بچه‌هاي افغان پشت درهاي مدرسه مانده‌اند

سازمان‌هاي مردم‌نهاد از مشكل تازه براي ثبت‌نام كودكان افغان در مدارس خبر مي‌دهند

زهرا چوپانكاره

مهر سال 96 وقتي «اعتماد» براي تهيه گزارش از ثبت‌نام و حضور دانش‌آموزان افغان ساعاتي را در يك دبستان دخترانه دولتي در محله كن تهران گذراند، گزارش بر اين محور «بچه‌هاي شيفت عصر» نوشته شد؛ پس از «فرمان» تعداد دختران افغان آنقدر زياد شده بود كه مسوولان مدرسه از ترس برخي والدين ايراني دانش‌آموزان ايراني و افغان را جدا كرده بودند و شيفت عصر با كلاس‌هاي 40 نفره نصيب دسته دوم شده بود. حالا در شهريور 99 و در ميانه غوغا و آشوب باز شدن مدارس در روزهاي قرمز كرونا در شهرهاي بزرگ كشور، خبر بازماندن بخشي از كودكان اتباع افغان از ورود به مدارس ايراني كمرنگ شده است. سازمان‌هاي مدني و مردم‌نهاد امسال به استناد فرمان رهبري هم نتوانسته‌اند بسياري از كودكان بدون كارت اقامت افغان را در مدارس ثبت‌نام كنند. كسي نمي‌داند امسال چه اتفاقي افتاده، تنها نكته‌اي كه مي‌دانند اين است كه امسال ديگر آن فرمان «هيچ كودك افغانستاني، حتي مهاجريني كه به‌صورت غيرقانوني و بي‌مدرك در ايران حضور دارند، نبايد از تحصيل بازبمانند و همه آنها بايد در مدارس ايراني ثبت‌نام شوند» اجرايي نمي‌شود. چند روز قبل‌تر وقتي برخي فعالان مدني داشتند در مورد اين موضوع در شبكه‌هاي اجتماعي مي‌نوشتند، بحث به راديو هم كشيد و البته بدون پاسخ و بدون راه‌حل رها شد.

