شبیهسازی روش اصلاح جامعه به شیوهی حسین (ع)
شاید یکی از بزرگترین شخصیتهای دینی ما که به درستی فهمیده نشده است حسین «ع» باشد. دلیل آن را شاید بتوان در آنجا جستجو کرد که هر کسی آن طور که خود خواست حسین را قرائت کرد. یک نفر خواست حسین را تنها در «شجاعت» ببیند و هزاران تحریف از عاشورا در جنگاوری حسین و یارانش نوشت. بعدها این حجم عظیم از تحریفها، دستاویزی شد تا پیام حسین پنهانتر بماند. یک نفر خواست حسین را یک انقلابی معرفی کند. آن چنان حسین را حماسی نوشت که حالا اگر از تعقل و خردورزی حسین بگوییم گویی در حق او کمکاری کردهایم. هر کسی آن طور که خود خواست حسین را قرائت کرد و به قول مولوی «هر کسی از ظنّ خود شد یار من». اما آیا میشود حسین را نه یک انقلابی حماسهساز، که یک مصلح اجتماعی بزرگ بر بستری از تعقل، خردورزی و ثبات قدم دانست؟ تا برای اصلاح جامعهی امروز، درسی از آن برگیریم.
جامعهی ما امروز درگیر معضلات فراوان است؛ از بیکاری و تورم گرفته، تا کمفروشی و رشوه و اختلاس، از فساد اقتصادی و نادیده گرفتن حقوق شهروندان از جمله محرومان، کودکان و زنان گرفته تا هزاران مشکل و معضل کوچک و بزرگ دیگر. مشکلاتی که چنان در بطن جامعه ریشه دوانده که مانند دیو هفت سر، هر سر را که قطع کنی از نقطهای دیگر سر برمیآورد و خود را نمایان میسازد. بیایید ببینیم حسین در برابر وضعیتی مشابه در زمان خود، و چه بسا وضعیتی وخیمتر، چگونه عمل کرد تا شاید با شبیهسازی آن بتوانیم به دنبال راهی برای امروز خود باشیم.
پیش از آنکه از حسین بخواهند با زشتی بیعت کند، خود زشتی را انکار کرده بود و گرفتار آن نشده بود. حسین تن به دروغ، رشوه و چاپلوسی نداده بود. اولین قدم مهاجرت از سرزمین زشتی و افتادن در دامانِ پاکیِ صداقت و راستی است. آیا امروز ما با روش و منش زندگی خود، زشتیهای جامعهی خویش که فقر، نادیده گرفتن حقوق کودکان، اعتیاد و امثالهم هستند را انکار میکنیم؟ یا خود بخشی از فرآیند بازتولید این زشتیها میشویم؟ فرآیندی آکنده به بیتفاوتی، پرداختن هر چه بیشتر به خود، سود بردن از وضعیت نابسامان موجود به طرق مختلف، مصرفگرایی و …؟ اولین قدم، گرفتار نشدن به زشتیهای جاری جامعه است؛ آن چنان که حسین گرفتار نشد.(مطالعه بیشتر در:حسین کارکرد اجتماعی دین و روزگار ما)
فرض کنیم از این مرحله گذشتیم و به زشتیها دچار نشدیم. حسین تن به بیعت نمیدهد و در سالهای پیش از حادثهی کربلا به بزرگان شهر خروش میکند که چرا به حال محرومان و ناتوانان رسیدگی نمیکنند. به علاوه او از شهر خود، مدینه، (به سوی مکه) خارج میشود و خروج او در بستری از آرامش و تعقل، که به دنبال قیام هم نیست، خود صدای اعتراضی بلند است تا هم آرامش جامعه را حفظ کند و هم صدای این اعتراض و روشنگری را که پیشتر هم بلند کرده بود به گوش همه برساند. حالا اگر ما در امروز جامعهی خویش، گرفتار زشتی نشدیم آیا میخواهیم ندایی به روشنگری، در بستری از آرامش، به گوش دیگران برسانیم تا ذره ذره برای اصلاح جامعه قدم برداریم؟ اصلاحی که به سخن، به عملی به نفع اجتماع و بالاخص محرومان، به قلم و به فکر و مطالعه میسر است؛ به دور از جنجال و هیاهو. قدم دوم برای اصلاح زشتیهای جامعه، روشنگری در بستری از تعقل، خردورزی و آرامش است.
حسین پس از مکه به کوفه میرود. در راه کوفه راهش را در صحرای کربلا سد کرده و قصد جانش را میکنند. او در آن لحظات هم میگوید که قصدی برای جنگ ندارد؛ یعنی در لحظاتی که سپاه یزید قصد جان خودش و خانواده و یارانش را دارد باز هم بر مسیر آرامش و تعقل قدم برمیدارد و حرفی از جنگ به میان نمیآورد؛ اما بر آرمانش که «نه گفتن به زشتی» است پای میفشارد. حسین آنگاه میجنگد که طرف مقابل تیغ کشیده و دیگر چارهای برای او باقی نگذاشته. قدم آخر حسین، پای فشردن و ثبات قدم بر آرمان «نه گفتن به زشتیهای جامعهی خویش» تا آخرین لحظه است. او تا آخرین لحظه، ثابت قدم بر روی آرمانش استوار میماند. درس آخر حسین آن است که اگر به زشتیهای جامعهی خویش «نه» گفتیم، اگر پس از آن کلامی و سخنی و عملی به روشنگری از ما نمایان شد، بر این دو اصل تا انتها بر بستری بر تعقل و خردورزی ثابتقدم بمانیم. اگر چنین کردیم مانند حسین، راهی که برای اصلاح جامعه میپیماییم جاودانه میشود، عقل عاشق میشود و امروز شما آن یار حقیقی و گمشدهی حسین میشوی که پس از ۱۴۰۰ سال بر ندای «هل من ناصر ینصرنی؟» او پاسخ میدهی و به او میپیوندی.
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!