چند کلمه با آرتین، ایراننژادی که به همراه خانوادهاش غرق شد…
عکست میخکوبم کرد انگار همه معصومیتها و قشنگیهای دنیا رو یکجا ریختن توی وجود تو لابد چشم و چراغ خونوادت بودی. وقتی اسماشون رو با زبون شیرین پونزدهماهگیت صدا میزدی، قند توی دلشون آب میشد. هر دندونی که درمیاوردی، هر قاشق غذایی که میخوردی، هر قدمی که برمیداشتی، هر کلمهای که میگفتی، هر لبخندت، هر […]