پاي وزارت كشور در ميان است

11 شهريور ماه ميزگرد در مورد كودكان كار در راديور گفت‌وگو به اينجا رسيد كه اصولا كودكان اتباع در كشورمان گويا تا جايي پذيرفته‌شده هستند كه مشغول كار در خيابان و زباله‌گردي باشند اما ديگر وارد مدارس نمي‌توانند بشوند. رقيه امام، عضو هيات‌مديره شبكه ياري كودكان كار بود كه اين مساله را پيش كشيد: «امسال بچه‌ها را مي‌فرستيم به اداره آمايش براي گرفتن برگه ثبت‌نام، مي‌گويند به جديدها نمي‌دهيم، شما جزو سرشماري ما نيستيد.» محمود علي‌گو، سرپرست كل دفتر امور آسيب‌ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور هم از قضا اين موضوع را تاييد كرد و در مورد دختر بچه افغاني گفت كه كارهايش را پيگيري مي‌كرده: «چهار بچه از يك خانواده پيش ما هستند، من به اين دختر مي‌گويم مي‌خواهي چه كار كني؟ مي‌گويد آقا بگذاريد فقط درس بخوانم. هيچ امكان مجوزي براي درس خواندن اين بچه وجود ندارد. چرا؟ چون جزو ورودي‌هاي جديد هستند كه خانم امام گفتند. تازه ايشان يك انجمن هستند كه احتمالا دست‌شان به جايي نمي‌رسد، بنده بهزيستي هستم و دستم به جايي نمي‌رسد! فرمان را رهبري داده است، وزير آموزش و پرورش ابلاغ كرده، مگر مي‌شود اجرا نشود؟ من الان يقه كي را بگيرم؟»در همان برنامه به دنبال جواب اين سوال كه «بايد يقه كي را گرفت؟» با مسعود ثقفي، سخنگوي آموزش و پرورش تهران تماس گرفته شد. «مجوزهايي را بايد از وزارت كشور دريافت بكنند. ما در اينكه به اينها آموزش بدهيم و در مدارس ما حضور داشته باشند هيچ مشكلي نداريم اما بايد يك سند شناسايي از سمت وزارت كشور صادر بشود. ما كه نمي‌توانيم فراقانوني عمل كنيم.» در ميان بهزيستي، آموزش و پرورش، انجمن‌هاي مردم‌نهاد تنها يك نكته روشن است: دفتر كفالت (وابسته به وزارت كشور) به كودكان افغاني كه در زمره سرشماري‌هاي سال گذشته ثبت نشده‌اند ديگر برگه هويت نمي‌دهد. اين يعني پايان امكان حضور آنها در مدارس ايراني. بنا به گفته حاضران آن جمع حالا تقريبا معلوم است كه بايد يقه كي را گرفت اما تاكنون هيچ‌كدام موفق به گرفتن پاسخ روشني از سمت اين وزارتخانه نشده‌اند. متاسفانه با وجود تصويب قانون اعطاي تابعيت به فرزندان حاصل از ازدواج مادران ايراني با مردان خارجي، شاهد هستيم كه برخي استانداري‌ها از جمله يزد، خراسان رضوي و برخي نقاط تهران، به جاي اينكه شرايط تسهيل شود و با استناد به اين قانون وضعيت بي‌تابعيتي بچه‌ها سامان داده شود، آقايان به نوعي دارند اين بچه‌ها را از سر خودشان باز مي‌كنند. ما طرحي داريم به نام «فرمان» كه همان دستور رهبري است كه بچه‌هاي افغان چه آنهايي كه كارت هويت دارند و چه آنهايي كه ندارند، از اداره اتباع برگه تحصيلي بگيرند و بروند در آموزش و پرورش به صورت رسمي درس بخوانند. سال‌ها ما اين كار را كرديم، مددكاران ما بچه‌ها را ‌بردند و برگه تحصيلي مي‌گرفتند اما امسال در يك اتفاق عجيب و غريب برخي استانداري‌ها و اداره اتباع از صدور برگه كارت حمايت تحصيلي امتناع مي‌كنند و مددكاران و خانواده‌ها را مي‌فرستند دنبال گرفتن تابعيت. بچه‌اي كه كلا فاقد تابعيت است يا پدر و مادرش هر دو افغان هستند كه شامل آن قانون نمي‌شوند.» رضا شفاخواه، وكيل دادگستري و عضو داوطلب جمعيت امام علي به «اعتماد» مي‌گويد كه در اين مدت و بر سر حتي تلاش براي گرفتن تابعيت فرزندان مادران ايراني به اين نتيجه رسيده‌اند كه در عمل گرفتن چنين حقي براي كودكان بدون شناسنامه چندان ممكن نيست: «عملا گرفتن تابعيت و شناسنامه براي اين بچه‌ها غيرممكن است، يك جورهايي انگار اين قانون را براي وضعيت كساني مثل خانم مريم ميرزاخاني گذاشته‌اند نه آن مادر سرپرست خانواري كه از سر ناچاري با يك تبعه افغان ازدواج كرده است.» اما سوال اينجا است كه حتي نداشتن تابعيت هم قرار نبوده كه مساله‌اي به وجود آورد؛ مدارس تا همين سال قبل كودكان افغان بدون برگه هويت را هم ثبت‌نام مي‌كردند، چه چيزي در اين ميان تغيير كرده است؟ او هم پاسخ روشني براي اين پرسش ندارد: «ما هم تا سال قبل به فرمان رجوع مي‌كرديم كه دستور خوبي بود. هرچند شامل تمامي بچه‌هاي اتباع نمي‌شد اما خيلي از مشكلات را حل كرده بود، خيلي‌ از بچه‌ها با استفاده از همان فرمان به صورت رسمي در آموزش و پرورش ايران درس خواندند و مدرك گرفتند. اما الان به يك‌باره مي‌بينيم اداره اتباع دارد اين موضوع را از سر باز مي‌كند.» شفاخواه مي‌گويد اعضاي كميته آموزش جمعيت امام علي از مناطق جنوبي تهران مانند لب خط و شهر ري، مدارس حتي با وجود اينكه بچه‌ها برگه تحصيلي و كارت آبي دارند عملا دانش‌آموزان افغان را ثبت‌نام نمي‌كنند: «نمي‌دانم بين‌شان هماهنگي شده يا اينكه خودشان دارند اين‌طوري عمل مي‌كنند. من تا خودم بررسي نكردم باورم نمي‌شد. خيلي وضعيت بغرنجي پيش آمده.» اين وضعيت بغرنج و بي‌اطلاعي از دلايل رويكرد تازه وزارت كشور است كه سبب شد آن مدير سازمان بهزيستي هم در راديو بگويد: «بنده بهزيستي هستم و دستم به جايي نمي‌رسد!» ديگر چه رسد به سازمان‌هاي مردم‌نهاد.

مي‌گفتند شما مهاجران هستيد و ما انصار

فاطمه قاسم‌زاده، رييس شبكه ياري كودكان كار هم از چرخش ناگهاني امسال در اجرا نشدن فرمان متعجب مانده و به «اعتماد» مي‌گويد كه از منابع متعددي در ميان انجمن‌هاي عضو شبكه ياري شنيده است كه امسال براي ثبت‌نام بچه‌هاي افغان در مدارس به مشكل برخورده‌اند و به نظر مي‌رسد سياست جديد اما ناگفته وزارت كشور بر اين است كه به طرق مختلف جلوي ورود آنها به نظام رسمي آموزش و پرورش كشور گرفته شود: «در ارتباط با گروه‌هاي مختلف موانع مختلفي به وجود مي‌آورند؛ كساني كه سال گذشته در ايران بوده‌اند بايد درك تحصيلي سال گذشته را بياورند، كساني كه تازه آمده‌اند بايد يك نوعي از اوراق هويتي را ارايه بدهند. انجمن‌هاي ما خيلي وقت پيش اطلاع دادند كه اين مشكل به وجود آمده و ما هم نمي‌دانستيم چرا تا اينكه معلوم شد به وزارت كشور برمي‌گردد.» قاسم‌زاده مي‌گويد هنوز چانه‌زني ادامه دارد و مشغول نامه‌نگاري هستند تا بلكه بتوانند جوابي از وزارت كشور دريافت كنند.اما تحليل او كه سال‌ها است در حوزه آموزش و كار كودكان فعاليت دارد، از اين سنگ جديد پيش راه آموزش كودكان اتباع چيست؟ «ببينيد، ما سياست مهاجرپذيري روشني نداريم، از اول هم اين سياست را نداشتيم؛ يك وقتي دروازه‌ها را باز مي‌گذاريم، يك وقتي سخت مي‌گيريم، يك وقتي مي‌گوييم اينها اوراق هم نداشته باشند مي‌توانند (در مدرسه) ثبت‌نام كنند. چند سالي به همين منوال مي‌گذرد و بعد باز مانع مي‌گذاريم. البته يكسري از موارد ثابت است مثلا چون به نيروي كار ارزان نياز داريم، هيچ‌وقت مزاحم كودكان زباله‌گرد نمي‌شويم چون آنها اگر بگذارند و بروند كار سخت مي‌شود چون كسي زير بار آن كار آسيب‌رسان به جسم و روان با آن مبلغ كم نمي‌رود.» سال‌ها است كه قاسم‌زاده هم مانند بسياري از فعالان و آگاهان حوزه كودكان اتباع در مورد اين سياست‌هاي اشتباه حرف زده‌اند، مصاحبه كرده‌اند و نوشته‌اند. به نظر آنها آسيبي كه امروز به اين كودكان وارد مي‌شود ناشي از اين است كه كشوري نمي‌خواهد تصميم بگيرد كه گذر از مرزهايش بايد كنترل‌شده باشد و تكليف كساني كه مي‌آيند و مي‌روند را معلوم كنند تا دردسرهاي بدي ايجاد نشوند: «من بارها در جلسه‌ها گفته‌ام وقتي يك نوجوان افغان تنها و بدون خانواده، بدون مدرك و اوراق هويتي مي‌آيد و مي‌رود و هر بار پول ميليوني براي گذر از مرز مي‌دهد از دو حال خارج نيست؛ يا مرزداري و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي خبر دارد يا ندارد و هر دو هم تاسف‌بار است. اگر از عبور قاچاق خبر نداشته باشد يك‌جوري جاي تاسف دارد، اگر خبر داشته باشد كه يعني بخشي از اين رويه هستند.» اين سياست‌هاي نادرست مهاجرت‌پذيري و بلاتكليفي مساله مرزها و نحوه آمد و رفت به داخل كشور مشكلات ثانويه خود را دارد كه بخشي از آن دارد به صورت تمام‌عيار خودش را در حوزه كار، آموزش و تابعيت كودكان نشان مي‌دهد.او جلسه‌‌اي را به ياد مي‌آورد كه مي‌تواند نماد كليت سياست مهاجرپذيري ايران در دهه‌هاي گذشته باشد؛ اول تاكيد بر مسلمان بودن دو كشور همسايه و كمك به يكديگر و بعد آغاز روندي كه از اساس مبتني بر پيمان‌نامه و پروتكلي نبوده است و در گذر زمان تبديل به سياستي بدون چارچوب مشخص شده است: «يادم مي‌آيد خيلي سال پيش جلسه‌اي داشتيم كه سفير افغانستان هم در آن شركت داشت و تعريف مي‌كرد كه ما همان موقع كه روند مهاجرت آغاز شد گفتيم بياييد يك پروتكلي، پيمان‌نامه‌اي، چيزي بنويسيم كه معلوم باشد چگونه مهاجران وارد شوند. به ما گفتند اين حرف‌ها چيست؟ شما مهاجريد و ما انصار، هر دو مسلمان هستيم و پروتكل ما در دين ما نوشته شده. و واقعيت هم اين است كه هيچ پروتكلي وجود ندارد.» حالا سال تحصيلي شروع شده اما بخشي از بچه‌هاي «مهاجران» پشت درهاي بسته مدارس ايراني مانده‌اند.


شفاخواه مي‌گويد اعضاي كميته آموزش جمعيت امام علي از مناطق جنوبي تهران مانند لب خط و شهر ري، مدارس حتي با وجود اينكه بچه‌ها برگه تحصيلي و كارت آبي دارند عملا دانش‌آموزان افغان را ثبت‌نام نمي‌كنند: «نمي‌دانم بين‌شان هماهنگي شده يا اينكه خودشان دارند اين‌طوري عمل مي‌كنند. من تا خودم بررسي نكردم باورم نمي‌شد. خيلي وضعيت بغرنجي پيش آمده.»

۰ پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *