، اما هیچ نشانی از آبادی دیده نمی‌شود. چشم که می‌چرخانیم و از دور بقایای یک پل که ساخت آن به دوران جنگ ایران و عراق باز می‌گردد را می‌بینیم، پلی که برای عبور سربازان ایرانی از روی رودخانه خروشان کرخه ساخته شده بود، کرخه‌ای که حالا فقط اندک سرریز فاضلاب در آن باقی مانده، کرخه‌ای که خالد چند روز پیش بر بستر خشک آن مقابل دوربین یک محیط‌بان از شرایط بحرانی آن صحبت کرده بود. سازه قدیمی پل بر تن خشک کرخه باقی مانده و در اثر نشست زمین کج شده است.

 آنسوی پل گله‌ای گوسفند در جست و جوی آب در حال هجوم به سمت رودخانه‌اند که با فریادهای دخترکی ۱۲ ساله به سمت پل هدایت می‌شوند. دورتر از پل دو کپر با فاصله از هم قرار دارد.

 کپر اول متعلق به خالد است که با خنده تلخی می‌گوید: «یک بار صحبت کردم دو روز آب را باز کردند. حالا با شما هم صحبت می‌کنم شاید دوباره آب را باز کنند.» به زمین‌های خشک چند متر آن طرف‌تر اشاره می‌کند. از کرت بندی‌های زمین کاملاً مشخص است که روزگاری آباد بوده است. خالد می‌گوید هر سال در آن زمین‌ها شلتوک کشت می‌کرده اما امسال که آب نیست، هیچ اقدامی نکرده است. 

کشت شلتوک برای روستاییان علاوه بر برداشت محصول، از جهت تامین علوفه احشام هم اهمیت بالایی دارد. کشاورزان کاه و پسماند محصول خود را به عنوان خوراک دام استفاده می‌کنند، امسال که کشتی صورت نگرفته، ناچارند علوفه را خریداری و برای تهیه آن هزینه بالایی پرداخت کنند. خالد با اشاره به کیسه سبوسی که همسرش مشغول خالی کردن آن در آبخوری مقابل گوسفندان است می‌گوید: « هر کیسه پنجاه کیلویی صد و پنجاه هزار تومان است. تازه این مقدار برای یک وعده تمام گله کافی نیست.»

مشکل تنها به تامین علوفه محدود نمی‌شود «پارسال ۱۰۰ راس از گوسفندانم به خاطر نبود واکسن تلف شدند. امسال هم روزانه تعدادی به خاطر کم آبی و گرما از بین می‌روند» 

از او می‌خواهیم درباره واکسن بیشتر توضیح دهد: « باید سالانه دو واکسن در شروع فصل زمستان و تابستان به دام‌ها تزریق شود. طبق قانون، دولت باید به صورت رایگان و با اعزام دامپزشک به روستاها این کار را انجام دهد. اما سال گذشته این واکسیناسیون فقط برای احشام تعدادی از دامداران روستای «رمیم» صورت گرفت و احشام من و تعدادی دیگر از دامداران بدون واکسن ماندند» می‌پرسیم حالا که رودخانه خشک شده چطور آب مورد نیازشان را تامین می‌کنند؟ خالد به تانکر آب سه هزار لیتری پشت سرش اشاره می‌کند و می‌گوید: «سه هزار لیتر آب شور را از اداره آبفای بستان صد هزار تومان می‌خریم. این آب فقط دو روز جوابگوی ما و گله است. دو سال پیش از سیلاب در امان نبودیم و حالا بی‌آبی زندگی‌مان را به نابودی می‌کشاند»

سوء مدیریت منابع آب و تبعات آن در زندگی مردم، اهمیت آب در زندگی انسان‌ها و وابستگی توسعه به آن بر کسی پوشیده نیست. بحران کم آبی افزون بر اثرات زیست‌محیطی، بر شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یک منطقه اثر منفی خواهد گذاشت. با توجه به قرار گرفتن ایران در کمربند خشک جهان صرف نظر از تغییرات زیست محیطی و اقلیم یک منطقه، دخالت‌های انسانی چون سوء مدیریت و بهره‌برداری نامتعارف از منابع آبی، سدسازی‌های بی‌رویه، انتقال آب بین حوزه‌ای و در نتیجه از بین بردن آگاهانه منابع آب به بهانه اموری چون بهره‌برداری از ذخایر نفتی در بستر تالابها می‌تواند منجر به تشدید این بحران در یک منطقه شود. اما به طور کلی در بروز بحران آب سه موضوع تغییر اقلیم در سطح جهانی، سوء مدیریت منابع آب و درک و برداشت غلط مردم در استفاده از منابع آب، موثر هستند.

ساخت سد در یک منطقه آسیب‌های جبران ناپذیری را به محیط زیست و معیشت مردم آن منطقه وارد می‌کند و نوعی فعالیت بیابان زا به شمار می‌رود.

 سالانه تا پنج میلیارد مترمکعب و یا بیشتر آب در مخازن سدها تبخیر می‌شود. آسیب ناشی از سدسازی به اندازه‌ای است که از دهه هفتاد به بعد ساخت سد در کشورهای توسعه یافته متوقف شد و حتی اقداماتی در جهت تخریب سدهای به جا مانده از سالهای قبل علیرغم هزینه بالا، صورت گرفت.

 در گذشته سدسازی راهکاری در مقابل افزایش تقاضای آب و بهره برداری بیش از حد از منابع آبی بود، اما بررسی‌ها نشان داده است که پدیده تغذیه‌گرایی مخازن سد، منجر به تجمع بیشتر مواد غذایی و فعالیت میکرو ارگانیزم‌ها در اعماق آب پشت سد و در نتیجه کاهش کیفیت آب می‌شود. آب با این شرایط برای مصارف شهری و صنعتی قابل استفاده نیست و برای گندزدایی و تصفیه آن باید هزینه گزافی صرف شود.

 همچنین تبخیر بالای آب پشت سد، منجر به بالا رفتن مقدار نمک و املاح آن می‌شود که استفاده از آن را به عنوان آب شرب با مشکلاتی مواجه و همچنین در صنعت کشاورزی باعث آسیب به محصولات خواهد شد.

 علاوه بر این به دلیل کاهش جریان آب در پایین دست سد و انباشته شدن سلیت و لای، حیات برخی حلقه‌های اکوسیستم در معرض خطر قرار میگیرد به طوری که منجر به مهاجرت برخی گونه‌های حیوانی شده و تغییر در پوشش گیاهی منطقه می‌شود. 

یک رودخانه وقتی جاری باشد، خاصیت خودپالایی دارد اما با راکد ماندن آب در مخزن سد، تجمع آلودگی‌ها در آب باعث آلوده شدن خاک و انتقال آن به حیوانات و انسان‌هایی که در آن منطقه زیست می‌کنند، خواهد شد. همچنین گونه‌هایی از این آلودگی آبزیان ساکن دریاچه را در معرض خطر قرار می‌دهد.

 ساخت سد در بعد دیگر باعث می‌شود روستاها و زمین‌های اطراف این سازه، بعد از آبگیری آن به زیر آب رود و ساکنان منطقه مجبور به مهاجرت شوند. از سویی معیشت مردم پایین دست سد که برای تامین حقابه کشاورزی و شرب خود به رودخانه وابسته بودند و یا بخشی از غذای خود را از آبزیان رودخانه تامین می‌کردند، در معرض خطر قرار می‌گیرد. 

در استان خوزستان شش سد مخزنی و چهار سد تنظیمی-انحرافی مهم وجود دارد. در این بین ساخت سد کرخه که عملیات اجرایی آن در سال ۱۳۷۰ آغاز شد و همزمان با انحراف رود دجله در عراق بود، خشک شدن بخش‌های وسیعی از تالاب هورالعظیم را به دنبال داشت، به طوری که منجر به اخطار برنامه محیط زیست سازمان ملل به ایران و عراق شد.

انتقال آب و توسعه صنعت در کویر 

ایده انتقال بین حوضه‌ای آب نخستین بار با طرح انتقال از حوضه کارون به حوضه زاینده‌رود و فلات مرکزی در زمان صفویان مطرح شد که به دلیل جنگ، نیروی کار و هزینه ایجاد کانال به مرحله اجرا نرسید. 

در دوران پهلوی دوم با عقد قرارداد با یک شرکت خارجی، این پروژه در سال ۱۳۲۲ افتتاح شد و امروزه آنرا با نام تونل کوهرنگ ۱ می‌شناسند. در سال ۶۶ تونل کوهرنگ ۲ (مکمل کوهرنگ ۱) و در سال ۷۳ تونل کوهرنگ ۳ احداث شد. تونل کوهرنگ ۳ پیش از بهره‌برداری به دلیل ضعف تکنولوژیکی و عبور از گسل‌ها و سازنده‌های آهکی سبب قطع شدن شریان‌های آب زیرزمینی و آبهای آهکی و خشک شدن چشمه آهکی مروارید در ناحیه زاگرس شد.

 پس از طرح تونل سوم کوهرنگ، پروژه تونل بهشت آباد برای انتقال آب از سرچشمه های کارون بزرگ به اصفهان مطرح شد. طرح‌های کوهرنگ ۳، بهشت آباد و ونک در سال ۹۸ دوباره فعال شدند. این در حالی بود که رییس دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه شهید چمران اهواز، هشدار داده و گفته بود طرح‌های انتقال آب از سرشاخه‌های کارون با زندگی مردم خوزستان گره خورده است و خواستار توقف آنها شد.

وجود منابع آب مازاد در استان خوزستان، مشکل کشاورزی در مناطق مقصد، توزیع یکسان آب در مناطق مختلف و جلوگیری از هدر رفت آب ورودی به استان از دلایل مدافعین طرح‌ها و پروژه‌های انتقال آب است.

 طبق نظر کارشناسان حتی با در نظر گرفتن تمام آبی که از استان‌های مجاور وارد خوزستان می‌شود و با توجه به وسعت زمین‌های کشاورزی، در حوضه رودخانه‌های کارون، کرخه و دز، آب مازادی وجود ندارد و تنها آب ضروری و مورد نیاز استان جا به جا می‌شود. 

مهدی قمشی یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه چمران به خبرگزاری ایرنا گفته است: «در صورتی که انتقال آب تنها برای تامین آب شرب باشد، تونل کوهرنگ ۳ ظرفیت تامین نیاز ۵۰ سال استان‌های اصفهان، یزد و کرمان را دارد. اما اجرای طرح‌های بعدی، حاکی از این است که هدف اصلی از این انتقال آب تامین نیاز صنعت و کشاورزی در کویر است» لازم به ذکر است طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای از سر شاخه‌های کارون بزرگ اجرا شده یا در حال اجرا که شمار آن به ۱۰ پروژه می‌رسد، در حالی به مرحله اجرا رسیده که سازمان حفاظت محیط زیست، سازمان بازرسی کل کشور و مرکز پژوهش‌های مجلس مخالف اجرای آن بوده‌اند. برای مثال مجوز هفتمین طرح کوهرنگ ۳ در سال ۹۳ باطل شد.

اما سه سال بعد سازمان محیط زیست درخواست منع توقیف آن را به قوه قضاییه داد و مجوز آن تمدید شد. این مسئله شکایت انجمن‌های محیط زیستی از معاون سازمان حفاظت محیط زیست را در پی داشت. 

پروژه انتقال آب سرشاخه‌های کارون به دشت رفسنجان (ونک-سولگان) علیرغم اظهارات رییس سازمان حفاظت محیط زیست وقت، مبنی بر مشکلات زیست محیطی این طرح، در سال ۱۳۹۳ به درخواست وزارت نیرو به جریان افتاد.

 طرح بهشت آباد نیز که آب را از کارون به استان‌های اصفهان، کرمان و یزد انتقال می‌دهد و پیش از این به دلیل ایجاد اختلاف بین استان چهارمحال و بختیاری و اصفهان متوقف شده بود، فاقد ارزیابی‌های زیست محیطی است.

از دیگر عواقب طرح‌های انتقال آب در خوزستان، نابودی اکوسیستم جانوری کارون و انقراض نسل برخی ماهیان در آن است. این مسئله همچنین سبب خشک شدن تالاب‌ها و از بین رفتن اکوسیستم ذره‌بینی آن شده و اثر منفی بر تنوع زیستی پیرامون منطقه دارد. به طوری که حتی اگر آب به تالاب برگردد؛ جانوران آبزی قابل برگشت نخواهند بود.

از ملی‌گرایی تا منطقه‌گرایی

تفاوتهای عمده در فضای درونی یک کشور در مقایسه یک مکان با مکان دیگر از نظر ماهیت و سطح توسعه ملی شامل نابرابری در فرصتهای اقتصادی، طبیعت، فرهنگ، زبان، هویت خواهی و تاریخ است. در صورت عمیق بودن این تفاوت‌ها و آگاهی مکان‌های کمتر توسعه یافته به این موارد، مردم این مناطق سهم خود را در مشارکت ملی در کمترین میزان می‌بینند و این مسئله تنش‌هایی را برای حکومت ایجاد می‌کند. محدود ماندن این تنش‌ها به یک منطقه یا مناطقی خاص، احساس منطقه‌گرایی در مقابل ملی‌گرایی تقویت می‌شود. مردم در یک منطقه مشخص و در فضای ملی، به دنبال خواسته‌های خود هستند و مفاهیم «منطقه هسته» و «منطقه حاشیه‌ای» در فضای کشور ظاهر می‌شود. 

بحران کم آبی همچنین زمینه‌ساز بروز خشونت‌های گروهی، تشدید احساسات و برانگیخته شدن برخوردهای قومی، اضطراب و آشوب‌های شهری و شورش‌ها خواهد بود. 

رودخانه کارون با اتصال به نواحی مرکزی کشور، از جدایی جمعیت حاشیه خود از مرکز کشور جلوگیری کرده که همین مسئله منجر به تقویت امنیت منطقه‌ای و ملی و همینطور انسجام اجتماعی و همگرایی سیاسی شده است.

 اجرای طرح‌های انتقال آب بدون ارزیابی سیاسی-اجتماعی و همچنین عدم اقدام به موقع نهادهای مسئول در راستای جبران خسارت مردم آسیب دیده از کم‌آبی یا خشکی آب‌های جاری استان، فارغ از آسیب‌های سیاسی و اقتصادی، فجایعی را در ابعاد سیاسی-اجتماعی کشور رقم خواهد زد.

بحران آب در پر آب‌ترین استان کشور

در خوزستان به دلیل شور بودن آب‌های موجود در منابع زیرزمینی، ۸۵ درصد آب شرب مردم از آب‌های جاری تامین می‌شود. پایین آمدن دبی نرمال آب رودخانه‌های استان، توان خودپالایی آنها را کاهش داده و این مسئله منجر به کاهش کیفیت آب شده است. از طرفی با سرریز شدن فاضلاب صنعتی و خانگی به رودخانه‌ها این آلودگی افزایش یافته و مصرف آن سلامت مردم حاشیه رودخانه را به خطر می‌اندازد. همین امر سبب تحمیل هزینه‌های دائمی خرید دستگاه‌های تصفیه آب و فیلترهای خانگی بر خانوارها شده است. کسانی که قادر به پرداخت هزینه خرید این دستگاه‌ها نیستند، مجبور به خرید آب شرب بوده و از طرفی با افزایش آلودگی آب از حد مجاز در معرض خطر انواع بیماری‌های پوستی قرار دارند. برای مثال در روستاهای مسیر «هوفل» در شهرستان سوسنگرد، مواردی از ابتلا به بیماری‌های پوستی دیده شده که مردم علت آنرا استفاده از آب لوله کشی آلوده می‌دانند.

 یکی از خانوارهایی که در روستای «حمود عاصی» سکونت دارد می‌گویند به علت ایجاد سوزش و خارش شدید پوست در اثر مصرف آب آلوده لوله‌کشی مجبور به استحمام کودک دوساله خود با آب معدنی هستند.

علاوه بر آب شرب و نیاز واحدهای مسکونی، سرشاخه‌های رودخانه کارون از جهت تامین آب صنایع استان از جمله برق و الکترونیک، پتروشیمی و پالایشگاه، نیشکر و … حائز اهمیت هستند. 

کاهش میزان انرژی تولیدی در نیروگاه‌های برق‌آبی و حرارتی و همچنین نبود آب کافی برای صنایع، منجر به افت فعالیت‌ واحدهای صنعتی استان خواهد شد که این امر بیکاری و کاهش دستمزد کارگران را در پی خواهد داشت. در چنین شرایطی بدیهی است یکی از گزینه‌های پیش رو برای مردمی که درآمد کافی ندارند مهاجرت به استان‌های مجاور است. اغلب این مهاجران چون سرمایه کافی ندارند مجبور به سکونت در حاشیه شهرها می‌شوند. این مسئله منجر به تشدید آسیب‌های اجتماعی خواهد شد. 

در بخش کشاورزی استان خوزستان کشت گندم، نخیلات، نیشکر، برنج، مرکبات، سیب زمینی، گل‌های زینتی و … متداول است. خوزستان در تولید گندم پس از استان فارس رتبه دوم را در کشور دارد.

در پی خشکسالی و کاهش بارندگی، کاهش آب خروجی سدهای کارون، کاهش آب ورودی به رودخانه کارون از دجله و فرات در عراق، میزان آب شیرین در مسیر انتهایی زیرشاخه‌های رودخانه کارون کاهش پیدا کرده و به دنبال آن آب شور دریا در بستر رودخانه پیشروی می‌کند. این امر سبب خشک شدن زمین‌هایی شده که از این رودخانه سیراب می‌شوند. این پدیده از سالها قبل در خوزستان آغاز شده و بر اساس آمار موجود شور شدن اروند تا سال ۹۲ منجر به کاهش پنجاه درصدی محصولات کشاورزی استان شد. 

آنچه بر هورالعظیم گذشت

کمیسیون اقتصادی دولت در سال ۸۷ به بهانه اینکه هورالعظیم یک میدان نفتی مشترک با عراق است، بیش از ۷۰۰۰ هکتار از اراضی تالاب را به وزارت نفت واگذار کرد و این سرآغاز ضربه‌ای مهلک بر پیکره تالاب هورالعظیم بود. این واگذاری در حالی صورت گرفت که طبق ماده ۱۶ قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست، تمامی اراضی تالابی کشور به نمایندگی از دولت در اختیار سازمان حفاظت از محیط زیست بوده و این سازمان حق واگذاری آن را ندارد.

دلاور نجفی حاجی پور، معاون سابق محیط طبیعی سازمان محیط زیست کشور ادعای اشتراک میدان نفتی هورالعظیم با عراق را نادرست و تنها بهانه‌ای برای استخراج بدون مزاحمت دانست. به دنبال این واگذاری آتش زدن نیزارها، خشکاندن بخش‌های عظیمی از تالاب، جاده‌سازی و تخلیه پسماندها در آن صورت گرفت. در پی این اقدامات بود که در تابستان ۹۷ هورالعظیم بیش از چهارماه در آتش سوخت. به گفته فعالان محیط زیست شرکت‌های نفتی در زمان وقوع سیل بهار ۹۸ مانع آبگیری بخش‌های وسیعی از هور شدند و در نتیجه سیلاب به سمت مزارع هدایت شد. خشک شدن تالاب هور در سال‌های گذشته آنرا به یکی از کانون‌های گرد و غبار در استان تبدیل کرده و تبعات زیستی بسیاری را در پی داشته است.

بهمن ماه سال ۹۹ سازمان آب و برق از احتمال وقوع سیل خبر داد و علیرغم هشدارهای مهدی مدحجی کارشناس تالاب‌های خوزستان، یکی از سازه‌های دایک مرزی تالاب، که با دبی ۵۰ مترمکعب بر ثانیه آب را از تالاب خارج می‌کرد، باز گذاشت. اوایل اردیبهشت ۱۴۰۰ با شکست سازه دیگری در دایک، آب تالاب به مدت دو هفته به هدر رفت.

 به گفته کارشناس تالاب‌های خوزستان در صورت محاسبه حداقل بیش از نصف آب هدررفت داشته که این مسئله با تبخیر بالای ۱۲۰ میلی‌متر در خوزستان قابل چشم پوشی نیست. اواخر خرداد ماه همزمان به تبخیر و کاهش کیفیت آب در تالاب، طی دو هفته تا ۲۰ روز دبی رودخانه به صفر رسید و آبزیان در رودخانه تلف شدند که این مسئله همزمان با کشت شلتوک در منطقه بود.

با قرار گرفتن تالاب هور العظیم در خطر نابودی، مشاغل وابسته به این تالاب نیز در خطر قرار می‌گیرد. این تالاب از مهمترین منابع درآمد بومیان منطقه است. پرورش گاومیش که یکی از راه‌های امرار معاش مردم این منطقه بوده، اکنون با چالش‌های جدی رو به رو است.

 گاومیش حیوانی کم طاقت در مقابل آفتاب و گرما است که بخش زیادی از روز را باید در آب بماند. کم آبی و گرمای هوا اخیراً سبب رم کردن، مفقود شدن، بیماری و مرگ احشام پرورش دهندگان گاومیش شده است. 

بررسی مهاجرت به عنوان یکی از نتایج بحران آب

 مردم در مقابل بحران‌های اکولوژیک به دو شکل واکنش نشان می‌دهند؛ دسته اول شیوه معیشتی خود را به گونه‌ای تغییر می‌دهند تا سازگار با شرایط جدید باشد – تغییر الگوی کشت در میان کشاورزان- و دسته دوم مهاجرت می‌کنند. 

بسیاری از متخصصان مهم‌‌ترین پیامد تغییرات اقلیمی را مهاجرت ساکنان مناطقی می‌دانند که با کمبود آب درگیر هستند. این معضل در روستاها به دلیل وابستگی مشاغل به آب بیشتر است. با بروز خشکسالی و افزایش دما در یک سال زراعی، آمارها از افزایش مهاجرت در سال بعد خبر می‌دهند. بر اساس مطالعات پژوهشگران، با توجه به اینکه شرایط متغیرهای اقتصادی و اقلیمی هردو بر تصمیم روستاییان به مهاجرت موثر هستند. 

آنچه در این بین از دید یک NGO فعال در حوزه آسیب‌های اجتماعی حائز اهمیت است، تاثیرات متقابل فقر و توسعه حاشیه‌نشینی و تخریب محیط زیست است. در واقع فقر در جوامع روستایی گزینه‌های معیشتی مردم این مناطق را محدود و آنها را وابسته به منابع پایه از جمله آب می‌کند. لذا با تخریب یا افت منابع پایه، مشاغل کشاورزی و پرورش گونه‌های دام وابسته به همان منابع در معرض خطر قرار می‌گیرد. با از بین رفتن مشاغل بعضی از روستاییان که توان تطابق با شرایط جدید را ندارند، مجبور به مهاجرت به شهرها شده و به دلیل عدم توانایی مالی ناشی از کاهش درآمد، بیشتر در مناطق حاشیه‌ای کلان شهرها ساکن می‌شوند. مسلم است که به دنبال توسعه مناطق حاشیه، ناهنجاری‌های اجتماعی و بحران‌های زیست محیطی تشدید می‌شوند.

در خوزستان مهاجرت برون استانی از سال ۱۳۹۰ تا سال ۱۳۹۵ در اثر مسائل فرهنگی– اجتماعی، ناشی از نزاع میان عرب و عجم، تاثیرات زندگی عشایری در منطقه و تغییرات اقلیمی، شدت گرفت و این استان را به یک استان مهاجر فرست تبدیل کرد. 

علت تشدید مهاجرتهای درون استانی از سال ۱۳۹۰ کاهش منابع آبی بود. این نوع مهاجرتها بیشتر از نوع خانوادگی و روستایی و بنیان کن هستند و منجر به تخلیه روستاها می‌شوند. 

در سالهای اخیر بسیاری از کشاورزانی که به کشت دیم مشغول بودند به حاشیه شهرها مهاجرت کرده‌اند. این مناطق که اکثراً سکونتگاه‌های غیررسمی محسوب می‌شوند، فاقد زیرساختهای شهری نظیر سیستم آب و فاضلاب و زهکشی، برق کشی و لوله کشی گاز هستند. فقدان سیستم آب و فاضلاب و زهکشی باعث می‌شود ساکنین مناطق حاشیه فاضلاب خانگی خود را به شیوه غیربهداشتی دفع کنند. مسئله‌ای که در مناطق حاشیه اهواز نظیر کوی مندلی، حیتنک، سیاحی و … به وضوح دیده می‌شود. در این مناطق جوی‌های اطراف خانه‌ها مملو از فاضلاب خانگی است که باعث جذب حشرات و بروز و شیوع انواع بیماری در میان مردم ساکن در این مناطق شده است.

 از طرفی نبود کانالهای فاضلاب باعث شده با هر بار بارندگی، خانه‌ها و معابر فرعی و اصلی این مناطق غرق در فاضلاب شود. وجود کانالهای روباز فاضلاب در این مناطق خطر غرق شدگی برای کودکان مناطق را به دنبال دارد. در مرداد ماه سال ۹۹ یک کودک، سال ۹۷ دو کودک و در سال ۹۵ یک کودک در اثر غرق شدن در کانال‌های روباز فاضلاب در منطقه سیاحی، جان خود را از دست دادند.

از طرفی مهاجران که حال سرمایه خود را از دست داده‌اند و مجبور به تغییر شیوه معیشتی خود هستند. آنها از آنجا که امکان کسب مشاغل تخصصی را در شهرها ندارند مجبور به روی آوردن به مشاغل کاذبی چون دستفروشی، خرده‌فروشی کپسول گاز، زباله‌گردی، فروش آب تصفیه و … می‌شوند. 

با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی حاضر و گسترش بیکاری پس از شیوع کرونا، امکان گرایش به بزه در این قشر چه در جهت تامین معیشت خود و چه در جهت تقابل با فشارهای اجتماعی-اقتصادی که متحمل می‌شوند، بیشتر می‌شود. از سوی دیگر ورود کودکان خانواده به چرخه اشتغال، به عنوان راه‌حلی برای رفع مشکلات معیشتی، مسئله دیگری است که منجر به افزایش آمار کودکان کار در اهواز شده است.

استان خوزستان بر اساس آمار رسمی، رده دوم بیکاری را در سطح کشور دارد. ضمن اینکه طبق آخرین آمار شیوع اعتیاد در خوزستان بالاتر از میانگین کشوری است. این معضل یکی از آسیب‌های اجتماعی گسترده در مناطق حاشیه است و متاسفانه موج مهاجرت‌های جدید در اثر بحران کم آبی می‌تواند آنرا تشدید کند، چرا که همان طور که اشاره شد یکی از مقاصد مهاجران به دلیل توان معیشتی پایین، حاشیه کلانشهرهایی چون اهواز است.

نتیجه گیری:

یکی از معضلات اصلی شهر اهواز حاشیه‌نشینی است. این شهر با ۲۰ محله حاشیه‌نشین دارای بیشترین آمار حاشیه‌نشینی در كشور است. اهواز از نظر جمعیت حاشیه‌نشین سومین شهر در کشور محسوب می‌شود. از دلایل بالا بودن این آمار در اهواز می‌توان به جنگ ایران و عراق و پدیده خشکسالی به دلیل انتقال آب، سد سازی‌های گسترده و خشک شدن تالاب هور العظیم اشاره کرد. حال با بروز موج جدیدی از خشکسالی این مسئله تشدید شده و روستاییانی که موفق به سازگاری با شرایط جدید نمی‌شوند، مجبور به مهاجرت خواهند شد؛ مقصد این نقل مکان ممکن است مناطق بالادست رودخانه یا شهرهای اطراف و یا کلانشهر اهواز و حتی استان‌های دیگر باشد. مهاجرت روستاییان به کلانشهر اهواز توسعه حاشیه‌نشینی و سکونتگاه‌های غیر قانونی و رشد فقر و آسیب‌های اجتماعی را برای این شهر در پی خواهد داشت. لذا ضروری است دولت و نهادهای مسئول با اتخاذ سیاستهای به موقع و هدفمند از این فاجعه جلوگیری به عمل آورند. 

طبق مشاهدات اعضای جمعیت امام علی (ع) در مطالعات و مراجعات میدانی صورت گرفته و اظهارات مردم ساکن در این مناطق، ابتدا باید جهت جلوگیری از خسارت بیشتر به روستاییان، اقداماتی نظیر اعزام دامپزشک به همراه داروهای لازم برای نجات دام‌ها و علوفه برای احشام صورت گیرد. در قدم بعدی با توجه به علائم بیماری‌های پوستی میان اهالی، ابتدا پزشک به روستاها اعزام شود و بعد در جهت گندزدایی مخازن آب تدابیری اندیشیده شود. 

جمعیت امام علی به عنوان یک سازمان مردم‌نهاد این آمادگی را دارد که در کنار مطالبه‌گری، در تعدادی از روستاها این اقدامات را به صورت پایلوت به اجرا درآورد. 

لازم به ذکر است روستاهای مرزی و روستاهایی که در پایین دست رودخانه قرار دارند از اولویت بیشتری در کمک‌رسانی برخوردارند. البته باید این نکته را در نظر گرفت که احیای رودخانه کرخه و تالاب هورالعظیم اساسی‌ترین اقدامیست که دولت باید در پیش گیرد.

چرا که در صورت مهاجرت روستاییان، بخش کشاورزی به عنوان یکی از مولدهای اقتصادی کشور در معرض خطر قرار خواهد گرفت. در صورت تداوم این شرایط، سرنوشت خوزستان که در حال حاضر رتبه سوم را در جمعیت زیر خط فقر کشور دارد چه خواهد شد؟ 

امروزه در دنیا انتقال آب بین حوضه‌ای برای مصارف غیر شرب منسوخ شده است. سوال اینجاست که با وجود هشدار کارشناسان در طول سالهای متمادی مبنی بر نبود توجیهات زیست محیطی در اجرای طرح‌های انتقال آب و تحمیل ضررهای اقتصادی و اجتماعی هنگفت به کشور، چرا اجرای آنها متوقف نمی‌شوند؟ 

طرح احیای نخیلات که با آبرسانی به خرمشهر و آبادان و کاهش شوری آب که در سال ۶۸ آغاز و قرار بود تا سال ۹۴ تکمیل شود، با وجود این بحران آب به کجا خواهد رسید؟

خالد هنوز بر بستر رودخانه ایستاده است و روایت تلخ این روزهای خوزستان را نقل می‌کند. خبری از خروش کرخه نیست. سکوت و غبار تنها پدیده قابل مشاهده در کنار کپر اوست. تعجب می‌کنم که چطور تا امروز با این وضعیت کنار آمده است. 

خوزستان، بزرگترین جلگه ایران که روزگاری به داشتن پنج رودخانه دائمی و آب و هوای شرجی معروف بود، در عرض چند دهه بستر رودخانه‌هایش محل عبور فاضلاب و پساب صنایع شده است. از خالد می‌پرسیم با این شرایط می‌خواهد برای زندگی خود و خانواده‌اش چه کار کند؟ لبخند تلخی می‌زند و با اشاره به نقطه نامعلومی پشت سرش می‌گوید: «چند روز پیش پنج کپر دیگر آن جا بودند. صاحبان کپرها به امید آب به زمین‌های بالادست رودخانه مهاجرت کردند» ما اما می‌دانستیم که وضعیت بالادست رودخانه هم چندان تعریفی ندارد

منابع:

گزارش نشست تخصصی مهاجرت اکولوژیک، اردیبهشت ۱۳۹۷

مقالات نهمین سمینار بین‌المللی مهندسی رودخانه، بهمن ۱۳۹۱، اهواز

۰ پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *